push back


معنی: پس زدن، عقب زدن

مترادف ها

پس زدن (فعل)
backlash, recoil, eject, kickback, rebut, draw back, rebound, set back, hang off, push back

عقب زدن (فعل)
stern, withdraw, push back

تخصصی

[برق و الکترونیک] عقب زدن، پس زدن
[معدن] عقب راندن (معادن روباز)

انگلیسی به انگلیسی

• mechanism or apparatus that provides movement of another object backwards; forced movement of military troops back from the line; resistance or opposition to an idea or initiative or plan

پیشنهاد کاربران

The doctor’s appointment got pushed back
نوبت دکتر عقب افتاد
عقب زدن
1 - پس زدن 2 - عقب راندن
1 - مخالفت 2 - واکنش منفی
to take a rain check
به تعویق انداختن
postpone , put off , delay , procrastinate
عقب راندن ، عقب زدن ، پس زدن
push back against:
جبهه گرفتن علیه . . .
مقاومت یا ایستادگی در برابر کسی
جبهه گیری کردن در مقابل یک طرح یا عقیده
head covering or hijab rules were put in place after the 1979 Islamic Revolution. but There is some evidence that more women are pushing back against the rules.
کتار زدن
Postpone به تاخیر انداختن
عقب راندن، پس زدن، جلوگیری کردن، مانع کسی/چیزی شدن، جلوی کسی ایستادن، جلوی کسی درآمدن
عقب دادن مو
Your hair looks so sexy pushed back
وسیله ای که هواپیما را به عقب هدایت میکند
مخالفت
( در حوزه سیاسی - اجتماعی ) مقاومت، مبارزه و ایستادگی کردن در مقام یک واکنش به کنشی دیگر از سوی رقبای سیاسی
عقب ماندن
مثلا عقب ماندن از برنامه
زمان چیزی را عقب تر تعیین کردن، به عقب انداختن، به بعد موکول کردن
واکنشِ منفی، مقاومت در برابرِ تغییر، پاسخِ مخالف و بد
به عقب راندن
به تعویق انداختن
مبارزه کردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٣)

بپرس