puddle

/ˈpədl̩//ˈpʌdl̩/

معنی: دست انداز، گودال، چاله فاضل اب، گل گرفتن، گل الود کردن
معانی دیگر: آب باران (در چاله یا دست انداز جاده و غیره)، چالاب، کولاب، گل آلود کردن، گلی کردن، گل (معمولا دارای خاک رس و شن)، تبدیل به گل یا ملات کردن، با گل یا ملات پوشاندن، در گل و لای بازی کردن، در آب گلی شنا یا تقلا کردن، (فلزکاری) حوضچه ی ذوب، مخلوط کردن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a small, shallow pool of water, esp. rainwater.

(2) تعریف: a small, shallow pool of any liquid.

(3) تعریف: a waterproof mixture of clay or sand, and water.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: puddles, puddling, puddled
مشتقات: puddly (adj.), puddler (n.)
(1) تعریف: to mark or cover with puddles.

(2) تعریف: to combine (clay or sand) with water to make a waterproof mixture.

(3) تعریف: to process (metal, esp. pig iron) by melting in a furnace and removing the slag.

جمله های نمونه

1. the car passed over a puddle and splashed us with muddy water
اتومبیل از روی چالاب رد شد و ما را غرق آب گل آلود کرد.

2. The puddle evaporated rapidly in the sun.
[ترجمه گوگل]گودال به سرعت در آفتاب تبخیر شد
[ترجمه ترگمان]گودال به سرعت در آفتاب ناپدید شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. There was a puddle of water on the kitchen floor.
[ترجمه F] یک گودال آب روی کف آشپزخانه بود
|
[ترجمه گوگل]کف آشپزخانه یک گودال آب بود
[ترجمه ترگمان]روی کف آشپزخانه یک گودال آبی وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Careful you don't tread in that puddle.
[ترجمه sevil] مراقب باشید که در آن گودال قدم نزنید.
|
[ترجمه للی] مراقب باشید
|
[ترجمه آریننننننننننن] مراقب باشید تا در آن گودال راه نروید.
|
[ترجمه گوگل]مواظب باش تو اون گودال پا نزنی
[ترجمه ترگمان]مراقب باش که در آن گودال قدم نزنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The children always puddle about after a rain.
[ترجمه گوگل]بچه‌ها همیشه بعد از باران در حال گلوله زدن هستند
[ترجمه ترگمان]بچه ها همیشه بعد از باران به گودال آب می روند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I accidentally stepped in a puddle.
[ترجمه گوگل]من به طور تصادفی پا به یک گودال گذاشتم
[ترجمه ترگمان]من اتفاقی تو یه گودال قدم گذاشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Billy trod in a big puddle.
[ترجمه گوگل]بیلی در حوضچه ای بزرگ قدم زد
[ترجمه ترگمان]بیلی گل بزرگی را لگد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She hopped over the next puddle, then the next.
[ترجمه گوگل]او روی گودال بعدی و سپس روی گودال بعدی پرید
[ترجمه ترگمان]از گودال بعدی جست و بعد، بعدی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The puddle suddenly disappears and I look over at Marie.
[ترجمه گوگل]گودال ناگهان ناپدید می شود و من به ماری نگاه می کنم
[ترجمه ترگمان]ناگهان آب ناپدید می شود و من به ماری نگاه می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Today her eyes were as dull as a puddle.
[ترجمه گوگل]امروز چشمانش مثل یک گودال کدر بود
[ترجمه ترگمان]امروز چشمانش به اندازه یک گودال کدر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The boy stepped out of the puddle and began to take off his running shoes, still grumbling to himself.
[ترجمه گوگل]پسر از گودال بیرون آمد و شروع به درآوردن کفش های دویدن خود کرد و همچنان برای خود غرغر می کرد
[ترجمه ترگمان]پسر از گودال بیرون آمد و شروع به بیرون رفتن کفش هایش کرد، هنوز غرولند می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Had I been allowed to puddle around on my own, people today might curl their lips at Faldo's approach.
[ترجمه گوگل]اگر به من اجازه داده می شد که به تنهایی در اطراف چاله بزنم، مردم امروز ممکن بود با نزدیک شدن به فالدو لب های خود را حلقه کنند
[ترجمه ترگمان]اگر اجازه داده بودم که روی پای خودم بروم، مردم امروز می توانستند لب های خود را در نزدیکی Faldo حلقه کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She flew down Puddle Lane, round the corner, and back into Market Square.
[ترجمه گوگل]او به پایین پادل لین پرواز کرد، گوشه ای را دور زد و به میدان بازار برگشت
[ترجمه ترگمان]او به طرف خیابان puddle رفت و در گوشه خیابان پیچید و به میدان بازار رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A puddle is a little mirror.
[ترجمه آرش] گودال شبیه یک آینه ی کوچک است
|
[ترجمه گوگل]گودال یک آینه کوچک است
[ترجمه ترگمان]گودال کوچکی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Instead, a burnt man kneels near a puddle, quietly brooding.
[ترجمه گوگل]در عوض، یک مرد سوخته نزدیک یک گودال زانو زده و بی سر و صدا در حال فکر کردن است
[ترجمه ترگمان]به جای آن مرد سوخته در کنار گودالی زانو می زند و آهسته در فکر فرو می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دست انداز (اسم)
ramp, puddle, bumpiness

گودال (اسم)
hole, swag, grave, trench, pit, cavern, puddle, cavity, sinkhole, fossa, fosse, fovea, vesicle, sinus, graben

چاله فاضل اب (اسم)
puddle

گل گرفتن (فعل)
puddle

گل الود کردن (فعل)
mud, bemire, puddle, lair

تخصصی

[عمران و معماری] مانداب
[زمین شناسی] ماندآب
[آب و خاک] گلخراب

انگلیسی به انگلیسی

• small pool of water or liquid; mud; pool of foul stagnant water
mix, muddle; muddy, dirty, pollute; roll about in the mud; stir metallic steel
a puddle is a small, shallow pool of liquid on the ground.

پیشنهاد کاربران

Puddle= گودال کوچک
Water puddle= گودال آب، چالاب
گودال آب
کسی رو تحریک جنسی کردن.
شیشه ( مواد مخدر )
گودال
گودال یا چاله پر از آب باران
چاله آب
آبی که بعد از بارندگی در سطح کوچکی از زمین جمع میشه ( بچه ها دوپا میپرن توش )
آب باران ( در چاله یا دست انداز جاده و غیره ) ،
چاله آب
Don't step in the puddle
hole
چاله اب که توی خیابان یا پیاده رو، پس از بارندگی بوجود میاد، گودال ، چاله
در اصطلاح فارس به آن تُنُک آب ( TONOKAB ) گفته می شود
چاله های کم عمق و پر از آب و گل کف خیابان که معمولا بر اثر بارندگی ایجاد می شوند.
گودال . چاله فاضل آب
چاله ، دست انداز
چاله، دست اندار
حوضچه روغن ( نشت کرده از خودرو )
آب چاله
چاله ی آبی که با آب باران درست شده باشد.
چاله ی آب باران
گودال - برکه ای که در اثر باران به وجود آمده است.
چاله اب
چاله ی بزرگ آب یا گل

چاله ی آب
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٢)

بپرس