prosody

/ˈprɑːsədi//ˈprɒsədi/

معنی: علم عروض، قواعد بدیعی و عروضی
معانی دیگر: سبک شاعرانه، شعر نگاری، عروض، علم عرو­، علم بدیع

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: prosodic (adj.), prosodical (adj.), prosodically (adv.)
(1) تعریف: the study of poetic forms and meters.

(2) تعریف: a particular form or style of metrics and versification, as of a particular poet.

جمله های نمونه

1. milton's prosody
سبک شاعرانه ی میلتون

2. The prosody of Beowulf is based on alliteration, not end rhymes.
[ترجمه گوگل]عروض بیوولف بر اساس همخوانی است، نه قافیه های پایانی
[ترجمه ترگمان]The of مبتنی بر alliteration است، نه rhymes پایانی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Semantic prosody and semantic preference are two related but distinguished concepts in the study of collocation.
[ترجمه گوگل]عروض معنایی و ترجیح معنایی دو مفهوم مرتبط اما متمایز در مطالعه همنشینی هستند
[ترجمه ترگمان]prosody معنایی و اولویت معنایی دو مفهوم مرتبط اما متمایز در مطالعه همنشینی نشان داده می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. This paper investigates the semantic prosody of adjective amplifiers used by Chinese learners of English.
[ترجمه گوگل]این مقاله به بررسی عروض معنایی تقویت کننده های صفت مورد استفاده توسط زبان آموزان چینی انگلیسی می پردازد
[ترجمه ترگمان]این مقاله prosody معنایی تقویت کننده های صفت استفاده شده توسط learners چینی را مورد بررسی قرار می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The prosody prediction is to estimate the intonation, rhythm, stress placement and timing.
[ترجمه گوگل]پیش‌بینی عروضی برای تخمین آهنگ، ریتم، محل استرس و زمان‌بندی است
[ترجمه ترگمان]پیش بینی prosody عبارت است از تخمین لحن، ریتم، تنظیم تنش و زمان بندی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Figurative language, prosody, sonics, description, narrative are all a language unto themselves and some will come easier for you to write than others, as well as understand.
[ترجمه گوگل]زبان تصویری، عروض، سونیک، توصیف، روایت، همگی زبانی برای خودشان هستند و نوشتن و فهم برخی از آنها برای شما آسان تر از دیگران خواهد بود
[ترجمه ترگمان]زبان Figurative، prosody، sonics، توصیف، روایت، همه زبانی هستند که به خود گفته می شود و برخی از آن ها برای شما آسان تر از دیگران و نیز درک آن ها خواهند بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The findings show neutral semantic prosody dominates the eight business trend words as six of them have neutral semantic prosody.
[ترجمه گوگل]یافته‌ها نشان می‌دهند که عروض معنایی خنثی بر هشت واژه روند تجاری غالب است زیرا شش مورد از آنها عروض معنایی خنثی دارند
[ترجمه ترگمان]یافته ها نشان می دهند که prosody معنایی بی طرف بر هشت مفهوم روند کسب وکار غالب است، زیرا شش مورد از آن ها prosody معنایی بی طرف دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Semantic Prosody is a new field in the foreign linguistics circles, especially in lexical semantics and lexicology since the 1990's.
[ترجمه گوگل]عروض معنایی یک رشته جدید در محافل زبان شناسی خارجی، به ویژه در معناشناسی واژگانی و واژه شناسی از دهه 1990 است
[ترجمه ترگمان]Prosody معنایی یک رشته جدید در محافل زبان شناسی خارجی است، به خصوص در معانی واژگانی و واژه شناسی از دهه ۱۹۹۰
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This study analyzes the semantic prosody of eight business trend words, namely, recover, decrease, decline, exp.
[ترجمه گوگل]این مطالعه عروض معنایی هشت کلمه روند کسب و کار، یعنی بازیابی، کاهش، کاهش، گسترش را تجزیه و تحلیل می‌کند
[ترجمه ترگمان]این مطالعه مفهوم معنایی هشت عبارت فرآیند کسب وکار را تجزیه و تحلیل می کند، یعنی، بازیابی، کاهش، کاهش، exp
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Both developed doctrine of prosody.
[ترجمه گوگل]هر دو دکترین عروضی را توسعه دادند
[ترجمه ترگمان]هر دو نظریه prosody را توسعه دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The prosody is erratic.
[ترجمه گوگل]عروض نامنظم است
[ترجمه ترگمان] این prosody نامنظمه …
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. For this application syntactic processing is required to determine exactly where in the output to correctly specify prosody.
[ترجمه گوگل]برای این کاربرد، پردازش نحوی مورد نیاز است تا دقیقاً کجای خروجی مشخص شود تا عروضی به درستی مشخص شود
[ترجمه ترگمان]برای این روش پردازش معنایی برای تعیین دقیقا جایی که در خروجی باید دقیقا مشخص شود، نیاز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Apraxia of speech is a term frequently used by speech pathologists to designate an impairment in the voluntary production of articulation and prosody (the rhythm and timing) of speech.
[ترجمه گوگل]آپراکسی گفتار اصطلاحی است که اغلب توسط آسیب شناسان گفتار برای تعیین اختلال در تولید ارادی بیان و عروض (ریتم و زمان) گفتار استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]Apraxia گفتار اصطلاحی است که به کرات توسط پاتولوژیست گفتاری و بیان اختلال در تولید داوطلبانه بیان و زمان بندی بیان می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The current study aims to investigate the prosodic domain strengthening effect in the tonal perturbation of stop consonants and the relationship between prosody and voice quality in Taiwanese.
[ترجمه گوگل]هدف مطالعه حاضر بررسی اثر تقویت دامنه عروضی در اغتشاش تونال همخوان‌های توقف و رابطه بین عروض و کیفیت صدا در زبان تایوانی است
[ترجمه ترگمان]هدف از این مطالعه بررسی تاثیر تقویت دامنه prosodic در اغتشاش مربوط به تن consonants و رابطه بین کیفیت صدا و کیفیت صدا در تایوانی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

علم عروض (اسم)
prosody

قواعد بدیعی و عروضی (اسم)
prosody

انگلیسی به انگلیسی

• study of poetic meter; metrical system, system for creating verses

پیشنهاد کاربران

ریتم، اهنگ کلام، و مکث.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : prosody
✅️ صفت ( adjective ) : prosodic
✅️ قید ( adverb ) : prosodically
آهنگش
نوای گفتار
دارای لحن واهنگ
شاعرانه
الگوهای صدایی و ریتمی در شعر یا زبان گفتار
the study of versification especially : the systematic study of metrical structure. Mer
. Ox. ( specialist ) the patterns of sounds and rhythms in poetry; the study of this

بپرس