reject

/rɪˈdʒekt//rɪˈdʒekt/

معنی: فضولات، امتناع کردن از، رد کردن، طرد کردن، نپذیرفتن، نپسندیدن
معانی دیگر: قبول نکردن، پشت پا زدن، دور انداختن، مورد بی وفایی قرار دادن، جفا کردن، (از محبت) محروم کردن، ترک کردن، (جراحی پیوند اندام) نگرفتن، وازدن، قی کردن، بالا آوردن، پس زدن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: rejects, rejecting, rejected
(1) تعریف: to refuse to accept, grant entry to, acknowledge, or act upon.
مترادف: disallow, disown, refuse, renounce, repudiate
متضاد: accept, acknowledge, admit, adopt, choose, grant, pass, pick
مشابه: blackball, boycott, decline, disapprove, disavow, disclaim, dismiss, disregard, rebuff, repel, write off

- They rejected the shipment, as the goods were damaged.
[ترجمه گوگل] آنها محموله را رد کردند، زیرا کالا آسیب دیده بود
[ترجمه ترگمان] آن ها محموله را رد کردند، چرا که کالاها آسیب دیده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The university rejected him because his test scores were too low.
[ترجمه Ali] آزمون کی انجام شد؟
|
[ترجمه گوگل] دانشگاه او را رد کرد زیرا نمرات آزمونش خیلی پایین بود
[ترجمه ترگمان] دانشگاه او را رد کرد زیرا نمرات امتحانی وی بسیار پایین بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She rejected the company's job offer.
[ترجمه Ali] اصلا پیشنهادی دریافت نشد که رد بشود
|
[ترجمه گوگل] او پیشنهاد شغلی شرکت را رد کرد
[ترجمه ترگمان] او پیشنهاد کار شرکت را رد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to refuse to render, grant, or consider.
مترادف: deny, disallow, dismiss, refuse
متضاد: approve, entertain
مشابه: blackball, disapprove, disregard, ignore, negative, overrule, rebuff, repel, veto

- The management rejected the workers' request.
[ترجمه گوگل] مدیریت درخواست کارگران را رد کرد
[ترجمه ترگمان] مدیریت درخواست کارگران را رد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He rejected the suggestion as soon as she made it.
[ترجمه Ali] کدام پیشنهاد دقیقا!
|
[ترجمه گوگل] او این پیشنهاد را به محض ارائه رد کرد
[ترجمه ترگمان] هر چه زودتر این پیشنهاد را رد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to rebuff the affections of (another person).
مترادف: rebuff, spurn
مشابه: disdain, jilt, refuse, repel, repulse, scorn, shun, slight, snub

- He never forgave her for rejecting him.
[ترجمه Ali] چه چیزی را باید می پذیرفتیم که از نظر شما رد کرده خوانده میشود؟
|
[ترجمه گوگل] هرگز او را نبخشید که او را رد کرد
[ترجمه ترگمان] هرگز او را به خاطر رد کردن او عفو نکرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: to throw away or discard.
مترادف: deep-six, discard, dispose of, junk
متضاد: keep, retain
مشابه: abandon, eliminate, excise, jettison, remove

- Place items that have been rejected at the curb.
[ترجمه گوگل] اقلامی را که رد شده اند در حاشیه قرار دهید
[ترجمه ترگمان] مواردی را که در جدول زمانی مورد قبول واقع شده اند، قرار دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: rejecter (n.)
• : تعریف: something discarded or returned as being defective or inadequate.
مترادف: castoff, discard, junk, refuse

- Parts from the rejects are used again in other products.
[ترجمه گوگل] قطعات رد شده دوباره در محصولات دیگر استفاده می شوند
[ترجمه ترگمان] بخش هایی از رد شده دوباره در محصولات دیگر مورد استفاده قرار می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The rejects lay in a pile on the floor.
[ترجمه گوگل] ردها به صورت توده ای روی زمین دراز کشیده بودند
[ترجمه ترگمان] رد rejects روی زمین افتاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. we reject the slogan "peace at any price"
ما شعار ((صلح به هر قیمت)) را رد می کنیم.

