prototype

/ˈproʊtətaɪp//ˈprəʊtətaɪp/

معنی: نمونه اولیه، ضابطه، نمونه اصلی، شکل اولیه، مدل پیش الگو، نخستین بشر، اصل ماده، نخستین افریده، پیش گونه
معانی دیگر: پیش نمونه، پیشمونه، نمونه ی اول، الگوی نخستین، نمونه ی اصلی، مدل، پیشمونه ای، الگویی، نمونه ای

جمله های نمونه

1. a prototype atomic engine
یک موتور پیشمونه ای اتمی

2. the prototype of a new car
پیشمونه ی یک اتومبیل جدید

3. The car is presently at the prototype stage.
[ترجمه گوگل]این خودرو در حال حاضر در مرحله نمونه اولیه است
[ترجمه ترگمان]خودرو در حال حاضر در مرحله نمونه اولیه قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Chris Retzler has built a prototype of a machine called the wave rotor.
[ترجمه گوگل]کریس رتزلر نمونه اولیه ماشینی به نام روتور موج ساخته است
[ترجمه ترگمان](Chris Retzler)یک نمونه اولیه از ماشین به نام روتور موج را ساخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He was the prototype of the elder statesman.
[ترجمه گوگل]او نمونه اولیه دولتمرد بزرگ بود
[ترجمه ترگمان]او نمونه اولیه یک سیاست مدار بزرگ تر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. This is the prototype for future school buildings.
[ترجمه گوگل]این نمونه اولیه برای ساختمان های مدارس آینده است
[ترجمه ترگمان]این نمونه اولیه برای ساختمان های مدارس آینده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The team is developing a prototype for a digital compact camera.
[ترجمه گوگل]این تیم در حال توسعه یک نمونه اولیه برای یک دوربین کامپکت دیجیتال است
[ترجمه ترگمان]این تیم در حال توسعه یک نمونه اولیه برای یک دوربین فشرده دیجیتال است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I sketched the layout of a prototype store and worked up a business plan.
[ترجمه گوگل]من طرح یک فروشگاه نمونه اولیه را ترسیم کردم و یک طرح تجاری تهیه کردم
[ترجمه ترگمان]من طرح یک فروشگاه نمونه اولیه را کشیدم و یک برنامه کسب وکار کار کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Now they are building a prototype detector.
[ترجمه گوگل]اکنون آنها در حال ساخت نمونه اولیه آشکارساز هستند
[ترجمه ترگمان]اکنون آن ها در حال ساخت یابنده نمونه اولیه هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Under reasonably constant temperature conditions, the prototype unit provided a time period of 24 hours within two or three minutes.
[ترجمه گوگل]در شرایط دمایی نسبتاً ثابت، واحد نمونه اولیه یک دوره زمانی 24 ساعته را در عرض دو یا سه دقیقه ارائه کرد
[ترجمه ترگمان]تحت شرایط دمایی ثابت، واحد نمونه اولیه یک دوره زمانی ۲۴ ساعته در عرض دو یا سه دقیقه فراهم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The prototype reproduces readings with an accuracy of about 10 percent - on par with most petrol gauges.
[ترجمه گوگل]نمونه اولیه خوانش ها را با دقتی در حدود 10 درصد بازتولید می کند - همتراز با اکثر گیج های بنزین
[ترجمه ترگمان]نمونه اولیه، خوانش را با دقت حدود ۱۰ درصد - در برابر بیشتر gauges ها تولید می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It enables users to prototype specific hardware interfaces and also network systems.
[ترجمه گوگل]کاربران را قادر می سازد تا رابط های سخت افزاری خاص و همچنین سیستم های شبکه را نمونه سازی کنند
[ترجمه ترگمان]این سیستم کاربران را قادر می سازد تا رابط های سخت افزار خاص و سیستم های شبکه ای را نمونه اولیه قرار دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The exchange rate mechanism is a voluntary prototype for a single currency.
[ترجمه گوگل]مکانیسم نرخ ارز یک نمونه اولیه داوطلبانه برای یک ارز واحد است
[ترجمه ترگمان]مکانیزم نرخ ارز یک نمونه اولیه داوطلبانه برای واحد پول واحد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Collection of stories said to be the missing prototype for Finnegans Wake.
[ترجمه گوگل]مجموعه داستان‌هایی که گفته می‌شود نمونه اولیه گمشده برای Finnegans Wake است
[ترجمه ترگمان]مجموعه ای از داستان ها گفته می شود که نمونه از دست رفته برای Finnegans ویک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نمونه اولیه (اسم)
archetype, prototype

