prosper

/ˈprɑːspər//ˈprɒspə/

معنی: پیشرفت کردن، موفق شدن، رونق یافتن، کامکار شدن، کامیاب شدن
معانی دیگر: رونق داشتن (یا گرفتن)، شکوفان شدن، بهروز شدن، موفق شدن (یا بودن)

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: prospers, prospering, prospered
• : تعریف: to succeed or have good luck, esp. financially or materially; thrive.
مترادف: flourish, thrive
متضاد: fail
مشابه: boom, burgeon, get ahead, grow, profit, succeed

جمله های نمونه

1. Ill-gotten gain [goods] never prosper.
[ترجمه گوگل]سود [کالاهای] ناروا هرگز رونق نمی گیرد
[ترجمه ترگمان]هیچ وقت موفق نمیشیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. May the gods prosper our city!
[ترجمه Marziye ghasemi] ممکنه خدایان شهرمان را رونق دهند
|
[ترجمه گوگل]باشد که خدایان شهر ما را آباد کنند!
[ترجمه ترگمان]امیدوارم خدایان شهر ما رو سربلند کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The high street banks continue to prosper.
[ترجمه Marziye ghasemi] بانک های بزرگ خیبان ب پیشرفت ( رونق ) ادامه میدهند
|
[ترجمه گوگل]بانک‌های خیابانی به رونق خود ادامه می‌دهند
[ترجمه ترگمان]بانک های بزرگ خیابان به پیشرفت ادامه می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Ill-gotten goods never prosper.
[ترجمه فرشته عاج] مال حرام ( از راه نادرست کسب شده ) برکت ندارد
|
[ترجمه گوگل]کالاهای بی رویه هرگز رونق نمی گیرند
[ترجمه ترگمان]من - هیچ وقت موفق نشدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Cheats never prosper.
[ترجمه someone] متقلب ها هرگز موفق نمیشوند
|
[ترجمه ماک] با تقلب چیزی بدست نمی آید
|
[ترجمه محمد] آدم فریبنده هرگز موفق نمی شود
|
[ترجمه گوگل]تقلب ها هرگز موفق نمی شوند
[ترجمه ترگمان]cheats هرگز موفق نخواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Live long and prosper!
[ترجمه گوگل]زندگی طولانی و موفق!
[ترجمه ترگمان]زنده و موفق باشی!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Highly motivated and highly skilled individuals will prosper in this environment.
[ترجمه گوگل]افراد با انگیزه و مهارت بالا در این محیط موفق خواهند شد
[ترجمه ترگمان]افراد بسیار با انگیزه و بسیار ماهر در این محیط رشد خواهند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Men prosper for a decade, and demons dare not draw near!
[ترجمه گوگل]انسانها برای یک دهه موفق می شوند و شیاطین جرات نزدیک شدن به آنها را ندارند!
[ترجمه ترگمان]مردان برای یک دهه موفق می شوند و شیاطین جرات نمی کنند به آن نزدیک شوند!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Only the best operations will survive and prosper in the future for accident repair.
[ترجمه گوگل]فقط بهترین عملیات در آینده برای تعمیر تصادف زنده و موفق خواهند بود
[ترجمه ترگمان]تنها بهترین عملیات جان سالم به در خواهد برد و در آینده برای تعمیر به دست خواهد آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Where great, wild creatures ranged, the vermin prosper.
[ترجمه گوگل]جایی که موجودات بزرگ و وحشی در حال گسترش هستند، حیوانات موذی شکوفا می شوند
[ترجمه ترگمان]جایی که موجودات وحشی و وحشی در آن جمع می شوند، حشرات موفق می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In other words, capitalists must prosper if there is to be progress and landlords can not help reaping its fruits.
[ترجمه گوگل]به عبارت دیگر، اگر قرار است پیشرفتی حاصل شود و صاحبخانه‌ها نتوانند از برداشت ثمره آن کمک کنند، سرمایه‌داران باید شکوفا شوند
[ترجمه ترگمان]به عبارت دیگر، اگر پیشرفت وجود داشته باشد، سرمایه داران باید پیشرفت کنند و landlords نمی توانند به درو کردن میوه ها کمک کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The hotels and restaurants failed to prosper.
[ترجمه گوگل]هتل ها و رستوران ها نتوانستند رونق بگیرند
[ترجمه ترگمان]هتل ها و رستوران ها نتوانستند موفق شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. We need to create a climate in which business can prosper.
[ترجمه گوگل]ما باید فضایی ایجاد کنیم که در آن تجارت بتواند رونق بگیرد
[ترجمه ترگمان]ما باید محیطی ایجاد کنیم که در آن کسب وکار می تواند پیشرفت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. With her at the wheel, the company began to prosper.
[ترجمه گوگل]با هدایت او، شرکت شروع به رونق کرد
[ترجمه ترگمان]همراه او به فرمان، شرکت به موفقیت رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. With the advent of the new chairman, the company began to prosper.
[ترجمه گوگل]با روی کار آمدن رئیس جدید، شرکت شروع به رونق کرد
[ترجمه ترگمان]با ظهور رئیس جدید، این شرکت شروع به پیشرفت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پیشرفت کردن (فعل)
progress, improve, further, march, go forward, buck up, prosper, thrive

موفق شدن (فعل)
get on, prosper, do well, succeed, get rich, make good, make out, thrive, make it

رونق یافتن (فعل)
prosper, thrive

کامکار شدن (فعل)
prosper

کامیاب شدن (فعل)
prosper, succeed, thrive

انگلیسی به انگلیسی

• succeed; flourish, thrive
if people or businesses prosper, they are successful and do well financially.

پیشنهاد کاربران

کامکار شدن، رونق یافتن، موفق شدن، کامیاب شدن، پیشرفت کردن. شکوفایی. رونق مالی . رستگاری
prosper ( v ) ( prɑspər ) =to develop in a successful way; to be successful, especially in making money, e. g. The economy prospered under his administration. prosperity ( n )
prosper
succeed, advance, do well, flourish, get on, progress, thrive
کامکار شدن، رونق یافتن، موفق شدن، کامیاب شدن، پیشرفت کردن
پیشرفت کردن، موفق شدن
در متون اسلامی به معنی "رستگار" است
پیشرفت کردن و موفق شدن ( که پول زا باشه )
رشد مالی کردن
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : prosper
اسم ( noun ) : prosperity
صفت ( adjective ) : prosperous
قید ( adverb ) : prosperously
A nomen prosper
Howard Hughes owned numerous businesses and most of them prospered.
هووارد هائز صاحب کسب و کار های بی شماری بود و بیشتر انها موفق شدند.
رستگار شدن
رونق مالی - جهش مالی - پیشرفت مالی
در آمد خوبی کسب کردن
در آمدی خوبی کسب کردن
پولدار شدن
شکوفایی
آسایش یافتن، آرامش پیدا کردن ( درونی ) - قوی تر شدن، افزایش یافتن
رشد کردن، نمو کردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)

بپرس