punctuation

/ˌpəŋkt͡ʃuːˈeɪʃn̩//ˌpʌŋkt͡ʃʊˈeɪʃn̩/

معنی: تاکید، نشان گذاری، نقطه گذاری
معانی دیگر: (دستور زبان) نقطه گذاری

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: punctuative (adj.)
(1) تعریف: the process or an instance of adding certain marks, such as the question mark or comma, to groups of written words so as to indicate a pause, subordination, or quotation, or otherwise clarify meaning or inflection.

(2) تعریف: collectively, the marks used in such a process or instance; punctuation marks.

جمله های نمونه

1. punctuation marks
نشان های نقطه گذاری

2. He was known for his poor grammar and punctuation.
[ترجمه گوگل]او به دلیل گرامر و نشانه گذاری ضعیف شهرت داشت
[ترجمه ترگمان]او به خاطر دستور زبان و تلفظ ضعیف خود مشهور بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. His letter was completely without punctuation.
[ترجمه گوگل]نامه او کاملاً بدون علامت بود
[ترجمه ترگمان]نامه اش به طور کامل بدون نقطه گذاری بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Check and double-check spelling and punctuation.
[ترجمه گوگل]املا و علائم نگارشی را چک کنید و دوباره چک کنید
[ترجمه ترگمان]غلط یابی املایی و punctuation را بررسی و دو برابر کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Our teacher is very fussy about punctuation.
[ترجمه گوگل]معلم ما در مورد علائم نگارشی بسیار سختگیر است
[ترجمه ترگمان]معلم ما در مورد نقطه گذاری بسیار ایراد دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The children have never been taught punctuation.
[ترجمه گوگل]هیچ وقت به بچه ها علامت گذاری یاد نداده اند
[ترجمه ترگمان]این کودکان هرگز به punctuation آموزش داده نشده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Today's lesson is concerned with punctuation.
[ترجمه گوگل]درس امروز مربوط به نقطه گذاری است
[ترجمه ترگمان]درس امروز در مورد نقطه گذاری نگران است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Marks were given for accurate spelling and punctuation.
[ترجمه گوگل]برای املا و علائم نگارشی دقیق نمره داده شد
[ترجمه ترگمان]علامت های دقیقی برای هجی کردن و نشانه گذاری صحیح داده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She made four mistakes in grammar, capitalization and punctuation.
[ترجمه گوگل]او چهار اشتباه در گرامر، حروف بزرگ و نقطه گذاری مرتکب شد
[ترجمه ترگمان]چهار اشتباه در دستور زبان، بزرگ نویسی حروف و نقطه گذاری به وجود آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Checking for punctuation and small mistakes cutting the pieces.
[ترجمه گوگل]بررسی علائم نگارشی و اشتباهات کوچک در برش قطعات
[ترجمه ترگمان]در حال بررسی در مورد نقطه گذاری و اشتباه ات کوچک برای بریدن قطعات
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A slap across my face punctuation to the fights with my mother.
[ترجمه گوگل]سیلی روی صورتم نشانه گذاری برای دعوا با مادرم
[ترجمه ترگمان]یک سیلی از روی صورتم به مبارزه با مادرم اشاره می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In addition, the program tallies the number of punctuation marks and calculates the average space between them.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، برنامه تعداد علائم نگارشی را محاسبه می کند و میانگین فاصله بین آنها را محاسبه می کند
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، برنامه تعداد علائم نقطه گذاری را نشان می دهد و میانگین فاصله بین آن ها را محاسبه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Moreover, written sentences can use punctuation as a way of indicating structure, and so can more easily manage complex constructions.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، جملات نوشته شده می توانند از علائم نگارشی به عنوان راهی برای نشان دادن ساختار استفاده کنند و بنابراین می توانند ساختارهای پیچیده را به راحتی مدیریت کنند
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، جملات نوشتاری می توانند از نقطه گذاری به عنوان روشی برای نشان دادن ساختار استفاده کنند، و به همین ترتیب می توان به راحتی ساختارهای پیچیده را مدیریت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Arlott's punctuation of those events remains as evocative as the half-remembered smell of linseed oil on willow.
[ترجمه گوگل]نقطه گذاری آرلوت از آن وقایع به همان اندازه که بوی روغن بید نیمه به یاد ماندنی روغن بید را به یاد می آورد، خاطره انگیز است
[ترجمه ترگمان]نشانه گذاری Arlott از این رویدادها به عنوان یک انگیزشی به عنوان بوی نیمه به یاد شده روغن linseed بر روی درخت بید، باقی می ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Most people stick with basic punctuation marks: commas, periods, and question marks when appropriate.
[ترجمه گوگل]اکثر مردم از علائم نگارشی اولیه استفاده می کنند: کاما، نقطه و علامت سوال در صورت لزوم
[ترجمه ترگمان]اکثر مردم با علائم نشانه گذاری اولیه نشانه گذاری می کنند: کاما، دوره ها، و علامت های سوال در زمان مناسب
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تاکید (اسم)
accent, emphasis, underscore, stress, affirmation, assertion, confirmation, punctuation

نشان گذاری (اسم)
impression, notation, mark sensing, punctuation

نقطه گذاری (اسم)
punctuation

انگلیسی به انگلیسی

• system of symbols used to divide or clarify text (such as !, ?, ", etc.); act of placing punctuation marks within text; vocalization; act of emphasizing
punctuation is the system of marks such as full stops, commas, and question marks that you use in writing to divide words into sentences and clauses.

پیشنهاد کاربران

خوانشنویسه: خوان ( بن مضارع خواندن ) ـِش نویسه
خوانِّویسه: خوان نویسه
منابع• https://fa.wiktionary.org/wiki/خوانشنویسه
Written marks such as periods, commas, question marks. . .
علائم نگارشی
punctuation ( زبان‏شناسی )
واژه مصوب: نشانه های سجاوندی
تعریف: مجموعه ای از نشانه های قراردادی در یک نظام نوشتاری برای نشان دادن مشخصات گفتار
قرار دادن علامات نگارشی
علام دستور زبان
نقطه ویرگول و. . .
این کلمه رو با 👈punctual 👉که معنای وقت شناس میده اشتباه نگیرین
علایم نگارشی. مثل نقطه، خط تیره و. . . . . .
علائم نوشتاری مانند نقطه، ویرگول، علامت سوال . . .
علامت گذاری
نقطه گذاریHave I checked my spelling, grammy and punctuation
علامت های دستوری نظیر کاما ویرگول و نقطه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس