random

/ˈrændəm//ˈrændəm/

معنی: بختانه، خط سیر اتقافی، تصادفی، غیر عمدی
معانی دیگر: (بدون هدف یا نقشه ی قبلی) تصادفی، بختی، بختوار، کاتوره ای، بی نقشه، اتفاقی، بی گزین، همین جوری، رخدادی، الله بختی، بدون ترتیب، بختین، (آمار) بختی، قاطی پاتی، غیر یکدست، به اندازه یا جورهای مختلف، جور واجور، ناجور (به ویژه در مورد سنگ ساختمانی)، عمل یا روش بدون نقشه و تصادفی، مسیر ناگهانی، فکر تصادفی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: randomly (adv.), randomness (n.)
(1) تعریف: characterized by lack of pattern or predictability, or carried out or occurring in a way that cannot be predicted and without being based on any reason or purpose.
مترادف: chance, haphazard
متضاد: orderly, systematic
مشابه: aleatory, arbitrary, chaotic, fluky, hit-or-miss, patternless, uncontrolled, unplanned, vagrant, wild

- The noise occurred in a random fashion and kept me awake all night.
[ترجمه بهنام] سروصدا به شکلی تصادفی رخ داد و تمام شب من را بیدار نگه داشت.
|
[ترجمه گوگل] سر و صدا به صورت تصادفی رخ داد و من را تمام شب بیدار نگه داشت
[ترجمه ترگمان] سر و صدا به طور تصادفی به ذهنم خطور کرد و تمام شب مرا بیدار نگه داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I didn't have any information on these dentists, so I just made a random choice.
[ترجمه گوگل] من هیچ اطلاعاتی در مورد این دندانپزشکان نداشتم، بنابراین فقط یک انتخاب تصادفی انجام دادم
[ترجمه ترگمان] من هیچ اطلاعاتی درباره این dentists نداشتم بنابراین یه انتخاب تصادفی داشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The police wondered if these crimes were truly random or if they were linked in some way.
[ترجمه بهنام] پلیس در حدس وگمانه زنی بود که ایا این جنایات واقعا تصادفی هستند و یا اینکه به نوعی به یگدیگر مرتبط هستند.
|
[ترجمه گوگل] پلیس تعجب کرد که آیا این جنایات واقعاً تصادفی هستند یا به طریقی با هم مرتبط هستند
[ترجمه ترگمان] پلیس در این فکر بود که آیا این جرائم واقعا تصادفی بوده یا به طریقی مرتبط بوده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: in statistics, of or pertaining to an event that does not have the same result each time it occurs.
مترادف: chance
مشابه: stochastic

(3) تعریف: in statistics, pertaining to the selection of a sample of a population, each member of which has theoretically the same chance of being selected.
مشابه: patternless, stochastic

جمله های نمونه

1. random distribution
پخش بختی،توزیع تصادفی

2. random investment is a sure way of getting minimum results
سرمایه گذاری بدون هدف راه مطمئنی است برای کسب حداقل بازده.

3. a random assortment of books
مجموعه ی نامرتبی از کتب

4. a random encounter
برخورد تصادفی

5. a random remark
اظهار بدون منظور خاص

6. at random
بطور تصادفی،بدون نقشه یا انتخاب،بی گزین،بختی،بختینی،همین طوری،بختانه

7. a kitten's random play with a ball
بازی بی هدفانه ی بچه گربه با گوی

8. deviation of random variable
انحراف (کیبش) کمیت تصادفی

9. the mad man fired at the crowd at random
مرد دیوانه بی هدف به طرف جمعیت تیراندازی کرد.

10. to draw the winning numbers out of the box at random
شماره های برنده را بطور تصادفی از داخل جعبه در آوردن

11. All drivers may be given random breath tests.
[ترجمه گوگل]به همه رانندگان ممکن است آزمایش تنفس تصادفی داده شود
[ترجمه ترگمان]همه رانندگان ممکن است از تست های تنفس تصادفی استفاده کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They do random checks to keep workers on their toes.
[ترجمه گوگل]آنها بررسی های تصادفی انجام می دهند تا کارگران را سرپا نگه دارند
[ترجمه ترگمان]آن ها بررسی های تصادفی انجام می دهند تا کارگران را روی پنجه های خود نگه دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Three people were killed by shots fired at random from a minibus.
[ترجمه حسین] سه نفر توسط شلیک های تصادفی از یک مینی بوس کشته شدند.
|
[ترجمه گوگل]سه نفر بر اثر شلیک تصادفی از یک مینی بوس کشته شدند
[ترجمه ترگمان]سه نفر با شلیک گلوله به تصادفی از یک مینی بوس کشته شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. We interviewed a random selection of teenagers.
[ترجمه گوگل]ما با یک انتخاب تصادفی از نوجوانان مصاحبه کردیم
[ترجمه ترگمان]ما با یک انتخاب تصادفی از نوجوانان مصاحبه کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Researchers found 17 per cent of their random sample to be severely depressed.
[ترجمه گوگل]محققان دریافتند 17 درصد از نمونه تصادفی آنها به شدت افسرده هستند
[ترجمه ترگمان]محققان ۱۷ درصد از نمونه تصادفی خود را به شدت افسرده یافتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. He simply stuck a pin in at random amongst the names of candidates.
[ترجمه حسین] او به راحتی یک سنجاق را به طور تصادفی بین اسامی نامزدها گیر انداخت.
|
[ترجمه گوگل]او به سادگی یک سنجاق را به طور تصادفی در میان نام نامزدها چسباند
[ترجمه ترگمان]او به سادگی یک سنجاق را به صورت تصادفی در میان اسامی نامزدها گیر انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بختانه (اسم)
random

خط سیر اتقافی (اسم)
random

تصادفی (صفت)
chance, accidental, random, casual, fortuitous, contingent, haphazard, by-the-way, chanceful, circumstantial, temerarious

غیر عمدی (صفت)
unwitting, random, involuntary, inadvertent, unintentional, unintended, unpremeditated

تخصصی

[شیمی] بی نظم، تصادفی
[برق و الکترونیک] اتفاقی، تصادفی
[بهداشت] تصادفی
[نساجی] تصادفی - اتفاقی - شانسی
[ریاضیات] تصادفی، اتفاقی، تصادف، پیشامد، بی نظم، بی ترتیب
[پلیمر] تصادفی، اتفاقی
[آمار] تصادفی

انگلیسی به انگلیسی

• chance, fortuitous, accidental, unplanned
accidentally, by chance, fortuitously, without prior planning
something that is done in a random way is done without a definite plan or pattern.
if something is done at random, it is done without a definite plan or pattern.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : randomize
✅️ اسم ( noun ) : randomness / random / randomization
✅️ صفت ( adjective ) : random
✅️ قید ( adverb ) : randomly
واژه تصادفی ارائه شده.
درست است که واژه شانس فرانسوی است. اما می توان شانسی یا شانسکی را هم ترجمه کرد.
الله بختکی هم یکی از دیگر واژه هاست.
اگر مفید بود لطفا لایک کنید 💙🙏🏼
غربال نشده
random people
افراد غربال نشده
یهویی یلخی
دوستان وقتی میگه
random women - random person - random guy
و امثال این میتونین از "ناشناس" استفاده کنید.
چون هدف از گفتن رندوم اینجا اینه که طرف رو نمیشناسه و ناشناس بوده.
بختانه.
هر , همه
مثلا random locations : هر مکانی
برنامه ریزی نشده
تصادفی - اتفاقی at random
نا گزین
Some random notes
برخی یادداشت های جسته گریخته
درهَم
غیر هوشیاری
پراکنده
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس