reimburse

/ˌriəmˈbɜːrs//ˌriːɪmˈbɜːs/

معنی: جبران کردن، پرداختن، خرج چیزی را دادن، باز پرداخت کردن، باز پرداختن، هزینه کسی یا چیزی را پرداختن
معانی دیگر: ( پول خرج شده یا پرداخت شده را ) پس دادن، توختن، (آسیب یا زیان) جبران کردن، شیاناندن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: reimburses, reimbursing, reimbursed
مشتقات: reimbursable (adj.), reimbursement (n.)
(1) تعریف: to pay back for (expenses or losses incurred).
مترادف: refund, remunerate, repay
مشابه: pay, redress, remit

- The company will reimburse your air fare and other travel expenses.
[ترجمه گوگل] این شرکت هزینه بلیط هواپیما و سایر هزینه های سفر شما را جبران می کند
[ترجمه ترگمان] شرکت کرایه هوایی شما و سایر هزینه های سفر را پرداخت خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to pay back to (someone who incurred expense or loss).
مترادف: compensate, recompense, remunerate, repay
مشابه: pay, redress, reward

- The bank finally reimbursed me for the erroneous fees charged to my account.
[ترجمه A.A] بانک درنهایت برای مبالغ اشتباهی که از حسابم کسر کرده بود بمن باز پرداخت کرد
|
[ترجمه گوگل] بانک در نهایت هزینه های اشتباهی را که به حسابم وارد شده بود، به من بازپرداخت کرد
[ترجمه ترگمان] بالاخره بانک به خاطر هزینه اشتباهی که به حساب من وارد شده بود به من پرداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. We'll reimburse you for your travelling expenses.
[ترجمه گوگل]ما هزینه های سفر شما را جبران می کنیم
[ترجمه ترگمان]هزینه سفر شما را به شما پس می دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I'll be happy to reimburse you for any expenses you might have incurred.
[ترجمه گوگل]من خوشحال خواهم شد که هر هزینه ای که ممکن است متحمل شده اید را به شما بازپرداخت کنم
[ترجمه ترگمان]خوشحال می شوم پولی را که ممکن است متحمل بشوی بهت پس بدهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. We will reimburse the customer for any loss or damage.
[ترجمه گوگل]هر گونه ضرر و زیان را به مشتری جبران می کنیم
[ترجمه ترگمان]ما برای هر گونه زیان یا خسارت، مشتری را بازپرداخت خواهیم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The company will reimburse you for travel expenses.
[ترجمه گوگل]شرکت هزینه های سفر را به شما بازپرداخت می کند
[ترجمه ترگمان]شرکت بابت هزینه های سفر شما را مسترد خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The company will reimburse you up to a maximum of $1000.
[ترجمه گوگل]این شرکت حداکثر تا 1000 دلار به شما بازپرداخت می کند
[ترجمه ترگمان]شرکت شما را به حداکثر ۱۰۰۰ دلار مسترد خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We will reimburse any expenses incurred.
[ترجمه گوگل]ما هر گونه هزینه انجام شده را جبران خواهیم کرد
[ترجمه ترگمان]ما هر گونه هزینه هایی که متحمل می شود را جبران خواهیم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The funds are supposed to reimburse policyholders in the event of insurer failure.
[ترجمه گوگل]قرار است این وجوه در صورت شکست بیمه‌گر به بیمه‌گذاران بازپرداخت کنند
[ترجمه ترگمان]این سرمایه ها قرار است policyholders را در صورت عدم موفقیت بیمه گر مسترد نمایند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In particular, these programs have been hesitant to reimburse the provider of nutrition services by independent practitioners outside standard institutional settings.
[ترجمه گوگل]به ویژه، این برنامه‌ها در بازپرداخت هزینه‌های ارائه‌دهنده خدمات تغذیه توسط پزشکان مستقل خارج از تنظیمات استاندارد سازمانی مردد بوده‌اند
[ترجمه ترگمان]به طور خاص، این برنامه ها برای بازپرداخت ارائه خدمات تغذیه ای توسط افراد حرفه ای مستقل خارج از تنظیمات استاندارد استاندارد تردید دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I would be pleased to reimburse any costs incurred.
[ترجمه گوگل]من خوشحال می شوم هر گونه هزینه ای را که انجام می شود جبران کنم
[ترجمه ترگمان]خوشحال میشم که به هر قیمتی که شده چشم پوشی کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Some companies reimburse workers for the cost of educational courses.
[ترجمه گوگل]برخی از شرکت ها هزینه دوره های آموزشی را به کارگران بازپرداخت می کنند
[ترجمه ترگمان]برخی شرکت ها برای هزینه دوره های آموزشی کارکنان را بازپرداخت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. They worry that they will be forced to reimburse the federal government millions of dollars that went into investment bankers' pockets.
[ترجمه گوگل]آنها نگرانند که مجبور شوند میلیون ها دلاری را که به جیب بانکداران سرمایه گذاری رفت، به دولت فدرال بازپرداخت کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها نگران این هستند که آن ها مجبور شوند دولت فدرال را وادار به بازپرداخت میلیونها دلاری که به جیب بانکداران سرمایه گذاری کرده اند، بازپرداخت کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The compensatory award is intended to reimburse you for financial loss resulting from the unfair dismissal.
[ترجمه گوگل]جایزه جبرانی برای جبران ضرر مالی ناشی از اخراج ناعادلانه به شما در نظر گرفته شده است
[ترجمه ترگمان]این جایزه جبرانی برای جبران خسارت مالی ناشی از اخراج غیرمنصفانه در نظر گرفته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Later, the mayor will reimburse the agency from his coffers, they were assured by redevelopment agency fiscal officer Steve Agostini.
[ترجمه گوگل]استیو آگوستینی افسر مالی آژانس توسعه مجدد به آنها اطمینان داده بود که بعداً شهردار از خزانه خود به آژانس بازپرداخت خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]پس از آن شهردار مبلغ خزانه خود را مسترد خواهد کرد، آن ها توسط افسر مالی آژانس توسعه مالی استیو Agostini مطمئن شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He wouldn't let me reimburse him for the cost of his journey.
[ترجمه گوگل]او اجازه نداد هزینه سفرش را به او جبران کنم
[ترجمه ترگمان]او به من اجازه نمی داد هزینه سفر او را به او بدهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Some companies also reimburse costs incurred through premature termination of contracts for leased or rented housing as a result of the relocation.
[ترجمه گوگل]برخی از شرکت ها همچنین هزینه های ناشی از فسخ زودهنگام قراردادهای اجاره ای یا اجاره ای مسکن را در نتیجه جابجایی جبران می کنند
[ترجمه ترگمان]برخی شرکت ها همچنین هزینه های متحمل شده از طریق اتمام زود هنگام قراردادها برای خانه های اجاره ای یا اجاره ای را به عنوان نتیجه جابجایی، بازپرداخت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جبران کردن (فعل)
rectify, repair, remedy, redress, atone, expiate, compensate, offset, gratify, make up, reimburse, requite, reciprocate, countervail, recoup

