quote

/kwoʊt//kwəʊt/

معنی: نشان نقل قول، نقل قول کردن، مظنه دادن، نقل بیان کردن، نقل کردن، ایراد کردن
معانی دیگر: بازگویه کردن، واگویه کردن، بازگو کردن، (حرف کسی را) تکرار کردن، (هنگام نقل قول شفاهی) بازگویه می کنم، (بازرگانی) قیمت سهام (و غیره) را ذکر کردن، (عامیانه) رجوع شود به: quotation، رجوع شود به: quotation mark

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: quotes, quoting, quoted
(1) تعریف: to repeat exact words or information from.
مترادف: cite, recite
مشابه: declaim, echo, excerpt, mention, paraphrase, parrot, plagiarize, recall, rehearse, repeat

- He quoted Shakespeare, hoping to impress her.
[ترجمه Amj] او از شکسپیر نقل کرد به امید اینکه او را تحت تاثیر قرار دهد
|
[ترجمه افشین حاجی طرخانی] او از شکسپیر نقل کرد، به امید انکه وی ( مونث ) را تحت تأثیر قرار دهد.
|
[ترجمه ثمینم] نقل قول کردن به این نمیگن که
|
[ترجمه GOLDEN GUARD] او ( مذکر ) از شکسپیر نقل قول کرد به امید این که او ( مونث ) را تحت تاثیر قرار دهد.
|
[ترجمه گوگل] او به این امید که شکسپیر را تحت تأثیر قرار دهد، نقل قول کرد
[ترجمه ترگمان] به امید اینکه او را تحت تاثیر قرار دهد، از شکسپیر نقل قول کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to cite as proof.
مترادف: adduce, cite
مشابه: allude to, document, instance, refer to

- He quoted original sources to back up his arguments.
[ترجمه گوگل] او برای اثبات استدلال خود از منابع اصلی نقل قول کرد
[ترجمه ترگمان] او از منابع اصلی نقل قول کرد که استدلالات خود را مطرح کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to state the price of.
مشابه: appraise, charge, estimate, price, set, valuate

- They quoted oil at ten dollars a barrel.
[ترجمه گوگل] آنها نفت را ده دلار در هر بشکه اعلام کردند
[ترجمه ترگمان] آن ها از نفت در هر بشکه نفت نقل قول می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: to put quotation marks around (a word or words).
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to repeat exact words or specific information from a particular source.
مشابه: declaim, paraphrase, plagiarize, recite, repeat

- He's always quoting from the Wall Street Journal.
[ترجمه گوگل] او همیشه از وال استریت ژورنال نقل قول می کند
[ترجمه ترگمان] همیشه از مجله \"وال استریت\" نقل قول میکنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The journalist quoted from the president's speech.
[ترجمه گوگل] این روزنامه نگار از سخنان رئیس جمهور نقل کرد
[ترجمه ترگمان] روزنامه نگار از سخنرانی رئیس جمهور نقل کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• : تعریف: something that is quoted; quotation.
مترادف: quotation
مشابه: citation

- The article was filled with quotes from famous people.
[ترجمه گوگل] مقاله مملو از نقل قول های افراد مشهور بود
[ترجمه ترگمان] این مقاله مملو از نقل قول از افراد مشهور بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. to quote ferdowsi
بازگویه کردن فردوسی

2. please don't quote what i said
لطفا آنچه را که گفتم بازگو نکن.

3. ahmad saidö quoteö i ain't resigningö end of quote
احمد گفت - بازگویه - من استعفا بده نیستم - پایان بازگویه

