put on ice


در تعلیق نگهداشتن، اندروا کردن، آگیشیدن، به بعد موکول کردن

جمله های نمونه

1. The deal was put on ice for three months.
[ترجمه Mesi] این معامله به مدت سه ماه متوقف بود
|
[ترجمه گوگل]این معامله به مدت سه ماه روی یخ گذاشته شد
[ترجمه ترگمان]این معامله به مدت سه ماه روی یخ گذاشته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The champagne has been put on ice at Stockton.
[ترجمه گوگل]شامپاین در استاکتون روی یخ گذاشته شده است
[ترجمه ترگمان] شامپاین تو \"stockton\" گذاشته شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Wherever they harvest the heart, it could be put on ice until we arrive.
[ترجمه گوگل]هرجا دل را درو کنند، می شود روی یخ گذاشت تا ما برسیم
[ترجمه ترگمان]هر جا که قلب رو درو کنند ممکنه تا رسیدن ما یخ زده بشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A number of big deals put on ice.
[ترجمه گوگل]تعدادی از معاملات بزرگ روی یخ گذاشته شد
[ترجمه ترگمان]تعدادی از معاملات بزرگ روی یخ قرار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. His designs will be put on ice until money is available to implement them.
[ترجمه گوگل]طرح های او تا زمانی که پول برای اجرای آنها در دسترس نباشد روی یخ گذاشته می شود
[ترجمه ترگمان]طراحی های او تا زمانی که پول برای اجرای آن ها موجود باشد روی یخ نصب خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He put on ice wearing the shoulder, he is proud of the last Cavalier.
[ترجمه گوگل]او یخ پوشیده است، او به آخرین کاوالیر افتخار می کند
[ترجمه ترگمان]روی یخ را روی شانه گذاشت و از اسب Cavalier به او افتخار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He put on ice wearing the shoulder.
[ترجمه گوگل]یخ گذاشت و شانه اش را پوشید
[ترجمه ترگمان]دستش را روی یخ گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. So, your first two donations are put on ice, and at the six-month mark, they're unfrozen to check how they're doing.
[ترجمه گوگل]بنابراین، دو اهدای اول شما روی یخ گذاشته می‌شوند و در پایان شش ماهگی، از یخ خارج می‌شوند تا وضعیت آنها بررسی شود
[ترجمه ترگمان]بنابراین، دو کمک های اولیه شما روی یخ قرار داده می شوند و در عرض شش ماه، آن ها می خواهند بررسی کنند که چطور این کار را انجام می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Worst affected is your love life, so expect dates to be cancelled or romantic liaisons to be put on ice.
[ترجمه گوگل]بدترین تاثیر زندگی عاشقانه شماست، بنابراین انتظار داشته باشید که قرارها لغو شود یا روابط عاشقانه روی یخ قرار گیرد
[ترجمه ترگمان]بدترین آسیب ها، زندگی عشقی شما هستند، پس انتظار دارند که قرار ملاقات ها یا روابط عاشقانه رمانتیک باید بر روی یخ اعمال شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Plans to give up the daily commuter drag have been put on ice.
[ترجمه گوگل]طرح ها برای کنار گذاشتن کشش روزانه مسافران روی یخ گذاشته شده است
[ترجمه ترگمان]برنامه هایی برای رها کردن the commuter روزانه بر روی یخ اعمال شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

با عرض پوزش : save for later
ریشه : برای به تاخیر انداختن استفاده از مواد غذایی آنها را روی یخ می گذاریم .
Postpone - delay
ریشه : روی یخ گذاشتن برای به تاخیر انداختن فساد گوشت و مواد غذایی است .
Postpone - delay
Put something on ice
🪄To stop progress on something or put it on hold.
Example:
Hey I need you to work on this project that's due today so you're going to have to�put what you're doing on ice.
به تعویق افتادن
به تاخیر/تعویق انداختن

بپرس