rant

/ˈrænt//rænt/

معنی: عبارت سازی، بیهوده گویی، یاوهسرایی، لفاظی کردن، یاوه سرایی کردن، بیهوده گفتن
معانی دیگر: رجز خواندن، توپ و تشر زدن، پرخاش کردن، عتاب کردن، بلند و مصنوعی حرف زدن (مثل هنرپیشگان ناشی)، (ناشیانه) دکلمه کردن، نطق گوشخراش (پردادوقال)، ranten : لفاظی کردن، سرزنش کردن

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: rants, ranting, ranted
• : تعریف: to speak or complain loudly and vehemently.
مترادف: declaim, harangue
مشابه: complain, pontificate, rage, storm, vociferate

- He's always ranting about politics, and I'm tired of hearing his complaints.
[ترجمه گوگل] او همیشه در مورد سیاست غرغر می کند و من از شنیدن گلایه های او خسته شده ام
[ترجمه ترگمان] او همیشه در مورد سیاست وراجی می کند و من از شنیدن شکایات او خسته می شوم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: to utter with great vehemence.
مترادف: harangue
مشابه: declaim
اسم ( noun )
مشتقات: rantingly (adv.), ranter (n.)
• : تعریف: a very loud or vehement act of speaking, esp. in protest or complaint.
مترادف: harangue, tirade

- She launched into one of her angry rants about the cost of medical treatment.
[ترجمه گوگل] او یکی از نارضایتی های خشمگین خود را درباره هزینه های درمان پزشکی مطرح کرد
[ترجمه ترگمان] او به یکی از rants خشمگین خود در مورد هزینه درمان پزشکی وارد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. As the boss began to rant, I stood up and went out.
[ترجمه گوگل]وقتی رئیس شروع به داد و بیداد کرد، من بلند شدم و بیرون رفتم
[ترجمه ترگمان]وقتی رئیس شروع به وراجی کرد بلند شدم و بیرون رفتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I don't rant and rave or throw tea cups.
[ترجمه گوگل]من فحاشی نمی کنم و هیاهو نمی کنم یا فنجان های چای پرت نمی کنم
[ترجمه ترگمان]من وراجی نمی کنم و وراجی نمی کنم و فنجان چای را پرت نمی کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. You can rant and rave at the fine, but you'll still have to pay it.
[ترجمه محدثه] شما میتوانید درباره جریمه یاوه سرایی کنید و جارو جنجال راه بیندازید اما هنوز باید آنرا پرداخت کنید
|
[ترجمه گوگل]شما می توانید در مورد جریمه غرغر کنید، اما همچنان باید آن را بپردازید
[ترجمه ترگمان]تو می تونی همه چیز رو خراب کنی و همه چیز رو خراب کنی، اما بازم باید تاوانش رو بدی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The minister's speech descended into a rant against his political opponents.
[ترجمه گوگل]سخنان وزیر به یک ناهنجاری علیه مخالفان سیاسی وی منجر شد
[ترجمه ترگمان]سخنرانی وزیر در برابر مخالفان سیاسی اش به چالش کشیده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Part I is a rant against organised religion.
[ترجمه گوگل]بخش اول یک ناسزا علیه مذهب سازمان یافته است
[ترجمه ترگمان]بخشی از من یک rant علیه مذهب سازمان یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Spike couldn't rant against the Prime Mover.
[ترجمه گوگل]اسپایک نمی توانست علیه Prime Mover ناراضی باشد
[ترجمه ترگمان]اسپایک نمی توانست علیه نخست وزیر rant کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. We need to rant and rave against your military spending to justify ours.
[ترجمه گوگل]ما باید علیه هزینه‌های نظامی شما غر بزنیم تا هزینه‌های نظامی خود را توجیه کنیم
[ترجمه ترگمان]ما باید در مقابل military که برای توجیه کار ما خرج می کنید، صحبت کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Coach Bill Oates does not rant and rave on the sideline.
[ترجمه گوگل]مربی بیل اوتس در کناره‌ها غر نمی‌زند و هیاهو نمی‌کند
[ترجمه ترگمان]Coach اوتس rant rant و هذیان می گوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The disparaging rant I wrote contained no less than two spelling mistakes.
[ترجمه گوگل]شعار تحقیرآمیزی که نوشتم حاوی دو اشتباه املایی بود
[ترجمه ترگمان]The disparaging که من نوشتم، حاوی دو اشتباه املایی نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She found herself wondering how long Matilda would rant against Guy, and another stray thought flashed through her mind.
[ترجمه گوگل]او متوجه شد که متعجب است که ماتیلدا تا کی علیه گای فریاد بزند، و فکر سرگردان دیگری در ذهنش جرقه زد
[ترجمه ترگمان]در این فکر بود که مات یلدا تا چه مدتی درباره این یارو بحث می کند، و فکر دیگری به ذهنش خطور کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She did not rant or rave or otherwise make a spectacle of herself.
[ترجمه گوگل]او غرغر نمی‌کرد، هیاهو نمی‌کرد، یا از خودش نمایشی نمی‌ساخت
[ترجمه ترگمان]نه حرف می زد، نه وراجی می کرد، نه از خود بی خود شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. There will be those who would rant and rave at the move, who will claim the Warriors made a huge mistake.
[ترجمه گوگل]کسانی خواهند بود که از این حرکت غر می‌زنند و هیاهو می‌کنند و ادعا می‌کنند که جنگجویان اشتباه بزرگی مرتکب شده‌اند
[ترجمه ترگمان]کسانی خواهند بود که در این حرکت با هیاهو و هیاهو به سر می برند، چه کسی ادعا می کند که جنگجویان اشتباه بزرگی مرتکب شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Ross Perot, who would rather rant about procedural reform than deal with policy substance, pushed it as his own idea.
[ترجمه گوگل]راس پرو، که ترجیح می‌دهد در مورد اصلاحات رویه‌ای به جای پرداختن به محتوای سیاست‌ها غر بزند، آن را به عنوان ایده خود مطرح کرد
[ترجمه ترگمان]راس پروت، که ترجیح می دهد در مورد اصلاحات رویه ای کند تا معامله با مواد سیاسی، آن را به عنوان ایده خودش هل داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Wilson let him rant and clutched Pilade to her.
[ترجمه گوگل]ویلسون به او اجازه داد داد بزند و پیلاد را به او بچسباند
[ترجمه ترگمان]ویل سن به او اجازه داد که حرفش را بزند و او را در آغوش بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Another rant: if I slop paint everywhere, I've got feelings.
[ترجمه گوگل]یک شعار دیگر: اگر همه جا را رنگ کنم، احساسی دارم
[ترجمه ترگمان]یک rant دیگر: اگر من همه جا نقاشی کنم، احساسات دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

