rivet

/ˈrɪvət//ˈrɪvɪt/

معنی: محکم کردن، پرچ کردن، پر چین کردن، بهم میخ زدن، با میخ پرچ محکم کردن
معانی دیگر: میخ پرچ، پرچ میخ، همبند، پرچ میخ کردن، با میخ پرچ وصل یا محکم کردن، (چینی و غیره) بند زدن، (چشم ها یا توجه و غیره را به چیزی) دوختن، متمرکز کردن، بامی  پرچ محکم کردن، بهم می  زدن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a metal pin that has a head at one end and is hammered flat at the other end after the shank has been passed through holes in the metal plates or other objects to be pinned together.
مشابه: bolt, brad, nail, peg, pin, spike
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: rivets, riveting, riveted
مشتقات: riveter (n.)
(1) تعریف: to fasten or attach with, or as if with, a rivet or rivets.
مترادف: bolt, clinch, nail, pin
مشابه: affix, attach, bind, bond, fasten, fix, grip, join, moor, secure

(2) تعریف: to attract and hold (a person's gaze, attention, interest, or the like) or hold the gaze, attention, or the like of (a person).
مترادف: absorb, arrest, fix, grip
مشابه: attract, engross, enthrall, entrance, fascinate, fasten, hold, interest, intrigue, magnetize, mesmerize, possess, transfix

