queen

/ˈkwiːn//kwiːn/

معنی: ملکه، شهبانو، وزیر، بی بی، زن پادشاه، ملکه شدن
معانی دیگر: حکمران مونث، (مجازی و در برخی مسابقات) نفر اول، سرآمد، زبده، ملکه ی زنبورها (queen bee هم می گویند)، شاهنگ، (ورق بازی) بی بی، (شطرنج) وزیر، فرزین، (خودمانی - تحقیرآمیز) کونی، همجنس باز (به ویژه با خصوصیات زنانه)، به عنوان ملکه برگزیدن، (شطرنج) پیاده را تبدیل به وزیر کردن، (به عنوان ملکه) حکومت کردن، درشطرنج وزیر

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: queenlike (adj.)
(1) تعریف: a female ruler or monarch.

(2) تعریف: the wife or consort of a king.

(3) تعریف: a woman, place, or thing of superlative qualities.

- a beauty queen
[ترجمه جواد] یک ملکه زیبایی
|
[ترجمه an] یک ملکه ی زیبایی
|
[ترجمه اروند] زیبایی یک ملکه
|
[ترجمه گوگل] یک ملکه زیبایی
[ترجمه ترگمان] یک ملکه زیبایی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- the queen of rivers
[ترجمه Love] ملکه رودخانه ها
|
[ترجمه گوگل] ملکه رودخانه ها
[ترجمه ترگمان] ملکه رودخانه ها
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: a playing card having the picture of a queen.

(5) تعریف: (derogatory slang) an effeminate male homosexual.
مترادف: pansy, swish

جمله های نمونه

1. queen of diamonds
بی بی خشت

2. queen of spades
بی بی پیک

3. queen it
ملکه وار رفتار کردن،فخر فروشی کردن،امر و نهی کردن

4. paris, queen of cities
پاریس،عروس شهرها

5. the queen of england and her husband entered the hall
ملکه ی انگلیس و شوهرش وارد تالار شدند.

6. the queen of hearts
بی بی دل

7. the queen wielded absolute power
ملکه قدرت مطلق را در دست داشت.

8. a beauty queen
ملکه ی زیبایی

9. as the queen was passing, the ladies curtsied to her
ملکه که رد می شد،خانم ها به او کرنش کردند.

10. the king and queen were robed in blue
شاه و ملکه جامه ی آبی به تن داشتند.

11. they replaced the queen on the throne
ملکه را دوباره بر تخت نشاندند.

12. the head of the queen appears on the obverse of the medal
عکس سر ملکه بر روی مدال نقش بسته شده است.

13. the king and the queen
شاه و شهبانو (ملکه)

14. the king and the queen entered the hall
شاه و شهبانو وارد تالار شدند.

15. she is not a beauty queen but she is quite pretty
ملکه ی زیبایی نیست ولی خیلی با نمک است.

16. he got closer to the beauty queen to get an eyeful
به ملکه ی زیبایی نزدیکتر شد تا یک نگاه سیر بکند.

17. she wrote a letter to the queen asking for a pardon for her son
او به ملکه نامه نوشت و برای پسرش درخواست عفو کرد.

18. maids were trained to wait upon the queen
به مستخدمه ها آموزش داده بودند که پیش خدمتی ملکه را بکنند.

19. the letter bears the seal of the queen
نامه دارای لاک و مهر ملکه است.

20. i was very anxious to see the beauty queen
بسیار مشتاق دیدار ملکه ی زیبایی بودم.

21. tourists were waiting outside in the hope of getting a look at the queen
توریست ها در خارج منتظر بودند به این امید که ملکه را ببینند.

