quotient

/ˈkwoʊʃnt//ˈkwəʊʃnt/

معنی: خارج قسمت، بهر
معانی دیگر: (ریاضی) بهر

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: that number which is obtained as the result of an arithmetic division.

جمله های نمونه

1. quotient group
گروه بهری

2. Being rich doesn't actually increase your happiness quotient.
[ترجمه Edi.nozari] ثروتمند بودن واقعا واقعا باعث افزایش ضریب شادی و آرامش و خوشبختی بیشتر میشود.
|
[ترجمه گوگل]ثروتمند بودن در واقع ضریب شادی شما را افزایش نمی دهد
[ترجمه ترگمان]ثروتمند بودن در واقع بهره شادی شما را افزایش نمی دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He trumpeted his son's high intelligence quotient.
[ترجمه صاد] او بهره هوشی بالای پسرش را جار زد.
|
[ترجمه محبوبه نوذری] او بهره هوشی پسرش راتحسین کرد .
|
[ترجمه محبوبه نوذری] اوبهره هوشی بالای پسرش را تحسین کرد.
|
[ترجمه گوگل]او هوش بالای پسرش را در بوق و کرنا کرد
[ترجمه ترگمان]او intelligence را به صدا در آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The island has a high quotient of clergymen.
[ترجمه گوگل]این جزیره دارای ضریب بالایی از روحانیون است
[ترجمه ترگمان]این جزیره دارای بهره بالایی از روحانیون است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Consequently we can use the quotient theorem to prove that is a tensor.
[ترجمه گوگل]در نتیجه می‌توانیم از قضیه ضریب برای اثبات تانسور بودن آن استفاده کنیم
[ترجمه ترگمان]در نتیجه ما می توانیم از قضیه خارج قسمت برای اثبات این که یک تانسور است استفاده کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. But be forewarned: The garlic quotient of this dish could be considered daunting.
[ترجمه گوگل]اما توجه داشته باشید: نسبت سیر این غذا را می‌توان دلهره‌آور دانست
[ترجمه ترگمان]اما هشیار باشید: خارج قسمت سیر این غذا را می توان رعب آور تلقی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The quotient simply becomes arbitrarily large as h goes to 0.
[ترجمه گوگل]ضریب به سادگی با رفتن h به 0 به طور دلخواه بزرگ می شود
[ترجمه ترگمان]خارج قسمت به طور ساده به صورت arbitrarily به صورت h [ ۰ ] به ۰ می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A high communal intelligence quotient does not always, It'seems, insure communal efficiency.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که یک ضریب هوش جمعی بالا همیشه کارایی اشتراکی را تضمین نمی کند
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که یک بهره هوشی جمعی بالا همیشه، کارایی جمعی را تضمین نمی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Its composite index is called an intelligence quotient, in a sense reflects a person's progress.
[ترجمه گوگل]شاخص ترکیبی آن ضریب هوش نامیده می شود که به نوعی نشان دهنده پیشرفت فرد است
[ترجمه ترگمان]شاخص مرکب آن، یک خارج قسمت اطلاعات نامیده می شود، که در آن، نشان دهنده پیشرفت فرد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Entering WTO also would enlarge the extend quotient in international market, redound resource availability collocate.
[ترجمه گوگل]ورود به WTO همچنین ضریب گسترش را در بازار بین‌المللی افزایش می‌دهد
[ترجمه ترگمان]ورود به سازمان تجارت جهانی، خارج قسمت توسعه در بازار بین المللی، در دسترس بودن منابع مورد توجه قرار می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Objective To study the features and intelligence quotient ( IQ ) of children with deficiencydisorder ( ADHD ) .
[ترجمه گوگل]هدف مطالعه ويژگي ها و بهره هوشي ( IQ ) كودكان مبتلا به اختلال كمبود ( ADHD )
[ترجمه ترگمان]هدف مطالعه ویژگی ها و خارج قسمت اطلاعات (IQ)از کودکان با deficiencydisorder (ADHD)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The child makes intelligence quotient determine must get the home agrees longly.
[ترجمه گوگل]کودک ضریب هوشی را تعیین می کند که باید خانه را برای مدت طولانی توافق کند
[ترجمه ترگمان]کودک با استفاده از اطلاعات هوش، باید با longly موافقت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Aptitude and intelligence quotient are related, and in some ways opposite, views of human mental ability.
[ترجمه گوگل]استعداد و ضریب هوش با دیدگاه‌های توانایی ذهنی انسان مرتبط و از جهاتی متضاد هستند
[ترجمه ترگمان]Aptitude و خارج قسمت اطلاعات مرتبط هستند، و در برخی موارد مخالف، دیدگاه توانایی ذهنی انسان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Of a source . Quotient of the luminous flux emitted and the power consumed.
[ترجمه گوگل]از یک منبع ضریب شار نوری ساطع شده و توان مصرفی
[ترجمه ترگمان]از یک منبع Quotient شار نوری ساطع شده و توان مصرف شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Is all this healthy food supposed to increase my happiness quotient?
[ترجمه گوگل]آیا این همه غذای سالم قرار است ضریب شادی من را افزایش دهد؟
[ترجمه ترگمان]آیا تمام این غذای سالم باید بهره شادی من را افزایش دهد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خارج قسمت (اسم)
ration, submultiple, quotient

بهر (اسم)
quotient

تخصصی

[برق و الکترونیک] خارج قسمت، بهر
[نساجی] فایده - بهره - سود - خارج قسمت
[ریاضیات] خارج قسمت

انگلیسی به انگلیسی

• solution to a division problem (mathematics)
the quotient of a particular thing is its amount or degree.
a quotient is the number you get when you divide one number into another; a technical use in mathematics.

پیشنهاد کاربران

بهره، مثل بهره هوشی intelligence quotient یا همون IQ
ضریب، نسبت، بهره
ضریب
نسبت
ضریب
هوش
بهره
1 - خارج قسمت
2 - the amount or degree of a - quality - feeling - etc in a person thing or situation مقدار یا درجه ای از ی حالت ی احساس یا . . . . که یک فرد یا موقعیت یا چیزی داره
میزان - بهره
مثلا بهره هوشی intelligence quotient
ضریب
intelligence quotient : ضریب هوشی یا همون آی کیو
خارج قسمت در ریاضیات
انحرافی
factor groups=quotient groups گروهای عاملی یا گروهای خارج قسمتی

بپرس