pull a face


دهن کجی کردن، شکلک درآوردن، قیافه گرفتن، قیافه عوض کردن، ژست گرفتن

جمله های نمونه

1. What are you pulling a face at now?
[ترجمه آیدا اسماعیلی] برای چی الان قیافه گرفتی؟ چرا الان شکلک در میاری؟ چرا الان قیافه گرفتی؟
|
[ترجمه گوگل]حالا به چه کاری دست می کشی؟
[ترجمه ترگمان]الان داری چیکار می کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. "This tastes horrible, " said Tom, pulling a face at his glass.
[ترجمه گوگل]تام در حالی که صورتش را به شیشه اش می کشید، گفت: «این مزه وحشتناکی دارد
[ترجمه ترگمان]تام در حالی که صورتش را به طرف لیوان می کشید گفت: \" این مزه وحشتناک است \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Kathryn pulled a face at Thomas behind his back.
[ترجمه آیدا اسماعیلی] کاترین از پشت سر توماس، شکلک در آورد ( به معنی پشت سر کسی ادا درآوردن و مسخره بازی )
|
[ترجمه گوگل]کاترین صورت توماس را پشت سرش کشید
[ترجمه ترگمان]کاترین صورتش را به طرف توماس پشت سرش کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She pulled a face to hide her embarrassment.
[ترجمه گوگل]صورتش را کشید تا خجالتش را پنهان کند
[ترجمه ترگمان]شکلکی در آورد تا خجالت او را پنهان کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She glanced at her watch and pulled a face.
[ترجمه گوگل]نگاهی به ساعتش انداخت و صورتش را کشید
[ترجمه ترگمان]به ساعتش نگاه کرد و شکلکی در آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The combined effect was horrible. Without meaning to, he pulled a face.
[ترجمه گوگل]اثر ترکیبی وحشتناک بود بدون اینکه بخواهد، صورتش را کشید
[ترجمه ترگمان]اثر ترکیب شده بسیار وحشتناک بود بی آن که منظوری داشته باشد، صورت خود را بیرون کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. And she pulled a face back at him.
[ترجمه گوگل]و صورتش را به سمت او کشید
[ترجمه ترگمان]و صورتش را به طرف او برگرداند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She pulled a face at the speaker.
[ترجمه Yeganekhd] او به سمت فرد صحبت کننده شکلکی دراورد
|
[ترجمه گوگل]صورتش را به بلندگو کشید
[ترجمه ترگمان]شکلکی در آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Tony jumped from high up, landed heavily and pulled a face.
[ترجمه گوگل]تونی از بالا پرید، به شدت فرود آمد و صورتش را کشید
[ترجمه ترگمان]تونی از بالا پرید و با سنگینی فرود آمد و صورتش را کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. On someone pull a face of the translation, to make faces interpretation pull a face means . . .
[ترجمه گوگل]روی کسی کشیدن یک صورت ترجمه، برای ساختن چهره ها تفسیر کشیدن یک صورت به معنی
[ترجمه ترگمان]در یک طرف، یک نفر صورت ترجمه را می کشد تا با تعبیر و تفسیر صورت یک چهره به معنی …
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. People always keep a distance with those who pull a face all day.
[ترجمه گوگل]مردم همیشه با کسانی که تمام روز چهره را می کشند فاصله می گیرند
[ترجمه ترگمان]مردم همیشه دور و بر کسانی هستند که تمام روز صورتش را می کشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Had a Cowlick In Its Hair. . . And Didn't Pull a Face When Photographed.
[ترجمه گوگل]تا به حال یک گاوچران در موهای آن و هنگام عکاسی صورتش را نکشید
[ترجمه ترگمان]یک cowlick در موهایش وجود داشت و صورت او را وقتی که photographed بود عقب نکشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Number Five: 'if you pull a face and the wind changes direction you'll be stuck that way. ' A useful fib to stop kids embarrassing their parents.
[ترجمه گوگل]شماره پنج: "اگر چهره ای را بکشید و باد جهتش را تغییر دهد، در آن راه گیر خواهید کرد " یک فیب مفید برای جلوگیری از شرمساری بچه ها از والدینشان
[ترجمه ترگمان]شماره پنج: اگر صورت و بادی را که به آن سمت می روید تغییر جهت می دهد یه دروغ به درد نخور برای جلوگیری از این که بچه ها پدر و مادرشون رو شرمنده کنن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Germany was the "Bild" reported that after the world know of McCain, who captured the 5-year Navy pilot, in particular, pull a face like tongue.
[ترجمه گوگل]آلمان بود "بیلد" گزارش داد که پس از جهان مک کین، که اسیر خلبان 5 ساله نیروی دریایی، به ویژه، کشیدن چهره مانند زبان
[ترجمه ترگمان]آلمان \"بیلد\" گزارش داد که پس از اینکه جهان از مک کین مطلع شد، کسی که خلبان نیروی دریایی ۵ ساله را به طور خاص دستگیر کرد، صورتی مانند زبان را بیرون کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• make a face

پیشنهاد کاربران

شکلک در آوردن ( به کسی )
she pulled a face to hide her embarressment
قیافه گرفتن؛ ژست گرفتن

بپرس