2. When Sylvester tried to join the army, he was hoping the doctors would not reject him because of his eyesight.
[ترجمه گوگل]وقتی سیلوستر سعی کرد به ارتش بپیوندد، امیدوار بود که پزشکان او را به خاطر بینایی اش طرد نکنند
[ترجمه ترگمان]وقتی سیلوستر سعی کرد به ارتش بپیوندد، امیدوار بود که پزشکان او را به خاطر دید او رد نکنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The reform bill was unanimously rejected by Congress.
[ترجمه گوگل]لایحه اصلاحات به اتفاق آرا توسط کنگره رد شد
[ترجمه ترگمان]لایحه اصلاحات به اتفاق آرا توسط کنگره رد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. When his promotion was rejected by the newspaper owner, the editor was thoroughly bewildered.
[ترجمه گوگل]هنگامی که ارتقاء او توسط صاحب روزنامه رد شد، سردبیر کاملاً گیج شد
[ترجمه ترگمان]هنگامی که این روزنامه توسط صاحب روزنامه رد شد، سردبیر به طور کامل سردرگم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The British government is expected to reject the idea of state subsidy for a new high speed railway.
[ترجمه گوگل]انتظار می رود دولت بریتانیا ایده یارانه دولتی برای راه آهن سریع السیر جدید را رد کند
[ترجمه ترگمان]انتظار می رود که دولت بریتانیا پیشنهاد یارانه دولتی برای راه آهن سریع السیر جدید را رد کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Never reject an idea, dream or goal because it will be hard work. Success rarely comes without it.
[ترجمه گوگل]هرگز یک ایده، رویا یا هدف را رد نکنید زیرا کار سختی خواهد بود موفقیت به ندرت بدون آن به دست می آید
[ترجمه ترگمان]هرگز یک ایده، رویا یا هدف را رد نکنید چون کار سخت خواهد بود موفقیت بدون آن به ندرت اتفاق می افتد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He was afraid she would reject him because he was a foreigner.
[ترجمه سحر کنجی] می ترسید که او را از خود براند، چرا که او یک خارجی بود.
|
[ترجمه گوگل]او می ترسید که او را رد کند زیرا او یک خارجی بود
[ترجمه ترگمان]می ترسید او را رد کند، چون بیگانه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Coin-operated machines in England reject Irish money.
[ترجمه گوگل]ماشین های سکه ای در انگلیس پول ایرلندی را رد می کنند
[ترجمه ترگمان]ماشین های Coin در انگلستان پول ایرلندی را رد می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The danger is that recalcitrant local authorities will reject their responsibilities.
[ترجمه گوگل]خطر این است که مقامات محلی سرکش، مسئولیت های خود را رد کنند
[ترجمه ترگمان]خطر این است که مقامات محلی سرکش مسئولیت های خود را رد خواهند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It was unwise to reject his offer.
[ترجمه گوگل]رد پیشنهاد او عاقلانه نبود
[ترجمه ترگمان]رد پیشنهاد او عاقلانه نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Choose the good apples and reject the bad ones.
[ترجمه گوگل]سیب های خوب را انتخاب کنید و سیب های بد را رد کنید
[ترجمه ترگمان]سیب های خوب را انتخاب کرده و چیزهای بد را رد کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Today its executive committee voted unanimously to reject the proposals.
[ترجمه گوگل]امروز کمیته اجرایی آن به اتفاق آرا به رد این پیشنهادات رای داد
[ترجمه ترگمان]امروز، کمیته اجرایی به اتفاق آرا به رد پیشنهادها رای داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They have come to reject the traditional notion of womanhood.
[ترجمه گوگل]آنها مفهوم سنتی زن بودن را رد کرده اند
[ترجمه ترگمان]آن ها آمده اند تا مفهوم سنتی زنانگی را رد کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He urged the committee to reject the plans.
[ترجمه گوگل]او از کمیته خواست تا این طرح ها را رد کند
[ترجمه ترگمان]او از کمیته خواست تا طرح ها را رد کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The United States is certain to reject the proposal as a non-starter.
[ترجمه گوگل]ایالات متحده مطمئناً این پیشنهاد را به عنوان یک پیشنهاد غیرشروع رد خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]ایالات متحده مطمئنا این پیشنهاد را به عنوان یک غیر مبتدی رد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Accept it or reject it.
[ترجمه گوگل]آن را بپذیرید یا رد کنید
[ترجمه ترگمان]آن را قبول یا رد کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. It is hard for me to reject religious beliefs.
[ترجمه Ryhne] این برای من سخت است که اعتقادات مذهبی را رد کنم
|
[ترجمه محدثه فرومدی] پشت پا زدن به باورهای دینی برایم سخت است
|
[ترجمه گوگل]برای من سخت است که باورهای مذهبی را رد کنم
[ترجمه ترگمان]برای من سخت است که عقاید مذهبی را رد کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. They reject the proposal as a matter of principle.
[ترجمه گوگل]آنها این پیشنهاد را به عنوان یک اصل رد می کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها این پیشنهاد را به عنوان یک اصل طرد می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فضولات (اسم)
residue, reject, refuse, garbage, excreta

امتناع کردن از (فعل)
reject

رد کردن (فعل)
decline, gainsay, deny, disclaim, repudiate, disown, pass, disapprove, interdict, veto, rebuff, confute, repel, balk, rebut, baulk, reject, throw down, refuse, overrule, pass up, ignore, spurn, disaffirm, disorient, contradict, controvert, refute, disallow, disprove, impugn, disavow, discommend, hand off

طرد کردن (فعل)
banish, reject, discard, excommunicate

نپذیرفتن (فعل)
decline, repel, reject, refuse, overrule, disallow

نپسندیدن (فعل)
reject, discountenance

تخصصی

[ریاضیات] قبول نکردن، رد، حذف، نپذیرفتن، رد کردن، رد، طرد کردن، راندن، صرف نظر کردن

انگلیسی به انگلیسی

• something or someone that does not match up to standards; object of lower quality; (slang) outcast
refuse, decline, deny, turn down
if you reject something such as a proposal or request, you do not accept it or agree to it.
if you reject a belief or a political system, you decide that you do not believe in it or want to support it.
if an employer rejects a person who has applied for a job, he or she does not offer that person the job.
if the work that someone such as a writer or designer produces is rejected, the prospective buyer does not accept it.
if someone rejects another person who expects affection from them, they are cruel or hostile towards them.
a reject is a product that is sold cheaply, or not sold at all, because there is something wrong with it.

پیشنهاد کاربران

⚫ ( زبان ما درحال گذار به واژه های درست و گاه تازه است )

⚫ واژه ی برنهاده: بازیاختن

⚫ نگارش به خط لاتین: Bāzyāxtan

⚫ آمیخته از: باز ( re ) و �یاختن� ( ject )

⚫ همه ی پیشنهادها برابرنهاده های یک یا چندیِک از اینها اند:
...
[مشاهده متن کامل]

فرهنگستان زبان و ادب، پارسی انجمن، بازدیسان پارسی، دکتر حیدری ملایری، دکتر حسابی، دکتر ادیبسلطانی

⚫ سایِن ها ( nuances ) را باهم جابجا نشناسیم.

رد کردن
مثال: They rejected his proposal for the new project.
آن ها پیشنهاد او را برای پروژه جدید رد کردند.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
Decline
Refuse
Reject
هر سه به معنای عدم پذیرش هستند لیکن بعد از reject ما نمیتونیم فعل بیاریم و فقط اسم میتونیم بیاریم ولی بعد از decline و refuse میشه هم اسم آورد و هم فعل. مثال👇
I rejected his invitation
I refused/declined to go to the party
☑️ بازیاختن
بازیاختن
( Bāzyākhtan )
از �باز� ( re ) و یاختن ( همریشه با ject )
واژه های رد کردن و نپذیرفتن و پس زدن بارها و بارها و بارها بجای ده ها واژه ی دقیق انگلیسی بکار رفتند و معنای دقیقی ندارند و از ارزش دانشیک بی بهره اند.
...
[مشاهده متن کامل]

