public service

/ˈpəblɪkˈsɜːrvəs//ˈpʌblɪkˈsɜːvɪs/

کارمندی دولت، استخدام در ادارات دولتی، خدمت بجامعه، استخدام دولتی

جمله های نمونه

1. Local TV stations ran the ads as a public service.
[ترجمه گوگل]ایستگاه های تلویزیونی محلی تبلیغات را به عنوان یک سرویس عمومی پخش کردند
[ترجمه ترگمان]ایستگاه های تلویزیونی محلی تبلیغات را به عنوان خدمات عمومی اجرا کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He left the public service and embarked on a career in the City.
[ترجمه گوگل]او خدمات عمومی را ترک کرد و در شهر مشغول به کار شد
[ترجمه ترگمان]او خدمات عمومی را ترک کرد و شغلی در شهر را آغاز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The magazine is provided as a public service.
[ترجمه گوگل]این مجله به عنوان یک سرویس عمومی ارائه می شود
[ترجمه ترگمان]این مجله به عنوان خدمات عمومی ارائه شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He was rewarded for his years of outstanding public service.
[ترجمه گوگل]او به خاطر سالها خدمات عمومی برجسته اش جایزه گرفت
[ترجمه ترگمان]او به خاطر سال ها خدمت عمومی به او پاداش داده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The country needs a national public service broadcaster like the BBC.
[ترجمه گوگل]این کشور به یک پخش کننده خدمات عمومی ملی مانند بی بی سی نیاز دارد
[ترجمه ترگمان]این کشور به یک مجری سرویس عمومی ملی مانند بی بی سی نیاز دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She was accused of making a public service an instrument of private advantage.
[ترجمه گوگل]او متهم شد که خدمات عمومی را به ابزاری برای مزیت خصوصی تبدیل کرده است
[ترجمه ترگمان]او متهم به ساختن خدمات عمومی به عنوان ابزار منافع شخصی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She believes she is doing a public service not unlike doctors or firemen.
[ترجمه گوگل]او معتقد است که در حال انجام خدمات عمومی است که بی شباهت به پزشکان یا آتش نشان ها نیست
[ترجمه ترگمان]او بر این باور است که او یک سرویس عمومی را نه برخلاف پزشکان و ماموران آتش نشانی انجام می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. And the forest products companies often perform this public service on public lands, under the guidance of government employees.
[ترجمه گوگل]و شرکت های تولیدات جنگلی اغلب این خدمات عمومی را در اراضی عمومی تحت هدایت کارمندان دولت انجام می دهند
[ترجمه ترگمان]و شرکت های محصولات جنگلی اغلب این خدمات عمومی را در زمین های عمومی تحت هدایت کارمندان دولت انجام می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. In all his years of public service, he has only been offered a bribe once.
[ترجمه گوگل]در تمام سال های خدمت دولتی تنها یک بار به او پیشنهاد رشوه داده شده است
[ترجمه ترگمان]در تمام طول عمر خدمات عمومی، او تنها یک بار به او رشوه داده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In 1935 Humphrys left the public service and embarked on a career in the City.
[ترجمه گوگل]در سال 1935 هامفریس خدمات عمومی را ترک کرد و در شهر مشغول به کار شد
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۹۳۵ Humphrys خدمات عمومی را ترک کرد و شغلی در شهر را آغاز نمود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Applied to broadcast programmes, then, the public service principles were in the nature of flexible guidelines.
[ترجمه گوگل]پس از آن، اصول خدمات عمومی که در برنامه های پخش به کار می رفت، ماهیت دستورالعمل های انعطاف پذیری داشتند
[ترجمه ترگمان]پس از آن به برنامه های پخش نیز، اصول خدمات عمومی در ماهیت دستورالعمل های انعطاف پذیر بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The band will also record public service announcements for local radio stations, urging petitions to protest the arrest.
[ترجمه گوگل]این گروه همچنین اعلامیه‌های خدمات عمومی را برای ایستگاه‌های رادیویی محلی ضبط خواهد کرد و از آنها خواستار اعتراض به دستگیری خواهند شد
[ترجمه ترگمان]این گروه همچنین اعلامیه های خدمات عمومی برای ایستگاه های رادیویی محلی را ثبت خواهد کرد و از درخواست هایی برای اعتراض به دستگیری استفاده خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. For example, much of the public service and professional service of the authors do not get exposed.
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، بسیاری از خدمات عمومی و خدمات حرفه ای نویسندگان افشا نمی شوند
[ترجمه ترگمان]برای مثال، بیشتر خدمات عمومی و خدمات حرفه ای نویسندگان افشا نمی شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I've always been a strong advocate of public service broadcasting, such an important element in this influential means of communication.
[ترجمه گوگل]من همیشه مدافع قوی پخش خدمات عمومی بوده ام، عنصر مهمی در این وسیله ارتباطی تاثیرگذار
[ترجمه ترگمان]من همیشه طرفدار پروپا قرص پخش خدمات عمومی بوده ام، چنین عنصری مهم در این ابزار موثر ارتباط
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[حقوق] خدمت دولت

انگلیسی به انگلیسی

• organization which provides essential services to the public; act of supplying or furnishing essential services; service that is provided or carried out for the benefit of the public or its institutions

پیشنهاد کاربران

public service ( مدیریت )
واژه مصوب: خدمات عمومی
تعریف: خدماتی که دولت یا کارگزاران دولتی به مردم عرضه می کنند
خدمات همگانی ، خدمات فراگیر

بپرس