propagandize

/ˌprɑːpəˈɡænˌdaɪz//ˌprɒpəˈɡændaɪz/

معنی: تبلیغات کردن
معانی دیگر: (اندیشه یا ایمان و غیره) تبلیغ کردن، فرداد کردن، تحت تاثیر تبلیغات قرار دادن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: propagandizes, propagandizing, propagandized
(1) تعریف: to spread (beliefs, opinions, or the like) by the use of propaganda.

(2) تعریف: to attempt to influence (persons) by propaganda.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: propagandistic (adj.), propagandistically (adv.), propagandist (n.)
• : تعریف: to produce and spread propaganda.

جمله های نمونه

1. You can propagandize just by calling attention to something.
[ترجمه گوگل]شما می توانید فقط با جلب توجه به چیزی تبلیغ کنید
[ترجمه ترگمان]میتونی فقط با زنگ زدن به یه چیزی حرف بزنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. This government shouldn't propagandize its own people.
[ترجمه گوگل]این دولت نباید مردم خودش را تبلیغ کند
[ترجمه ترگمان]این دولت نباید از افراد خودش محافظت کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. One needs to propagandize the policy thoroughly, stable populace mood.
[ترجمه گوگل]باید سیاست را به طور کامل تبلیغ کرد، خلق و خوی پایدار مردم
[ترجمه ترگمان]آدم باید سیاست را به طور کامل و با ثبات برقرار کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. On Nov. 25 th, we began to propagandize the practical item and " Innovation Cup " Competition, 200
[ترجمه گوگل]در 25 نوامبر شروع به تبلیغ آیتم کاربردی و مسابقه "جام نوآوری" 200 کردیم
[ترجمه ترگمان]در روز ۲۵ نوامبر، ما شروع به بازنویسی یک مورد عملی و \"جام نوآوری\"، ۲۰۰ نفر کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. First, must massively propagandize, enhances people's consciousness with understanding, strengthens the environmental protection consciousness.
[ترجمه گوگل]اول، باید به طور گسترده تبلیغ کند، آگاهی مردم را با درک افزایش دهد، آگاهی حفاظت از محیط زیست را تقویت کند
[ترجمه ترگمان]اول، باید بسیار propagandize باشد، آگاهی مردم را با درک افزایش می دهد، آگاهی حفاظت از محیط زیست را تقویت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The staff should propagandize actively the knowledge of using electricity safely to the users and restrict the action of peccancy in using electricity.
[ترجمه گوگل]کارکنان باید دانش استفاده ایمن از برق را به طور فعال به کاربران تبلیغ کنند و عمل نابسامانی را در استفاده از برق محدود کنند
[ترجمه ترگمان]کارکنان باید به طور فعال دانش استفاده از برق را به طور ایمن برای کاربرها برطرف کنند و فعالیت peccancy را در استفاده از برق محدود سازند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. To propagandize for the company image, increase the esteem and prevent the company any negative news.
[ترجمه گوگل]برای تبلیغ برای وجهه شرکت، احترام شرکت را افزایش داده و از هرگونه اخبار منفی شرکت جلوگیری کنید
[ترجمه ترگمان]برای تصویر شرکت، اعتماد به نفس را افزایش دهید و از شرکت در هر گونه خبری منفی جلوگیری کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It was the key that how to propagandize Microsoft technology and carry out technical activities successfully.
[ترجمه گوگل]این کلید چگونگی تبلیغ فناوری مایکروسافت و انجام فعالیت های فنی با موفقیت بود
[ترجمه ترگمان]این کلیدی بود که چطور تکنولوژی مایکروسافت را به کار انداخت و فعالیت های فنی را با موفقیت انجام داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. How much? I want to buy one! And propagandize our Dao culture to my family and friends.
[ترجمه گوگل]چقدر؟ میخوام یکی بخرم! و فرهنگ دائوی ما را به خانواده و دوستانم تبلیغ کنم
[ترجمه ترگمان]چقدر؟ ! من میخوام یکی بخرم و فرهنگ Dao رو به خانواده و دوستان من نشون بده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. But it is also stipulated that to propagandize good in a obviously exaggerating way will not be confirmed giving false and misleading information if this behavior will not misguide the related public.
[ترجمه گوگل]اما همچنین مقرر شده است که در صورتی که این رفتار موجب گمراهی افکار عمومی نشود، تبلیغ خیر آشکارا مبالغه آمیز، با دادن اطلاعات نادرست و گمراه کننده تایید نمی شود
[ترجمه ترگمان]اما همچنین تصریح شده است که در صورتی که این رفتار باعث گمراه کردن مردم مربوطه نشود، به شیوه ای واضح اغراق شود که به طور واضح اغراق شود و اطلاعات گمراه کننده و گمراه کننده به دست نخواهد آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Propagandize the sales promotion activity.
[ترجمه گوگل]فعالیت های پیشبرد فروش را تبلیغ کنید
[ترجمه ترگمان]تبلیغ فعالیت تبلیغاتی فروش را افزایش دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Are you so busy that you even have no time to propagandize your shop?
[ترجمه گوگل]آیا آنقدر سرتان شلوغ است که حتی زمانی برای تبلیغ مغازه خود ندارید؟
[ترجمه ترگمان]اینقدر سرت شلوغه که وقت نداری از your استفاده کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. We will attend relevant famous show and expo in order to propagandize to enterprises.
[ترجمه گوگل]ما در نمایشگاه و نمایشگاه معروف مربوطه شرکت خواهیم کرد تا به شرکت ها تبلیغ کنیم
[ترجمه ترگمان]ما در نمایشگاه و نمایشگاه مشهور مربوطه شرکت خواهیم کرد تا شرکت کنندگان در این نمایشگاه شرکت کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It is only the disobey of faith when freight forward propagandize for the owners.
[ترجمه گوگل]این فقط نافرمانی از ایمان است که باربری برای صاحبان تبلیغ می کند
[ترجمه ترگمان]این تنها سرپیچی از ایمان است وقتی که بار به سوی مالکان می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تبلیغات کردن (فعل)
propagandize, publicize

انگلیسی به انگلیسی

• publish propaganda, distribute information designed to promote a particular goal; spread by propaganda; subject to propaganda (also propagandise)

پیشنهاد کاربران

بپرس