prospered

جمله های نمونه

1. the company prospered under his management
با مدیریت او شرکت رونق گرفت.

2. one brother worked hard and prospered and the other starved
یک برادر سخت کار کرد و موفق شد و دیگری گرسنگی خورد.

پیشنهاد کاربران

رونق گرفته، رونق یافته، آبادان، شکوفا، موفق، کامیاب، بهروز، پیشرفته
خوشبختی
رونق گرفتن

بپرس