push around

پیشنهاد کاربران

زور گفتن به کسی
در بازی های ورزشی یعنی به شدت شکست خوردن.
push teaming around
با حالت دستوری بگی چیکار بکن چیکار نکن
توهین کردن مثال، I don't like being pushed around in crowdsدوست ندارم توی جمعیت بهم توهین بشه
قلدری کردن
پس زدن

اجبار کردن، مجبور کردن
زورگویی کردن - قلدری کردن - تحکیم کردن
هی دستور دادن، امر و نهی کردن
( push about )
وادار کردن و دستور دادن ( به صورت توهین آمیز و همراه با بی ادبی )

بپرس