4. The stockbroker quoted gold at a dollar off yesterday's closing price.
[ترجمه گوگل]کارگزار بورس طلا را با یک دلار کاهش نسبت به قیمت پایانی دیروز عرضه کرد
[ترجمه ترگمان]کارگزار بورس با قیمت دلار دیروز از طلا نقل قول کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Biblical quotes offer a unique opportunity for study.
[ترجمه گوگل]نقل قول های کتاب مقدس یک فرصت منحصر به فرد برای مطالعه است
[ترجمه ترگمان]نقل قول های کتاب مقدس فرصتی منحصر به فرد برای مطالعه ارائه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I got a number of suppliers to quote me their best prices.
[ترجمه گوگل]من تعدادی از تامین کنندگان را دریافت کردم تا بهترین قیمت های خود را به من اعلام کنند
[ترجمه ترگمان]من تعدادی از تامین کنندگان را گرفتم تا بهترین قیمت آن ها را به من بگویند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I can quote you several instances of her being deliberately rude.
[ترجمه Mahtab] من می توانم برای شما چند نمونه از رفتار عمداً بی ادب اورا نقل کنم
|
[ترجمه گوگل]من می توانم چندین مورد از بی ادبی عمدی او را برای شما نقل کنم
[ترجمه ترگمان]چند مورد از او را می توانم نقل کنم که او عمدا خشن بوده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The quote of the week comes from Mae West.
[ترجمه Mahtab] نقل و قول هفته از می وِست می آید
|
[ترجمه گوگل]نقل قول هفته از مای وست می آید
[ترجمه ترگمان]نقل قول این هفته از می غرب می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She says they're, quote 'just good friends' unquote.
[ترجمه گوگل]او می گوید که آنها، نقل قول «فقط دوستان خوب» هستند
[ترجمه ترگمان]او می گوید که آن ها فقط یک نقل قول از دوستان خوب را نقل می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It was quote, 'the hardest decision of my life', unquote, and one that he lived to regret.
[ترجمه گوگل]این جمله، «سخت‌ترین تصمیم زندگی من»، بدون نقل قول، و یکی از مواردی بود که او زندگی کرد تا پشیمان شود
[ترجمه ترگمان]این نقل قول از سخت ترین تصمیم زندگی من بود که به پایان می رسید و از آن پشیمان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She worked, to quote her daughter, "as if there was no tomorrow".
[ترجمه علی] او کار می کرد، بقول دخترش: مثل اینکه فردایی وجود نداشت.
|
[ترجمه گوگل]او به قول دخترش کار می کرد "انگار که فردایی وجود ندارد"
[ترجمه ترگمان]او کار می کرد تا دخترش را نقل قول کند، گویی فردایی وجود نداشت \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In all future letters on this subject, please use/quote our reference JW/155/C/199
[ترجمه گوگل]لطفاً در تمام نامه‌های آینده در مورد این موضوع، از مرجع ما JW/155/C/199 استفاده کنید/نقل کنید
[ترجمه ترگمان]در تمام نامه های آینده در مورد این موضوع، لطفا از \/ نقل قول از مرجع our واکر \/ ۱۵۵ \/ C \/ ۱۹۹ ذکر کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Don't quote me on this, but I think the company is in serious difficulties.
[ترجمه گوگل]در این مورد از من نقل قول نکنید، اما فکر می کنم شرکت در مشکلات جدی قرار دارد
[ترجمه ترگمان]این را درباره این موضوع به من نگو، اما من فکر می کنم که این شرکت مشکل جدی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. We'll send you a quote without delay.
[ترجمه علی] قیمت را بدون تاخیر برای شما ارسال می فرستیم.
|
[ترجمه گوگل]ما بدون معطلی قیمت را برای شما ارسال می کنیم
[ترجمه ترگمان]یه نقل قول بدون تاخیر برات می فرستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Always get a written quote before proceeding with work.
[ترجمه گوگل]همیشه قبل از ادامه کار یک نقل قول کتبی دریافت کنید
[ترجمه ترگمان]همیشه قبل از ادامه کار یک نقل قول کتبی دریافت کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. This quote startlingly original novel unquote is both boring and badly written.
[ترجمه گوگل]این نقل قول به طرز شگفت‌انگیزی بی‌نقل رمان اصلی، هم خسته‌کننده است و هم بد نوشته شده است
[ترجمه ترگمان]این نقل قول، بدیع و بدیع، هم کسل کننده و هم بد نوشته شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Quote this reference number in all correspondence.
[ترجمه گوگل]این شماره مرجع را در تمام مکاتبات ذکر کنید
[ترجمه ترگمان]به نقل از این شماره مرجع در همه مکاتبات
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. He drowned in a boating quote "accident" unquote.
[ترجمه گوگل]او در قایق رانی نقل قول "تصادف" نقل قول غرق شد
[ترجمه ترگمان]او در یک \"تصادف\" به نام \"تصادف\" غرق شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. Don't quote me on this, but I think he is going to resign.
[ترجمه علی] از من نقل قول نکن اما من فکر کنم استعفا بدهد.
|
[ترجمه م] از طرف من بازگو نکن اما من فکرمیکنم اومیخواداستعفابده
|
[ترجمه گوگل]در این مورد از من نقل قول نکنید، اما فکر می کنم او استعفا می دهد
[ترجمه ترگمان]این را به من نگو، اما فکر می کنم می خواهد استعفا بدهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نشان نقل قول (اسم)
quote, quotation mark