پرداختن (فعل)
score, pay, begin, shell out, reimburse, pay off, give money, buff, polish, burnish, disburse, set to, spend money

خرج چیزی را دادن (فعل)
reimburse

باز پرداخت کردن (فعل)
reimburse

باز پرداختن (فعل)
reimburse

هزینه کسی یا چیزی را پرداختن (فعل)
reimburse

تخصصی

[حسابداری] ادای دین کردن
[حقوق] باز پرداختن، مسترد داشتن، جبران کردن

انگلیسی به انگلیسی

• repay, refund; compensate for a loss, repay for an expense
if you reimburse someone for something, or if you reimburse their money, you pay them back the money that they have spent or lost while doing something for you or because of something you have done; a formal word.

پیشنهاد کاربران

Repay بازپرداختن، جبران کردن
My friend reimbursed me for buying lunch
Reimburse youself
ورش دار
منظور پولی که خرج کردی رو ورش دار
active :هزینه ضرری که داده را پرداخت کردن passive: هزینه ضرری که کرده را گرفتن
مثال حالت active:
The airline reimbursed me for the amount they had overcharged me
مثال حالت passive:
She was reimbursed by the gas company for the damage to her house
هم معنی refund
مثلا شما یه لباسی میخرید بعد میرید پسش میدید و پول خودتون رو پس میگیرید این گرقتن پول خودتون میشه refund یا همان reimburse
جریمه دادن . هزینه ی خسارت دادن
تحت پوشش بیمه قرار دادن
بازگرداندن پول کسی ( حقیقی یا حقوقی ) که هزینه ای از جانب شما را قبلا متحمل شده است، یا باز پس گرفتن هزینه های خود از کسی ( حقیقی یا حقوقی )
* مثلا شرکتی که هزینه سفر کارمندانش را ریمبورس می کند، در واقع پول های هرینه شده انها را بر میگرداند*
...
[مشاهده متن کامل]

The company will reimburse me for travel expenses.
پس شکل کلیش به این صورته:
Reimburse somebody for something

در حسابداری هزینه ها، reimburse برای جبران خرج کرد هزینه های پیمانکار بکار میرود اما برای قسمت سود پیمانکار از واژه remunerate به معنای پاداش استفاده میشود. خصوصا در قراردادهای نفت و گاز.
بازپرداخت، خرج چیزی را دادن

بپرس