purposeful

/ˈpɜːrpəsfəl//ˈpɜːpəsfəl/

معنی: عمدی
معانی دیگر: قاطعانه، مصمم، مصممانه، جدی، دارای هدف خاص، هدفمند، معنی دار، به منظور خاص، با مقصود، متضمن مقصود، با جهت، بااراده، باعزم

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: purposefully (adv.), purposefulness (n.)
(1) تعریف: done with a definite purpose; deliberate.
مترادف: deliberate, intentional
متضاد: purposeless, unintentional
مشابه: calculated, conscious, considered, studied, voluntary

(2) تعریف: having meaning or significant purpose.
مترادف: meaningful
متضاد: aimless, empty, meaningless, purposeless

- Caring for her sick father made her life feel purposeful again.
[ترجمه گوگل] مراقبت از پدر بیمارش زندگی او را دوباره هدفمند کرد
[ترجمه ترگمان] مراقبت از پدر بیمارش باعث شد که زندگی دوباره هدفمند شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: having or demonstrating determination; resolute.
مترادف: decided, determined, firm, intent, resolute
متضاد: indecisive, irresolute
مشابه: assiduous, decisive, diligent, earnest, fixed, forceful, persistent, steadfast, strong-willed

- He was purposeful in carrying out his terrible plan.
[ترجمه گوگل] او در اجرای نقشه وحشتناک خود هدفمند بود
[ترجمه ترگمان] او با اجرای نقشه وحشتناک خود، هدفمند شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. shahin khanom's purposeful remarks
اظهارات معنی دار شهین خانم

2. he was a purposeful man
او مردی مصمم بود.

3. She had a purposeful air, and it became evident that this was not a casual visit.
[ترجمه گوگل]او هوای هدفمندی داشت، و مشخص شد که این یک ملاقات اتفاقی نبود
[ترجمه ترگمان]او قیافه ای متفکر داشت و معلوم می شد که این ملاقات تصادفی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Her purposeful stare showed she meant business.
[ترجمه گوگل]نگاه هدفمند او نشان داد که منظور او تجارت است
[ترجمه ترگمان]خیره نگاهش نشان می داد که منظورش از کار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Purposeful work is an important part of the regime for young offenders.
[ترجمه گوگل]کار هدفمند بخش مهمی از رژیم برای مجرمان جوان است
[ترجمه ترگمان]کار Purposeful بخش مهمی از رژیم برای مجرمان جوان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He has a quiet, purposeful air.
[ترجمه یکی] او به نظر آرام و مصمم می آید
|
[ترجمه گوگل]او هوای آرام و هدفمندی دارد
[ترجمه ترگمان]هوایی آرام و هدفمند دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Second, it is purposeful, directed towards improving the effectiveness of education.
[ترجمه گوگل]دوم، هدفمند است و در جهت بهبود اثربخشی آموزش است
[ترجمه ترگمان]دوم، هدفمند است و به سمت بهبود اثربخشی آموزش و پرورش هدایت می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The danger in viewing the organisation as a purposeful entity is that one ends up with a highly abstract and artificial analysis.
[ترجمه گوگل]خطری که در نگاه کردن به سازمان به عنوان یک موجودیت هدفمند وجود دارد، این است که فرد با تحلیلی بسیار انتزاعی و تصنعی خاتمه می‌یابد
[ترجمه ترگمان]خطر مشاهده این سازمان به عنوان یک ماهیت هدفمند، این است که فرد با یک تحلیل بسیار انتزاعی و مصنوعی به پایان می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. During one such purposeful visit weeks ago, a simple black velour dress hooked me.
[ترجمه گوگل]هفته‌ها پیش، در یکی از این بازدیدهای هدفمند، یک لباس مخمل مشکی ساده مرا قلاب کرد
[ترجمه ترگمان]در خلال یکی از همین هفته های اخیر، یک پیراهن مخمل سیاه ساده به من وصل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Examples of purposeful and pleasurable uses of print should be displayed in classrooms, foyers and school libraries.
[ترجمه گوگل]نمونه هایی از استفاده هدفمند و لذت بخش از چاپ باید در کلاس های درس، سرسراها و کتابخانه های مدارس نمایش داده شود
[ترجمه ترگمان]نمونه هایی از کاربردهای هدفمند و هدفمند چاپ باید در کلاس ها، foyers و کتابخانه های مدارس نمایش داده شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. There must be a belief that, through purposeful activity, the objectives can be achieved.
[ترجمه گوگل]باید این باور وجود داشته باشد که با فعالیت هدفمند می توان به اهداف دست یافت
[ترجمه ترگمان]باید یک باور وجود داشته باشد که، از طریق فعالیت هدفمند، اهداف می توانند به دست آیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The tremor is generally diminished or abolished on purposeful movements, but there are notable exceptions to this.
[ترجمه گوگل]لرزش به طور کلی در حرکات هدفمند کاهش یا لغو می شود، اما استثناهای قابل توجهی در این مورد وجود دارد
[ترجمه ترگمان]این لرزش عموما در حرکات هدفمند کاهش یافته یا منسوخ شده است، اما استثنائات برجسته ای در این مورد وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. But all students should have a purposeful course of study that goes beyond the formality of signing up for classes.
[ترجمه گوگل]اما همه دانش آموزان باید یک دوره تحصیلی هدفمند داشته باشند که فراتر از رسمی بودن ثبت نام در کلاس ها باشد
[ترجمه ترگمان]اما همه دانشجویان باید یک دوره هدفمند از مطالعه داشته باشند که فراتر از تشریفات ثبت نام برای کلاس ها باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The individual bees appear very purposeful in carrying out their manifold tasks . . . .
[ترجمه گوگل]زنبورهای منفرد در انجام وظایف چندگانه خود بسیار هدفمند به نظر می رسند
[ترجمه ترگمان]زنبورها نسبت به انجام وظایف manifold، هدفمند ظاهر می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

عمدی (صفت)
picked, aforethought, prepense, deliberate, intentional, purposeful, premeditated, designed

انگلیسی به انگلیسی

• having a purpose, having a goal; definitive, decisive; full of meaning
if someone is purposeful, they show that they have a definite aim and a strong desire to achieve it.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : purpose
✅️ اسم ( noun ) : purpose / purposefulness / purposelessness
✅️ صفت ( adjective ) : purposeful / purposeless / purposive
✅️ قید ( adverb ) : purposefully / purposelessly / purposely
1. There is no need for any purposeful and deliberate attempt to protect dialects.
برای محافظت از گویش ها نیازی به هیچ تلاش هدفمند و آگاهانه ای نیست.
2. Yet the committee gathered and spent two days in generally useful and purposeful discussions.
...
[مشاهده متن کامل]

با این وجود کمیته جمع شد و دو روز در بحثهای مفید و هدفمند به سر برد.
3. It keeps people busy with useful, purposeful work, and that's a good way to form a team.
افراد را با کارهای مفید و هدفمند مشغول می کند و این روش خوبی برای تشکیل تیم است.
4. If the situation arose through that person's purposeful negligence, however, then he is considered a purposeful wrongdoer.
اگرچه شرایط از طریق سهل انگاری عمدی آن شخص بوجود آمده باشد ، در این صورت وی یک فرد خاطی هدفمند محسوب می شود.
Purposeful= عمدی، هدفمند
معانی دیگر>>>> مصممانه، قاطعانه

عمدی
هدفمند
مصمم، هدفمند

بپرس