22. The band struck up as soon as the Queen stepped ashore.
[ترجمه ب گنج جو] به محض آنکه ملکه پایش را بر ساحل نهاد ، گروه همنوازان شروع به نواختن کرد.
|
[ترجمه گوگل]گروه به محض اینکه ملکه پا به ساحل گذاشت، شروع به کار کرد
[ترجمه ترگمان]به محض اینکه ملکه به ساحل قدم گذاشت گروه ارکستر به صدا در آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. The duke bowed to the Queen.
[ترجمه گوگل]دوک به ملکه تعظیم کرد
[ترجمه ترگمان]دوک به ملکه تعظیم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. She believes she was an Egyptian queen in a previous incarnation .
[ترجمه گوگل]او معتقد است که در تجسم قبلی یک ملکه مصری بوده است
[ترجمه ترگمان]او معتقد است که او یک ملکه مصری در تجسم قبلی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. The head of the Queen appears on the obverse of British coins.
[ترجمه گوگل]سر ملکه بر روی سکه های بریتانیا ظاهر می شود
[ترجمه ترگمان]رئیس ملکه بر روی obverse سکه های انگلیسی ظاهر می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

26. The queen is only a figurehead.
[ترجمه گوگل]ملکه فقط یک چهره است
[ترجمه ترگمان] ملکه فقط یه figurehead
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

27. The Queen laid a poppy wreath at the war memorial.
[ترجمه گوگل]ملکه تاج گل خشخاش را در بنای یادبود جنگ گذاشت
[ترجمه ترگمان]ملکه یک حلقه خشخاش را در بنای یادبود جنگ گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

28. By producing an heir, the Queen effectively removed her cousin's hopes of succeeding to the throne.
[ترجمه گوگل]ملکه با ایجاد یک وارث، امیدهای پسر عموی خود را برای رسیدن به تاج و تخت از بین برد
[ترجمه ترگمان]ملکه با تولید یک وارث، به طور موثر امید دختر عمه اش را به جانشینی تخت از میان برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ملکه (اسم)
crown, queen, empress, regina

شهبانو (اسم)
queen, empress

وزیر (اسم)
minister, vizier, queen

بی بی (اسم)
queen

زن پادشاه (اسم)
queen

ملکه شدن (فعل)
queen

انگلیسی به انگلیسی

• british rock and roll band famous for the song "we are the champions"
female monarch; homosexual (slang)
govern as a queen; behave like a queen, behave arrogantly; exchange a pawn for a queen (chess)
a queen is a woman who rules a country as its monarch, or a woman who is married to a king.
a queen or a queen bee is a large female bee which lays eggs.
in chess, the queen is the most powerful piece, which can be moved in any direction.
a queen is also a playing card with a picture of a queen on it.

پیشنهاد کاربران

queen: گربه ماده
tom: گربه نر
queen
همسر شاه که کنیزان و غلامان جلوی او تعظیم و گاهی پای او را می بوسند
گل سرسبد: در کتاب جان کلام فلسفه اطلاعات، نشر علم
queen=ملکه
queen در شطرنج به معنای وزیر است. معنی دیگر queen ملکه میباشد.
جمله های نمونه : The queen ate her lunch with
the princess in the evening
ملکه ناهارش را با پرنسس در عصر خورد.
The queen is seeing the sun and the beautiful
...
[مشاهده متن کامل]

sound of bird and she is wake up
ملکه با دیدن خورشید و صدای زیبای پرندگان از خواب بیدار میشود.
the queen eats her breakfast in the morning and she is walking in the garden of her palace after breakfast
ملکه صبحانه اش را صبح میخورد و بعد از خوردن صبحانه در باغچه ی قصر خود راه میرود.
The queen always writes letters to her friends
ملکه همیشه برای دوستانش نامه مینویسد.
The queen drinks tea in the evening
ملکه برای عصرانه چای مینوشد.
The bird sings for the queen.
پرنده برای ملکه آواز میخواند.
The queen takes the bird out of the cage and the bird sings.
ملکه پرنده را از قفس بیرون می آورد و پرنده آواز میخواند.
The Queen reads the book on her bed every night
ملکه روی تختش هر شب کتاب میخواند.

دامپزشکی و علوم دامی
گربه ماده، ملکه زنبور
نماد قدرت زنان در شطرنج 😁
وزیر شطرنج
همه کاره شطرنج
ملکه
بی بی ( پاسور )
نام گروهی معروف در موزیک
به معنای وزیر در بازی شطرنج
گربه ماده
سرآمد ،
Knowledge has been queen among person variables
ملکه
[معمولا برای توصیف مرد]
اِوا ، اِوا خواهر ، زن نما ، زن صفت
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس