put upon

/pʊtəˈpɑːn//pʊtəˈpɒn/

معنی: تحمیل کردن بر، استفاده کردن از، سود بردن از، طعمه قرار دادن
معانی دیگر: تحمیل کردن، فشار آوردن، ملعبه کردن

جمله های نمونه

1. I'm fed up with being put upon by my boss all the time.
[ترجمه گوگل]من از اینکه رئیسم مدام او را تحت فشار قرار می دهد خسته شده ام
[ترجمه ترگمان]من همیشه از دست رئیسم خسته شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Consumer pressure is being put upon the food industry to cut down on factory farming methods.
[ترجمه گوگل]فشار مصرف کننده بر صنایع غذایی برای کاهش روش های کشاورزی کارخانه ای وارد می شود
[ترجمه ترگمان]فشار مصرف کننده بر صنعت غذایی قرار داده می شود تا روش های کشاورزی کارخانه را کاهش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Volunteers from all walks of life are feeling put upon.
[ترجمه گوگل]داوطلبان از همه اقشار جامعه احساس می کنند که تحت فشار قرار گرفته اند
[ترجمه ترگمان]که از هر طرف دیگه برای زندگی داوطلب میشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The people are not going to be put upon.
[ترجمه گوگل]قرار نیست مردم را زیر پا بگذارند
[ترجمه ترگمان]مردم قرار نیست تحت فشار قرار بگیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Because he a little salt, To put upon his tail.
[ترجمه گوگل]چون کمی نمک بر دمش بگذارد
[ترجمه ترگمان]چون او اندکی نمک داشت که دمش را روی دمش بگذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Basically, coins represent the value put upon objects which we own and want to trade.
[ترجمه گوگل]اساساً، سکه ها ارزشی را نشان می دهند که برای اشیایی که ما مالک آنها هستیم و می خواهیم معامله کنیم
[ترجمه ترگمان]اساسا، سکه ها نشان دهنده ارزشی است که ما داریم و می خواهیم تجارت کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. If we want to stop being put upon, we have to build up the family fortunes.
[ترجمه گوگل]اگر می‌خواهیم از تحمیل شدن دست برداریم، باید ثروت خانواده را بسازیم
[ترجمه ترگمان]اگر می خواهیم این کار را متوقف کنیم، باید ثروت خانواده را بسازیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Stress is put upon the theoretical exploration of a graphic identification system.
[ترجمه گوگل]استرس بر کاوش نظری یک سیستم شناسایی گرافیکی وارد می شود
[ترجمه ترگمان]استرس در اکتشاف نظری یک سیستم شناسایی گرافیکی قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A sudden and severe strain was put upon them by the cutting off of these supplies.
[ترجمه گوگل]با قطع این منابع فشار ناگهانی و شدیدی بر آنها وارد شد
[ترجمه ترگمان]فشار ناگهانی و شدید آن ها را با قطع کردن این تجهیزات بر آن ها تحمیل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. We were put upon by him.
[ترجمه گوگل]ما از طرف او قرار گرفتیم
[ترجمه ترگمان]ما او را در کنار خود قرار دادیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The mirror was put upon the table.
[ترجمه گوگل]آینه روی میز گذاشته شد
[ترجمه ترگمان]آینه روی میز قرار داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I'll answer for it you shall have nothing put upon you here.
[ترجمه گوگل]من برای آن پاسخ خواهم داد، شما در اینجا چیزی بر سر خود نخواهید داشت
[ترجمه ترگمان]من به آن پاسخ خواهم داد که تو اینجا چیزی نخواهی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. " He was going to Wheaton,'said Jessica, not noticing the slight put upon her father.
[ترجمه گوگل]جسیکا بدون توجه به اهانت به پدرش گفت: "او داشت به ویتون می رفت "
[ترجمه ترگمان]جسیکا که متوجه بی توجهی به پدرش نشده بود، گفت: داشت می رفت ویل ویتن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Given election being the fundamental mechanism for producing and changing legitimate power, emphasis should be put upon the mechanism of sustaining legitimacy.
[ترجمه گوگل]با توجه به اینکه انتخابات مکانیزم اساسی برای تولید و تغییر قدرت مشروع است، باید بر سازوکار حفظ مشروعیت تاکید کرد
[ترجمه ترگمان]با توجه به اینکه انتخابات مکانیزم اساسی برای تولید و تغییر قدرت مشروع است، باید بر مکانیسم حفظ مشروعیت تاکید کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تحمیل کردن بر (فعل)
exact, put upon

استفاده کردن از (فعل)
utilize, put upon

سود بردن از (فعل)
put upon

طعمه قرار دادن (فعل)
put upon

انگلیسی به انگلیسی

• if you are put-upon, you have been treated badly by someone who has taken advantage of your willingness to help them; an informal expression.

پیشنهاد کاربران

تحمیل کردن بر چیزی یا کسی
adjective/If you are put - upon, you are treated badly by someone who takes advantage of your willingness to help them. [informal]
غیر رسمی، صفت/ مورد سوءاستفاده قرار گرفتن
توسری خور

بپرس