ضابطه (اسم)
order, criterion, rule, prototype, law

نمونه اصلی (اسم)
prototype

شکل اولیه (اسم)
prototype

مدل پیش الگو (اسم)
prototype

نخستین بشر (اسم)
prototype

اصل ماده (اسم)
prototype

نخستین افریده (اسم)
prototype

پیش گونه (اسم)
prototype

تخصصی

[عمران و معماری] نمونه اصلی - الگو - نمونه - الگوی اصلی - نمونه نخستین - الگوی نخستین - نخستین نمونه
[کامپیوتر] نمونه اولیه . - نمونه اولیه .
[برق و الکترونیک] پیش الگو الگوی مناسبی برای استفاده به صورت معادل نهایی از لحاظ شکل، طراحی و عملکرد یک محصول . - نمونه اولیه
[زمین شناسی] نمونه اولیه، طرحواره، نمونه اصلی، الگوی واقعی، نمونه واقعی
[ریاضیات] نمونه ی اولیه، نخستین نمونه، نمونه، مدل، دستگاه اولیه، مسطوره، مدل واحد صنعتی، الگو
[پلیمر] نمونه اولیه، مسطوره، نمونه اصلی
[آب و خاک] نمونه اولیه، طرح مقدماتی

انگلیسی به انگلیسی

• original model which serves as an example for later stages or forms; ideal, example, standard; ancestor, primitive form (biology)
a prototype is the first model that is made of something new.

پیشنهاد کاربران

نمونه اولیه
پیش الگو
نخست الگو
نخست نمونه
proto در فرهنگ های لغت معنای نخستین، اولیه، ابتدایی می دهد بنابراین کلماتی که با نخست می سازیم مناسبتر هستند تا کلماتی که با پیش می سازیم و type هم بیشتر معنای نوع و نمونه میدهد تا الگو
نمونه اولیه ( یک نمونه اولیه از یک مدل یا محصول است که با هدف آزمایش یک محصول یا فرایند ساخته می شود ) .
ریشه
نسخه/نمونه آزمایشی
اوّلین نسخه، نسخهٔ اصلی
پیش نمونه یا پروتوتایپ ( به انگلیسی: Prototype ) یک نمونه اولیه از یک مدل یا محصول است که با هدف آزمایش یک محصول یا فرایند ساخته می شود. از این عبارت در رشته های مختلفی از قبیل مکانیک، الکترونیک، برنامه نویسی نرم افزار یا معناشناسی استفاده می شود. معمولاً برای بهبود یک طرح یا محصول و ارزیابی آن توسط طراحان یا کاربران از نمونه اولیه استفاده می شود. هدف از ساخت نمونه اولیه، ساخت سیستمی با کارکرد واقعی است و نه نمونه ای تئوری و انتزاعی. در برخی مدل های جریان کار، ساخت نمونه اولیه مرحله ای بین مرحله فرمالیزه کردن و مرحله ارزیابی است که گاهی به این مرحله متریالیزه کردن گفته می شود.
...
[مشاهده متن کامل]

Early sample or model built to test a concept or process
A prototype is an early sample, model, or release of a product built to test a concept or process. It is a term used in a variety of contexts, including semantics, design, electronics, and software programming. A prototype is generally used to evaluate a new design to enhance precision by system analysts and users. Prototyping serves to provide specifications for a real, working system rather than a theoretical one. In some design workflow models, creating a prototype ( a process sometimes called materialization ) is the step between the formalization and the evaluation of an idea
Dictionary :
noun
[count]
1 : an original or first model of something from which other forms are copied or developed
◀️They tested the prototype of the car
◀️He is developing a prototype for his invention
2 a : someone or something that has the typical qualities of a particular group, kind, etc.
◀️He is the prototype of a conservative businessman
b : a first or early example that is used as a model for what comes later
◀️The Sherlock Holmes stories are the prototypes of modern detective stories

prototype ( باستان‏شناسی )
واژه مصوب: پیش نمون
تعریف: نمونۀ نخستینِ مجموعه ای از دست ساخته ها که نمونه های بعدی شکلِ تغییریافتۀ آن هستند
نمونه ی اولیه
پیش گونه
ساخت اولیه
مصداق

prototype: آغازین الگو
archetype: کهن الگو
مثالی از فیلم "بتمن آغاز کرد"
. Environmental procedures, Defense projects, Consumer products. . . All prototypes
اقدامات محیطی، پروژه های دفاعی، کالا های{محصولات} مصرفی. . . همه نمونه های{سطوح} اولیه.
طرح ساخته شده اولیه، پیش ساخت ، پیش تولید
نمونه ی اولیه
نخستین
اولین نمونه
در بیولوژیک به معنای نمونه اولیه است ( یک گونه )
نماینده
نمونه نمایان
نمایه ( نمایشی ) ، نمونه/گونه ( نمایشی ) محصول
توضیح: به پیاده سازی از محصول اطلاق می شود که هرچند کامل و قابل استفاده نیست اما نشان میدهد که محصول نهایی چطور پیاده سازی خواهد شد.
concrescence مترادف هم معنی با نمونه اصلی
development هم معنی که میتوان گفت ترقی رشد همانند پدر از نظر ظاهری چهرهincrementationنمو دهی
فعل: ساختن نمونه اولیه
ورژن اولیه
الگوی نخستین
سَرنمونه، شاه نمونه
گونه آغازین ، گونه نخستین ، گونه اولیه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٣)

بپرس