realist

/ˈriːˌlɪst//ˈrɪəlɪst/

معنی: واقع بین، تحقق گرای، تحقق گرای، راستین گرای
معانی دیگر: هستمندگرایانه، واقع گرایانه، هست بین گرایانه، راستین گرایانه، وابسته به مکتب رئالیسم، (در هنر و ادبیات) هست نگر، واقع نگر، realistic واقع بین

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a person who tends to see or present things as they actually are.

- Her family could not face the likelihood of her death, but she was a realist and began to put her affairs in order.
[ترجمه گوگل] خانواده او نمی توانستند با احتمال مرگ او روبرو شوند، اما او واقع گرا بود و شروع به سر و سامان دادن به امور خود کرد
[ترجمه ترگمان] خانواده اش نمی توانستند به احتمال مرگ او را ببینند، اما او یک واقع بین بود و شروع به کار کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a writer or artist whose work reflects the principles of realism.

جمله های نمونه

1. He is a realist.
[ترجمه م.ا] من واقعا گرا هستم ، واقعیت بین هستم
|
[ترجمه Sava] او یک واقع گرا ( واقع بین ) است.
|
[ترجمه گوگل]او یک رئالیست است
[ترجمه ترگمان]او یک realist است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I'm a realist I know you can't change people's attitudes overnight.
[ترجمه گوگل]من یک واقع گرا هستم، می دانم که نمی توان یک شبه نگرش مردم را تغییر داد
[ترجمه ترگمان]من یک واقع بین هستم، می دانم که تو نمی توانی حال مردم را یک شبه عوض کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I'm a realist—I know you can't change people overnight.
[ترجمه گوگل]من یک واقع گرا هستم - می دانم که نمی توانید یک شبه مردم را تغییر دهید
[ترجمه ترگمان]من یک واقع بین هستم - می دونم که تو نمی تونی یک شبه مردم رو تغییر بدی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I'm a realist - I knew there was no way I could win, so I swam for a good finish, for points.
[ترجمه گوگل]من یک واقع گرا هستم - می دانستم هیچ راهی وجود ندارد که بتوانم برنده شوم، بنابراین برای یک پایان خوب، برای امتیاز شنا کردم
[ترجمه ترگمان]من یک واقع بین هستم - می دانستم که راهی وجود ندارد که بتوانم پیروز شوم، برای همین شنا کردم، برای امتیاز کردن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The Realist perspective remains broadly the one described in this chapter.
[ترجمه گوگل]دیدگاه رئالیستی به طور گسترده همان چیزی است که در این فصل توضیح داده شده است
[ترجمه ترگمان]چشم انداز Realist به طور گسترده آنچه در این فصل شرح داده می شود، باقی می ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Landscapes from the truly realist to the virtually abstract array themselves across the May gallery horizon.
[ترجمه گوگل]مناظر از واقع‌گرای واقعی تا انتزاعی عملاً خود را در سراسر افق گالری می نشان می‌دهند
[ترجمه ترگمان]مناظری که از واقع realist واقع شده اند، در افق گالری ماه مه خود را به صورت مجازی درآورده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She is a realist through and through.
[ترجمه گوگل]او یک واقع گرا است
[ترجمه ترگمان]از آن گذشته، یک realist است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. For all your social conscience you're a realist.
[ترجمه گوگل]با وجود تمام وجدان اجتماعی خود، شما یک واقع گرا هستید
[ترجمه ترگمان]برای همه وجدان اجتماعی تو یک واقع بین هستی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. By the late 1930s the legal realist movement seemed to have lost its way.
[ترجمه گوگل]در اواخر دهه 1930 به نظر می رسید جنبش رئالیستی قانونی راه خود را گم کرده بود
[ترجمه ترگمان]در اواخر دهه ۱۹۳۰ جنبش realist قانونی به نظر رسید که راه خود را گم کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Einstein, of course, was a realist through and through.
[ترجمه گوگل]البته انیشتین از طریق و آن طرف واقع گرا بود
[ترجمه ترگمان]انیشتین، البته، از طریق و از طریق آن یک realist بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He is himself a realist, not a racist, and not now given to making proclamations.
[ترجمه گوگل]او خودش یک واقع‌گرا است، نه نژادپرست، و اکنون به اعلامیه‌هایی دست نمی‌دهد
[ترجمه ترگمان]او خودش یک واقع بین است، نه نژاد پرست، نه یک نژاد پرست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He imported the commonsense realist philosophy, which included a demand that individuals be responsible for public affairs.
[ترجمه گوگل]او فلسفه رئالیستی عقل سلیم را وارد کرد، که شامل این درخواست بود که افراد مسئول امور عمومی باشند
[ترجمه ترگمان]او فلسفه realist commonsense را وارد کرد که شامل درخواستی بود که افراد مسئول امور عمومی باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Beneath its realist exterior, it too can make its more subliminal appeal.
[ترجمه گوگل]در زیر نمای بیرونی واقع‌گرایانه‌اش، می‌تواند جذابیت زیرکانه‌تری را نیز ایجاد کند
[ترجمه ترگمان]در زیر ظاهر realist، آن نیز می تواند جذابیت more خود را داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

واقع بین (اسم)
pragmatics, realist

تحقق گرای (اسم)
realist

تحقق گرای (صفت)
realistic, realist

راستین گرای (صفت)
realistic, realist

انگلیسی به انگلیسی

• one who is concerned with the real; one who portrays things as they truly are
a realist is someone who accepts the true nature of a situation and tries to deal with it practically.

پیشنهاد کاربران

واقع گرا
واقع بین، تحقق گرا، راستین گرا، بازرگانی: واقع بین
واقع گرا
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : realize
اسم ( noun ) : reality / realism / realist / realization
صفت ( adjective ) : real / realizable / realistic
قید ( adverb ) : real / really / realistically
رخدادبین، رخدادنگر، رخدادگرا
رخدادگرا
واقع بین
تحقق گرای
متوجه شدن
واقع بین

بپرس