عبارت سازی (اسم)
rant, bombast, grandiloquence, elocution, eloquence, oratory, prate

بیهوده گویی (اسم)
rant

یاوه سرایی (اسم)
rant

لفاظی کردن (فعل)
verbalize, rant

یاوه سرایی کردن (فعل)
rant, drool

بیهوده گفتن (فعل)
blether, rant

انگلیسی به انگلیسی

• wild uncontrolled speech, loud violent utterance
speak in an uncontrollable manner, talk loudly, speak wildly
if someone rants, they talk in a loud, excited, and angry way.

پیشنهاد کاربران

زیاده گویی ( معمولا با احساسات، شکایت یا صدای بلند همراه هست )
داد و قال کردن
to speak, write or shout in a loud, uncontrolled, or angry way, often saying confused or silly things
صحبت کردن، نوشتن یا فریاد زدن با صدای بلند، کنترل نشده یا عصبانی، اغلب گفتن چیزهای گیج کننده یا احمقانه
...
[مشاهده متن کامل]

He's always ranting ( on ) about the government.
I get fed up with my mother ranting and raving ( about my clothes ) all the time.
Mohn also ranted about President Joe Biden, federal officials, what he called "far - left woke mobs, " supporters of the Black Lives Matter movement and members of the LGBTQ community, the outlet reported.
Synonyms;
jabber/ disapproving
rave

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/rant
داد و بیداد کردن
پراکنده گویی؛ از هر دری سخنی گفتن
گله و شکایت کردن، غر زدن
داد و بیداد راه انداختن

بپرس