raspy

/ˈræspi//ˈrɑːspi/

گوشخراش، اعصاب خردکن، آزارآور، دارای صدای گوش خراش

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: raspier, raspiest
• : تعریف: rough and grating; harsh.
مشابه: gruff, hoarse, ragged, rough

- She was just getting over a bad cold and her voice was still raspy.
[ترجمه گوگل] تازه داشت سرما خورده بود و صدایش هنوز تند بود
[ترجمه ترگمان] او فقط داشت از سرما می لرزید و صدایش هنوز گوش خراش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Both men sang in a deep, raspy tone.
[ترجمه گوگل]هر دو مرد با لحن عمیق و خشن آواز خواندند
[ترجمه ترگمان]هر دو مرد با صدایی بم و گوش خراش شروع به خواندن کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He spoke in a raspy, indistinct voice.
[ترجمه گوگل]با صدایی خشن و نامشخص صحبت کرد
[ترجمه ترگمان]او با صدای نامفهوم و نامفهوم حرف می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. His sentence edged around a raspy cough, then audibly trailed off.
[ترجمه گوگل]جمله‌اش حول یک سرفه‌ی خشن پیچید، سپس به‌طور شنیدنی به پایان رسید
[ترجمه ترگمان]جمله اش به صدای خر خر خر افتاد و بعد صدای بلندی به گوش رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. My voice is raspy because I have a cold.
[ترجمه گوگل]صدایم تند است چون سرما خورده ام
[ترجمه ترگمان]صدایم گوش خراش است چون سرما خورده ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. a raspy female voice hollers from behind us.
[ترجمه گوگل]صدای زن خش دار از پشت سرمان زوزه می کشد
[ترجمه ترگمان]صدای جیغ زنان از پشت سرمان فریاد می زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Her voice was raspy, and her words were slow, but she was awake; she was talking.
[ترجمه گوگل]صدایش تند بود و کلماتش کند بودند، اما بیدار بود او صحبت می کرد
[ترجمه ترگمان]صدایش گوش خراش بود و کلماتش آهسته بود، اما بیدار بود؛ حرف می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Her voice was raspy with nicotine and whiskey.
[ترجمه گوگل]صدایش از نیکوتین و ویسکی تند بود
[ترجمه ترگمان]صدایش شبیه به نیکوتین و ویسکی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. "Yo, " the bartender's raspy voice called, "you want something?
[ترجمه گوگل]صدای تند متصدی بار گفت: «آه، چیزی می خواهی؟
[ترجمه ترگمان]: هی، صدای خر متصدی بار زنگ زد تو چیزی میخوای؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Still a bit raspy, he told the crowd about his surgery and his new liver.
[ترجمه گوگل]او که هنوز کمی خشن بود، در مورد عمل جراحی و کبد جدیدش به جمعیت گفت
[ترجمه ترگمان]او به جمعیت در مورد جراحی و کبد جدیدش گفت: هنوز هم bit
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He had a paunch blackened teeth and the raspy cough of an avid smoker and he never stopped watching even when he allowed himself a cigarette smoking a cheap brand named after the city itself.
[ترجمه گوگل]دندان‌هایش سیاه‌شده بود و سرفه‌های تند یک سیگاری مشتاق داشت و هرگز تماشای او را متوقف نکرد، حتی زمانی که به خودش اجازه داد سیگاری که برندی ارزان قیمت به نام خود شهر می‌کشد، بکشد
[ترجمه ترگمان]دندان های سیاه شده و سرفه های خشک سیگاری داشت و حتی وقتی سیگار می کشید که به خودش اجازه می داد سیگار ارزان قیمت تری را که به نام خود شهر نامگذاری شده بود، سیگار بکشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A raspy voice came over the squawk box announcing the arrival of what we had been waiting for.
[ترجمه گوگل]صدای خش خش از جعبه جیغ آمد و خبر از رسیدن چیزی که ما منتظرش بودیم می داد
[ترجمه ترگمان]صدای خر خری به گوش رسید که به محض ورود آنچه منتظرش بودیم رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It should sound something like a black metal raspy voice.
[ترجمه گوگل]باید چیزی شبیه صدای خش دار فلزی سیاه به نظر برسد
[ترجمه ترگمان]این صدا باید شبیه صدای گوش خراش فلز باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Stress is to the human condition what tension is to the violin string: too little and the music is dull and raspy; too much and the music is shrill or the string snaps.
[ترجمه گوگل]استرس برای شرایط انسان همان تنش است که برای سیم ویولن است: خیلی کم و موسیقی کسل کننده و خشن است خیلی زیاد است و موسیقی تیز است یا سیم صدا می زند
[ترجمه ترگمان]استرس در شرایط انسان است که تنش به رشته ویولن است: خیلی کوچک و موسیقی بسیار کوچک و گوش خراش است و موسیقی تند و گوش خراش است و موسیقی تند و گوش خراش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. As expedition leader, Michael Purcell was equal parts colleague and boss, with a raspy voice and a sonic laugh and a playful sarcasm, but he knew the Remus subs as well as anyone.
[ترجمه گوگل]مایکل پرسل به عنوان رهبر اکسپدیشن، همکار و رئیس یکسانی بود، با صدایی خشن و خنده ای صوتی و طعنه ای شوخ، اما او زیرمجموعه های Remus را به خوبی می شناخت
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک رهبر هییت اعزامی، مایکل پرسل با هم کار و رئیس بود، با صدای گوش خراش و خنده ای طعنه آمیز، اما او ری موس و نیز هر کسی را می شناخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I barely got off a shocked "Hello" when the raspy voice said: "I saw your show on the History Channel, and I have a business proposition for you.
[ترجمه گوگل]به سختی از یک "سلام" شوکه شدم که صدای خشن گفت: "من برنامه شما را در کانال تاریخ دیدم و یک پیشنهاد کاری برای شما دارم
[ترجمه ترگمان]هنگامی که صدای گوش خراش او گفت: \" سلام شما را در کانال تاریخ دیدم، و من یک پیشنهاد تجاری برای شما دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• grating, harsh, coarse, strident, hoarse

پیشنهاد کاربران

صدای خش دار
raspy voice
صدای مردونه
تیز و دلخراش
زمخت
صدای گرفته ( اما گوش خراش نیست )

بپرس