punt

/ˈpənt//pʌnt/

معنی: زدن توپ
معانی دیگر: (فوتبال) توپ را در هوا با پا زدن، شوت هوایی، قایق (ته پهن و تخته مانند که با چوب درازی که به ته رود فرو می کنند رانده می شود)، بلم، (با دیرک یا چوبدستی) راندن، دیرک زدن، (در برخی بازی های با ورق) بر ضد بانکدار شرط بستن یا بازی کردن، توپ فوتبال را قبل از تماس با زمین زدن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: in football, a kick made by dropping the ball and then kicking it before it hits the ground. (Cf. drop kick, place kick.)

- He launched an excellent punt that pinned the receiving team well back.
[ترجمه گوگل] او یک پونت عالی راه اندازی کرد که تیم دریافت کننده را به خوبی به عقب بازگرداند
[ترجمه ترگمان] او یک punt عالی را راه اندازی کرد که تیم دریافت کننده را به خوبی عقب زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: punts, punting, punted
• : تعریف: to drop and then kick (a football) before it hits the ground.

- The team punted the ball on the final down.
[ترجمه گوگل] این تیم توپ را در فینال کوبید
[ترجمه ترگمان] تیم توپ را در مسابقه نهایی شکست داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: punter (n.)
• : تعریف: to punt a football.

- It was fourth down and they decided to punt instead of taking any risks.
[ترجمه گوگل] رتبه چهارم سقوط کرد و آنها تصمیم گرفتند به جای ریسک کردن، پونت بزنند
[ترجمه ترگمان] چهارم شد و آن ها تصمیم گرفتند به جای این که ریسک کنند، به punt بپردازند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• : تعریف: a flat-bottomed boat propelled by means of a long pole, used primarily for travel on shallow water.

جمله های نمونه

1. The investment is little more than a punt.
[ترجمه گوگل]سرمایه گذاری کمی بیشتر از یک پوچ است
[ترجمه ترگمان]سرمایه گذاری کمی بیش از یک punt است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. A punt has a shallow draught.
[ترجمه گوگل]پونت دارای کشش کم عمقی است
[ترجمه ترگمان]یک ضربه، یک جرعه کم عمق دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She soon learned to punt.
[ترجمه گوگل]او خیلی زود نواختن را یاد گرفت
[ترجمه ترگمان]به زودی صدای ضربه زدن را یاد گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A punt is like a floating drum.
[ترجمه گوگل]پونت مانند طبل شناور است
[ترجمه ترگمان] یه توپ مثل طبل شناور میمونه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Finally, remember that fishing from a punt gives you a tremendous advantage.
[ترجمه گوگل]در نهایت، به یاد داشته باشید که ماهیگیری از یک پونت مزیت فوق العاده ای به شما می دهد
[ترجمه ترگمان]در نهایت، به یاد داشته باشید که ماهی گیری از a به شما یک مزیت فوق العاده می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Movement in a punt should always be kept to a minimum.
[ترجمه گوگل]حرکت در پونت همیشه باید به حداقل برسد
[ترجمه ترگمان]حرکت در a باید همواره به حداقل برسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. My friend Eric Barnes built the punt we use and the basic design is hard to beat.
[ترجمه گوگل]دوست من اریک بارنز پونتی را که ما استفاده می‌کنیم ساخت و طراحی اولیه آن سخت است
[ترجمه ترگمان]دوست من اریک بارنز the را ساخت که ما از آن استفاده می کنیم و طراحی اولیه برای ما دشوار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He can throw, catch, run and even punt the ball.
[ترجمه گوگل]او می تواند توپ را پرتاب کند، بگیرد، بدود و حتی توپ را سوراخ کند
[ترجمه ترگمان]او می تواند توپ را پرتاب کند و حتی به توپ ضربه بزند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Llewellyn's long, diagonal punt soon put Newport back into Bridgend territory.
[ترجمه گوگل]پونت بلند و مورب Llewellyn به زودی نیوپورت را به قلمرو Bridgend بازگرداند
[ترجمه ترگمان]طولی نکشید که punt به زودی به \"نیوپورت\" وارد قلمرو Bridgend شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Palic, whose best punt was a 55-yard bomb, was awarded a game ball afterward.
[ترجمه گوگل]پالیک که بهترین ضربه اش یک بمب 55 یاردی بود، پس از آن یک توپ بازی دریافت کرد
[ترجمه ترگمان]Palic که بهترین punt یک بمب ۵۵ یارد بود پس از آن یک توپ بازی دریافت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. to carry in a punt.
[ترجمه گوگل]برای حمل در پونت
[ترجمه ترگمان]که توپ را باخود ببرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Uwaezuoke shows ability as a punt returner.
[ترجمه گوگل]Uwaezuoke توانایی خود را به عنوان یک نقطه برگردان نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]Uwaezuoke توانایی را به عنوان a punt نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He nearly bungled a punt in the first half.
[ترجمه گوگل]او در نیمه اول تقریباً یک پونت زد
[ترجمه ترگمان]نزدیک بود ضربه را به نیمه اول بزند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Time ran out on a Dallas punt from near midfield.
[ترجمه گوگل]زمان در یک نقطه دالاس از نزدیکی هافبک به پایان رسید
[ترجمه ترگمان]زمان در یک punt دالاس از میانه میانه زمین پخش شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. When legering from a punt you don't want to be messing about with indicators that require two hands to set.
[ترجمه گوگل]هنگامی که از یک پوننت می نویسید، نمی خواهید با نشانگرهایی که برای تنظیم به دو دست نیاز دارند، دست و پنجه نرم کنید
[ترجمه ترگمان]زمانی که از یک punt استفاده می کنید، نمی خواهید در مورد شاخص هایی که به دو دست نیاز دارند، درگیر شوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

زدن توپ (اسم)
bunt, putt, punt

انگلیسی به انگلیسی

• drop kick, kick in which one drops the ball and kicks it before it touches ground; type of small flat boat
drop-kick a ball, drop a ball and kick it before it touches the ground; gamble, wager
a punt is a long boat with a flat bottom. you move the boat along by standing at one end and pushing a long pole down against the bottom of the river.
when a ball is punted in games such as football or rugby, it is kicked a long way. verb here but can also be used as a count noun. e.g. taylor unleashed a long punt which flew at least 50 yards.
a punt is a unit of money used in the irish republic.

پیشنهاد کاربران

to punt on a decision = to punt a ball
to punt responsibility to someone else
noun - countable :
1 - بَلَم ( قایق دراز با کفی صاف که در رودخانه ها با کمک فشردن یک چوب بلند به کف رودخانه، حرکت می کند. )
به عنوان نمونه :
A punt is a flat - bottomed boat with a square - cut bow, designed for use in small rivers and shallow water
...
[مشاهده متن کامل]

2 - واحد پول کشور ایرلند ( پیش از اینکه به یورو تغییر پیدا کند. )
3 - verb - transitive - intransitive :
بَلَم سواری کردن
به عنوان نمونه :
He punted us back to the boatyard

punt
منابع• https://www.ldoceonline.com/dictionary/punt• https://en.wikipedia.org/wiki/Punt
صرف نظر کردن
We decided to punt sightseeing, because we were running out of time.
Take a punt: take a chance, try to make a bet, to attempt, to try
توپ را در زمین فرد دیگری انداختن، مسئولیت را واگذار کردن، به فردی دیگر محول کردن
نوعی قایق

بپرس