نقل قول کردن (فعل)
quote

مظنه دادن (فعل)
quote

نقل بیان کردن (فعل)
quote

نقل کردن (فعل)
account, convey, quote, relate, transcribe, tell

ایراد کردن (فعل)
quote, deliver

تخصصی

[حقوق] نقل قول کردن، اعلام بها کردن، استعلام کردن، مظنه دادن

انگلیسی به انگلیسی

• citation, passage taken from another source; commercial offer; quotation mark, punctuation mark used to enclose a direct citation (the mark " )
cite, repeat the words of another person; offer as evidence to support a claim; state a price, offer a price; enclose in quotation marks (punctuation marks; " )
if you quote someone or something, you repeat the exact words that they have written or said.
if you quote something such as a law or a fact, you state it because it supports what you are saying.
a quote from a book, poem, play, or speech is a passage or phrase from it.
a quote for a piece of work is the price that someone says they will charge you to do the work.
quotes are the same as quotation marks; an informal use.

پیشنهاد کاربران

نقل قول
مثال: She provided a famous quote from Shakespeare.
او یک نقل قول معروف از شکسپیر را ارائه کرد.
نقل قول
نرخ
نرخ گذاری
مظنه
قیمت کالا رو اعلام کردن
پیش فاکتور دادن
قیمت زدن رو کالا
?Did you remember to quote on the goods
یادت بود رو کالاها قیمت بزنی؟
1 -
noun [ C] COMMERCE informal
A statement of how much a job, service, or product will cost
اسم، تجارت، غیر رسمی
برآورد هزینه ( شغل، خدمات، تولید و. . . )
Most quotes are valid for a month
...
[مشاهده متن کامل]

If you already have a UK medical policy, ask for a quote for offshore cover
a quote for ( doing ) sth/ The quotes for the building work varied from $15, 000 to $70, 000
2 -
To tell a customer how much a job, service, or product will cost
فعل، تجارت
برآورد هزینه کردن
quote sb sth/ A law firm in Washington D. C. quoted me a fee of $25, 000 to get the paperwork done
quote for sth/ Some insurers will even decline to quote for new business if the home is in a risky area

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/quote
گاهی معنای مشاوره هم در بیزنس میدهد
Get your free quote today!
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : quote
اسم ( noun ) : quote / quotation
صفت ( adjective ) : quotable
قید ( adverb ) : _
کوت ( quote ) می تواند همریشه با واژه "گفت" پارسی باشد.
[noun] گفته، سخن
نقل قول میتونه به عنوان عکس نوشته هم باشه مثلا بخواید سرچ کنید عکس نوشته اینو بنویسید
تَراگوییدن/تراگفت کردن/تراگویی کردن/تراگویش کردن/ = to quote
. . .
. . . . . . .
. . . . . . . . .
گفتاوردی از آقا یاسین:
گفتاورد میتواند هریک از ( دو معنی ) زیر را داشته باشد:
۱ - بحث و گفتگو کردن :
واژه "آورد" به معنی جنگ است که در واژه ی ( شهرآورد ) نیز به چشم میخورد. پس گفتاورد به معنی جنگ و کشمکش در گفتار و گفتگو است.
...
[مشاهده متن کامل]

۲ - نقل قول کردن : یعنی گفته ای را از کسی بیاوریم و بازگو کنیم.

( فعل: ) گفتاوری کردن
( نقل قول کردن از دیگری )
( نام : ) گفتاورد ( نقل قول )
نقلیدن
برآورد هزینه ها ( عمدتا جهت ساخت و ساز و تعمیرات ساختمان )
single quote = '
double quote = "
in programming
بیان کردن / شدن
اعلام قیمت کردن / شدن
[در بازار سهام ]
عرضه شده
به قول . . .
طی کردن قیمت چیزی یا در بهای آن توافق کردن
Always get a quote before proceeding with repair work.
قیمت ( چیزی را ) اعلام کردن، ( به مشتری برای انجام کاری ) قیمت دادن
به نقل ، به نقل از
بیان کردن
نقل کردن
جمله ای معروف ( از کسی که شهرت دارد ) بعنوان تاکید بر موضوع

براورد قیمت دادن / مظنه دادن
Will you be able to give me a full itemised
? quote
میتونید یه مظنه قیمت از تمام جزئیات یه من بدید؟

لیست کردن و گفتن
اطلاعات، نقل قول
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٨)

بپرس