جمله های نمونه

1. to rivet two pieces of iron
دوتکه آهن را پرچ میخ کردن

2. The rivet would have gone through the tang of the triangular-shaped blade and acted as a pivot point.
[ترجمه گوگل]میخ پرچ از لابه لای تیغه مثلثی شکل عبور کرده و به عنوان نقطه محوری عمل می کند
[ترجمه ترگمان]این ستش از طریق بوی تیغه مثلثی شکل عبور کرده و به عنوان نقطه محوری عمل کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Every now and then nature conspires to rivet homeowners' attention on a particular maintenance problem.
[ترجمه گوگل]هرازگاهی طبیعت دست به توطئه می‌زند تا توجه صاحبان خانه را به یک مشکل نگهداری خاص جلب کند
[ترجمه ترگمان]هر از گاهی طبیعت با هم دست به دست هم می دهند تا توجه صاحب خانه ها را به مساله تعمیر و نگهداری خاص نسبت دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. To rivet all attention on herself was, to Lally, as natural as breathing.
[ترجمه Mrjn] برای Lallyمتمرکز کردن ( جلب ) همه ی توجه ها به خودش, مثل آب خوردن بود . ( آسان بود )
|
[ترجمه گوگل]برای لالی، پرچ کردن تمام توجه به خودش، مثل نفس کشیدن طبیعی بود
[ترجمه ترگمان]همه حواسش به خودش بود، مثل نفس کشیدن طبیعی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Rivalry was a rivet piercing through their bones, uniting those in a dansemacabre, a shifting pas de trois.
[ترجمه گوگل]رقابت، پیچی بود که در استخوان‌های آن‌ها فرو می‌رفت، و آن‌ها را در یک رقص دانسماکابر، یک پاس دو تروا در حال تغییر، متحد می‌کرد
[ترجمه ترگمان]rivalry بود که در استخوان های آن ها نفوذ می کرد و آن را در یک dansemacabre و یک دو سه قسمت تقسیم می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Aerospace; rivet design values, static load, for flush head rivet joints, single shear, dimpled, rivet material 4360, metric series.
[ترجمه گوگل]هوافضا؛ مقادیر طراحی پرچ، بار استاتیک، برای اتصالات پرچ سر فلاش، تک برشی، فرورفته، مواد پرچ 4360، سری متریک
[ترجمه ترگمان]هوافضا، مقادیر طراحی rivet، بار استاتیک، برای مهار کردن مفاصل، برشی منفرد، dimpled، rivet، ۴۳۶۰، سری متریک
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Application of self-pressing rivet joint technique with se-mi-cavity rivets in body manuf. . .
[ترجمه گوگل]کاربرد تکنیک اتصال پرچ خود فشار دهنده با پرچ های نیم حفره ای در بدنه
[ترجمه ترگمان]کاربرد روش مفاصل self به خودی خود، rivets در جسم manuf
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. All field cases with rivet type pole shoes must be inspected for rust and brush length.
[ترجمه گوگل]تمام موارد صحرایی با کفش های میله ای از نوع پرچ باید از نظر زنگ زدگی و طول قلم مو بررسی شوند
[ترجمه ترگمان]تمامی موارد می دانی با استفاده از کفش های قطب نوع را باید برای زنگ زدن و طول برس مورد بازرسی قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Countersunk rivet symbol. Use in conjunction with other rivet ends.
[ترجمه گوگل]نماد پرچ ضد غرق شده همراه با انتهای دیگر پرچ ها استفاده کنید
[ترجمه ترگمان]نماد countersunk rivet در ارتباط با دیگر ends rivet استفاده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Riveting part, should firm do not become loose, rivet round head and periphery should be not had glossily break mark or burr.
[ترجمه گوگل]قسمت پرچ، باید سفت شود و شل نشود، سر گرد و حاشیه پرچ نباید دارای علامت شکستگی یا سوراخ براق باشد
[ترجمه ترگمان]در بخش riveting، باید محکم شده و سر و اطراف را سفت کنید و محیط اطراف نباید لک یا لک شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Our rivet nuts are widely used in automobile, railway, elevator, electric cabinet, ventilator, air-condition, furniture, construction and equipment in electric and light industry production.
[ترجمه گوگل]مهره های پرچ ما به طور گسترده در خودرو، راه آهن، آسانسور، کابینت الکتریکی، تهویه هوا، تهویه مطبوع، مبلمان، ساخت و ساز و تجهیزات در تولید صنعت برق و سبک استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]خشکبار ما به طور گسترده در اتومبیل، راه آهن، آسانسور، کابینت الکتریکی، تهویه هوا، مبلمان، ساخت وساز و تجهیزات در تولید صنعت برق و سبک استفاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Rivet joint is a kind of mechanical joint being widely used in engineering structure.
[ترجمه گوگل]اتصال پرچ نوعی اتصال مکانیکی است که به طور گسترده در ساختار مهندسی استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]مفصل rivet نوعی از اتصال مکانیکی است که به طور گسترده در ساختار مهندسی مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The electromagnetic rivet can form the rivets once. The interference is uniformity and the riveted joint quality is high.
[ترجمه گوگل]پرچ الکترومغناطیسی می تواند یک بار پرچ ها را تشکیل دهد تداخل یکنواخت و کیفیت اتصال پرچ شده بالاست
[ترجمه ترگمان]The های الکترومغناطیسی می توانند یک بار rivets را تشکیل دهند تداخل ثابت است و کیفیت اتصال ثابت بالا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Rivet sell all kinds of different specifications specifications expansion screws, screw.
[ترجمه گوگل]پرچ فروش انواع پیچ انبساط با مشخصات مختلف، پیچ
[ترجمه ترگمان]rivet همه انواع پیچ های با مشخصات مختلف را به فروش می رساند، پیچ
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

محکم کردن (فعل)
firm, fix, consolidate, reinforce, strengthen, stake, clinch, fasten, fixate, tighten, girth, chock, solidify, rivet

پرچ کردن (فعل)
clinch, rivet

پر چین کردن (فعل)
rivet

بهم میخ زدن (فعل)
rivet

با میخ پرچ محکم کردن (فعل)
rivet

تخصصی

[عمران و معماری] پرچ - پرچ کردن - پرچکاری - پیچ پرچ - میخ پرچ
[مهندسی گاز] پرچ کردن، میخ پرچ

انگلیسی به انگلیسی

• metal bolt used to fasten two objects together
attach with rivets, fasten with rivets; engross, hold someone's attention, fascinate
if you are riveted by something, it fascinates you.
a rivet is a type of bolt used for holding pieces of metal together.

پیشنهاد کاربران

Rivet the attention:جلب توجه کردن
گویش دری: پرچی کردن؛ پرچی کاری کردن. مثال: میخ را پرچی کردن. مجازا" کوبیدن. مثال: حریف خود را با یک لگد به دیوار پرچی کرد.
به سویدی ( سوئدی ) : nita
میخکوب کردن
پرچ
مجذوب چیزی شدن

بپرس