خوشبختانه فرهنگستان زبان و ادب پارسی پس از سالها حماقت و عربی گرایی و همتاسازیِ نادرست برای واژه های اروپایی و انگلیسی، برابرنهاد های دقیق و بی ابهام و درستی رو داره پیشنهاد می کنه.
این واژه کاملا هم وزن و همپوش بر همتای انگلیسی خود است و در دانش و فن کاربرد فراوان داره.
واژه ی �بازیاختن� و جداشدگانِ اون، در نوشتارهای دانشیک و فنی بارها بکار رفتند.
• سایِن ها ( nuances ) رو باهم جابجا نشناسیم.

🇮🇷 همتای پارسی: بازیاختن 🇮🇷
( باز ( re ) یاختن ( همریشه با ject )
بازیاختن - بازیاخت
رد کردن، نپذیرفتن
پس زدن، عقب زدن دشمن، بازرگانی: نپذیرفتن، علوم نظامی: دور کردن دشمن
بازیاختن
آب در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم
باز: re
یاختن: ject
واژه های مشترک هندواروپایی رو چرند ترجمه نکنیم
رد کردن، نپذیرفتن
پس زدن، عقب زدن دشمن، بازرگانی: نپذیرفتن، علوم نظامی: دور کردن دشمن
deny, decline, disallow, exclude, renounce, repudiate, veto
- rebuff, jilt, refuse, repulse, say no to, spurn, turn down
- discard, eliminate, jettison, scrap, throw away or out
🇮🇷 همتای پارسی: بازیاختن 🇮🇷
( باز یاختن ( همریشه با ject )
تفاوت reject و refuse:
reject یعنی رد کردن چیزی که به شما پیشنهاد شده یا ارائه شده
اما
refuse یعنی عدم تمایل به قبول یا انجام کاری
پس reject میشه رد کردن و refuse میشه قبول نکردن
رد کردن
reject: نپذیرفتن
رد کردن - بیرون انداختن - قبول نکردن
رها کردن
کنار گذاشتن
نفی کردن
درود به خانم مهسا.
بی صبرانه چشم - به - راه پَرژن ( نقد ) شما هستم.
پیشنهاد دیگر:
وازَنیدَن = to reject
وازنش = rejection
وازننده = rejector
وازنیده = rejected
. . . . . .
. . . . . . . . .
. . . . . . . . . . .
reject ( مهندسی محیط زیست و انرژی )
واژه مصوب: پس زده
تعریف: بخشی از جریان ورودی که از غشای تراوا عبور نمی کند و دربردارندۀ ناخالصی ها و آلاینده هایی مثل ترکیبات آلی و یون ها و مواد کلوئیدی است
reject ( verb ) = رد کردن، نپذیرفتن، امتناع کردن، بی توجهی کردن، طرد کردن، بی وفایی کردن، پس زدن ( عضو پیوندی )
examples:
1 - The prime minister rejected any idea of reforming the system.
...
[مشاهده متن کامل]

نخست وزیر هر ایده اصلاح سیستم را رد کرد ( نپذیرفت ) .
2 - The proposal was firmly rejected.
این پیشنهاد با قاطعیت رد شد.
3 - The lioness rejected the smallest cub.
ماده شیر کوچکترین توله را طرد کرد.
4 - Her body has already rejected two kidneys.
بدن وی قبلاً دو کلیه را پس زده است.
مترادف: refuse، decline به معناهای، رد کردن، نپذیرفتن
مترادف:abandon، desert = طرد کردن، بی توجهی کردن

Reject after confession
انکار بعد از اقرار
کنار گذاشتن
1 - کالای مرجوعی ( کالا های ایراد دار که معمولا به بهای ارزان تر فروخته میشوند )
2 - فرد طرد شده/فرد منفور=Outcast/Pariah
مرجوع کردن
refuse
say no
رد کردن.
دست رد به سینه کسی زدن
رد کردن یا نپذیرفتن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٧)

بپرس