push off


(عامیانه) عزیمت کردن، رهسپارشدن، رفتن

جمله های نمونه

1. I wish she would stop annoying us and push off.
[ترجمه فاطمه امیدخواه] امیدوارم از اذیت کردن ما دست بکشه و بره
|
[ترجمه گوگل]ای کاش دست از اذیت کردن ما بردارد و هول کند
[ترجمه ترگمان]ای کاش اون جلوی ما رو می گرفت و هل می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. What are you doing here in the garden? Push off at once!
[ترجمه گوگل]اینجا تو باغ چیکار میکنی؟ یکدفعه ول کن!
[ترجمه ترگمان]اینجا توی باغ چیکار می کنی؟ فورا از من دور شو!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Push off! We don't want you here.
[ترجمه پریسا رئیسی] بزن به چاک! ما نمی خوایم تو اینجا باشی.
|
[ترجمه گوگل]هل کن! ما تو را اینجا نمی خواهیم
[ترجمه ترگمان]! بزن کنار ما نمی خوایم که تو اینجا باشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He told me to push off.
[ترجمه گوگل]او به من گفت که فشار بیاورم
[ترجمه ترگمان] بهم گفت هل بدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Hey, what are you doing? Push off!
[ترجمه گوگل]هی، داری چیکار میکنی؟ هل کن!
[ترجمه ترگمان]هی، داری چیکار می کنی؟ ! بزن کنار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Well,I'll have to push off now.
[ترجمه گوگل]خوب، من باید الان فشار بیاورم
[ترجمه ترگمان]خب، همین الان باید ادامه بدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It's time to push off.
[ترجمه گوگل]وقت آن است که فشار بیاورید
[ترجمه ترگمان]الان وقت استراحت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Can you see it, parked where the hang-gliders push off from, snug against the skyline?
[ترجمه گوگل]آیا می‌توانید آن را ببینید، در جایی که گلایدرهای آویزان از آن بیرون می‌آیند، پارک شده و در مقابل خط افق قرار گرفته است؟
[ترجمه ترگمان]آیا می توانید آن را ببینید، پارک کنید، جایی پارک کنید که گلایدر از آن خارج می شود، گرم بر خط افق است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We were ready to push off at ten o'clock, but had to wait for Jill.
[ترجمه گوگل]ما آماده بودیم که ساعت 10 حرکت کنیم، اما باید منتظر جیل بودیم
[ترجمه ترگمان]ما آماده بودیم که ساعت ده حرکت کنیم، اما باید منتظر جیل می شدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Tell that rude fellow to push off!
[ترجمه گوگل]به آن شخص بی ادب بگویید که او را ترک کند!
[ترجمه ترگمان]! به اون مردک بی ادب بگو هل بده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. What are you doing in this garden? Push off at once!
[ترجمه گوگل]تو این باغ چیکار میکنی؟ یکدفعه ول کن!
[ترجمه ترگمان]توی این باغ چیکار می کنی؟ فورا از من دور شو!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Put on your favorite pair of fins and push off on your back arms in streamline.
[ترجمه گوگل]جفت باله‌های مورد علاقه‌تان را بپوشید و بازوهای پشتی خود را به صورت ساده فشار دهید
[ترجمه ترگمان]یک جفت باله مورد علاقه ت رو بپوش و برو توی arms
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. We must push off soon, it is getting late.
[ترجمه گوگل]ما باید زودتر حرکت کنیم، دیر شده است
[ترجمه ترگمان]باید زود راه بیافتیم، دارد دیر می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[سینما] روبش افقی - کنار کشیدن تصویر

انگلیسی به انگلیسی

• pull boat away from the shore; leave

پیشنهاد کاربران

یکی از مراحل راه رفتن می باشد.
به معنی جدا شدن پا از زمین
مردد کردن
به عقب انداختن، یعنی میشه معادل postpone ترجمه کرد.
زمین زدن
خاک کردن ( حریف )
informal•British
go away
mainly UK slang. used to rudely tell someone to go away
بزن به چاک، گمشو، گورتو گم کن
He told me to push off
پرت کردن
گمشو
هل دادن
It means: to leave or go away
بزن به چاک!

فشار وارد کردن، هل دادن، رهسپار شدن، رفتن، ترک کردن.
https://idioms. thefreedictionary. com/push off
( با فشار ) عقب زدن یا پس راندن کسی یا چیزی . بعنوان مثال: She climbed up to the roof and pushed off the snow
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس