quick temper


تندی، تندخویی، تیزمزاجی

جمله های نمونه

1. She has a quick temper; such little things will fire her up.
[ترجمه گوگل]او دارای خلق و خوی سریع است چنین چیزهای کوچکی او را تحریک می کند
[ترجمه ترگمان]خلق و خوی تند دارد؛ این چیزهای کوچک او را آتش خواهند زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He has a quick temper.
[ترجمه گوگل]او خلق و خوی سریعی دارد
[ترجمه ترگمان]او خلق و خوی تند دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. This quick temper that flared at nothing, that was new.
[ترجمه گوگل]این خلق و خوی تند که در هیچ چیز شعله ور شد، جدید بود
[ترجمه ترگمان]این خلق و خوی تند که در هیچ چیز زبانه می کشید، نو بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I mean, the guy has got one helluva quick temper.
[ترجمه گوگل]منظورم این است که آن مرد یک خلق و خوی هولناکی دارد
[ترجمه ترگمان]منظورم اینه که، اون یارو خیلی زود عصبانی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A quick temper is my weak point.
[ترجمه گوگل]تند خوی نقطه ضعف من است
[ترجمه ترگمان]زود باش، زود باش، زود باش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. His common sense is a bridle to his quick temper.
[ترجمه گوگل]عقل سلیم او افساری بر خلق تند اوست
[ترجمه ترگمان]عقل سلیم او عنان اسب را از دست داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She's got a quick temper – don't provoke her.
[ترجمه گوگل]او عصبانی است - او را تحریک نکنید
[ترجمه ترگمان]او از کوره در رفت - او را عصبانی نکن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Suspiciousness and a quick temper are typical of this emotional style.
[ترجمه گوگل]بدگمانی و تندخویی مشخصه این سبک عاطفی است
[ترجمه ترگمان]Suspiciousness و خلق و خوی تند، نوعی از این سبک احساسی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. There's really no call for it. A quick temper isn't going to fill your belly.
[ترجمه گوگل]واقعا هیچ تماسی برای آن وجود ندارد یک مزاج سریع شکم شما را پر نمی کند
[ترجمه ترگمان]واقعا دلیلی برای این کار وجود ندارد تند و تیز هم نمی تونه شکمش رو پر کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Knowing his quick temper, she advised him to take it easy in arguing his case.
[ترجمه گوگل]با دانستن خلق و خوی سریع او، به او توصیه کرد که در بحث و جدل با او راحت باشد
[ترجمه ترگمان]با شناختی که از temper داشت، به او توصیه کرد که این موضوع را به راحتی حل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Capello lunged at me, he always had a quick temper.
[ترجمه گوگل]کاپلو به من هجوم آورد، او همیشه خلق و خوی سریعی داشت
[ترجمه ترگمان]اون به من حمله کرد، اون همیشه عصبانی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Jane's worst fault is her quick temper.
[ترجمه گوگل]بدترین تقصیر جین خلق و خوی سریع اوست
[ترجمه ترگمان]بدتر از همه این است که جین زود عصبانی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He has a quick temper; such little things will fire him up.
[ترجمه گوگل]او دارای خلق و خوی سریع است چنین چیزهای کوچکی او را برافروخته می کند
[ترجمه ترگمان]او خلق و خوی تند دارد؛ این چیزهای کوچک او را آتش خواهند زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He had a blunt manner and a quick temper.
[ترجمه گوگل]او رفتاری بی‌پرده و تندخو داشت
[ترجمه ترگمان]رفتارش تند و تیز بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• tendency to become angry quickly, irascibility

پیشنهاد کاربران

بپرس