remarkable

/rəˈmɑːrkəbl̩//rɪˈmɑːkəbl̩/

معنی: خیلی خوب، عالی، قابل توجه، جالب توجه
معانی دیگر: چشمگیر، دید انگیز، استثنایی، مگری، فوق العاده، ابرروال

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: remarkably (adv.)
(1) تعریف: exceptional or unusual; notable.
مترادف: exceptional, extraordinary, notable, signal, singular, uncommon, unusual
متضاد: humdrum, ordinary
مشابه: conspicuous, extra, extreme, important, marked, noteworthy, particular, striking, virtuoso

- That summer was remarkable for its lack of rain.
[ترجمه پریسا] کمبود باران در این تابستان قابل توجه بود
|
[ترجمه محمد عبدی] این تابستان به خاطر عدم بارش باران استثنایی بود
|
[ترجمه گوگل] آن تابستان به دلیل کمبود باران قابل توجه بود
[ترجمه ترگمان] این تابستان برای کمبود باران قابل ملاحظه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: worthy of notice or mention.
مترادف: conspicuous, distinguished, eminent, notable, noteworthy, prominent, singular
متضاد: ordinary
مشابه: considerable, important, memorable, noticeable, observable, phenomenal, renowned, striking

- Even as a young child, she was a remarkable athlete.
[ترجمه گوگل] او حتی در کودکی یک ورزشکار برجسته بود
[ترجمه ترگمان] حتی به عنوان یک کودک، او یک ورزش کار فوق العاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. remarkable beauty
زیبایی فوق العاده

2. his remarkable likeness to his brother
شباهت چشمگیر او به برادرش

3. the remarkable characteristics of sohrab's paintings
ویژگی های چشمگیر نقاشی های سهراب

4. she showed remarkable discipline: she did not refer to their insult at all
او خودداری قابل ملاحظه ای از خود نشان داد و اصلا به توهین آنها اشاره ای نکرد.

5. an herb with remarkable iatric qualities
گیاهی دارای خواص طبی قابل توجه

6. such influences may operate remarkable changes
این گونه نفوذها می توانند باعث دگرگونی های قابل ملاحظه ای بشوند.

7. he negotiated his business with remarkable skill
او با مهارت چشمگیر معاملات بازرگانی خود را انجام می داد.

8. The resemblance between Susan and her sister was remarkable.
[ترجمه گوگل]شباهت سوزان و خواهرش قابل توجه بود
[ترجمه ترگمان]شباهت بین سوزان و خواهرش جالب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He showed remarkable endurance throughout his illness.
[ترجمه گوگل]او در طول بیماری استقامت قابل توجهی از خود نشان داد
[ترجمه ترگمان]او استقامت قابل توجهی در طول دوران بیماری خود نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He was gaining a reputation as a remarkable virtuoso.
[ترجمه گوگل]او در حال به دست آوردن شهرت به عنوان یک هنرپیشه برجسته بود
[ترجمه ترگمان]او به عنوان یک نوازنده برجسته شهرت کسب کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The book celebrates the hostages' remarkable triumph over appalling adversity.
[ترجمه گوگل]این کتاب پیروزی چشمگیر گروگان ها بر مصیبت های وحشتناک را جشن می گیرد
[ترجمه ترگمان]این کتاب، پیروزی چشمگیر گروگان ها بر بدبختی هولناک را جشن می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She shows remarkable assurance on stage for one so young.
[ترجمه گوگل]او اطمینان قابل توجهی را روی صحنه برای یک جوان بسیار نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]او تضمین قابل توجهی را روی صحنه برای یک مرد جوان نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He has shown remarkable consistency in his exam results.
[ترجمه گوگل]او ثبات قابل توجهی در نتایج امتحانات خود نشان داده است
[ترجمه ترگمان]او ثبات قابل توجهی در نتایج امتحان خود نشان داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The Eiffel Tower is a remarkable feat of engineering.
[ترجمه گوگل]برج ایفل یک شاهکار مهندسی قابل توجه است
[ترجمه ترگمان]برج ایفل شاهکار مهندسی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. That is indeed remarkable! That is indeed a remarkable thing!
[ترجمه گوگل]این واقعاً قابل توجه است! این واقعاً یک چیز قابل توجه است!
[ترجمه ترگمان]واقعا عالی است! واقعا چیز قابل توجهی است!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. She was a truly remarkable woman.
[ترجمه گوگل]او یک زن واقعاً قابل توجه بود
[ترجمه ترگمان]او واقعا زن فوق العاده ای بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Scientists have discovered remarkable new evidence showing how the body rebuilds itself while we sleep.
[ترجمه گوگل]دانشمندان شواهد جدید قابل توجهی کشف کرده اند که نشان می دهد چگونه بدن خود را در هنگام خواب بازسازی می کند
[ترجمه ترگمان]دانشمندان شواهد جدید قابل توجهی را کشف کرده اند که نشان می دهند چگونه بدن در حالی که ما خواب هستیم، خود را بازسازی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. What is even more remarkable about the whole thing is . . .
[ترجمه گوگل]چیزی که حتی در مورد کل موضوع قابل توجه تر است این است
[ترجمه ترگمان]چیزی که از همه مهم تر است این است که همه چیز مهم تر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خیلی خوب (صفت)
extraordinary, admirable, very good, all right, corking, striking, remarkable

عالی (صفت)
superior, super, great, fine, top, high-toned, high, grand, brave, gallant, beautiful, splendid, exquisite, excellent, superb, capital, immense, spiffy, imperial, magnificent, nobby, supreme, outstanding, superlative, swank, elevated, lofty, famous, copacetic, top-hole, remarkable, topping, high-grade, sublime, exalted, first-rate, unrivaled, palmary, ripping, wally, whizbang, whizzbang

قابل توجه (صفت)
significant, striking, noteworthy, substantial, considerable, remarkable, notable, noticeable

جالب توجه (صفت)
yummy, liberal, lively, remarkable, notable, unco

انگلیسی به انگلیسی

• striking, noteworthy; extraordinary, exceptional
someone or something that is remarkable is very impressive or unusual.

پیشنهاد کاربران

قابل توجه، شگفت انگیز
مثال: Her progress has been remarkable.
پیشرفت او شگفت انگیز بوده است.
شایسته توجه؛ قابل توجه، برجسته، موثر
Worth to attention
قابل توجه
فوق العاده
شایان ذکر
شایان توجه، قابل ذکر
remarkable ( adj ) = striking ( adj )
به معناهای: قابل توجه، موثر، برجسته، بارز، چشمگیر، خیره کننده، بسیار جالب، زیاد
remarkable ( adj ) = چشمگیر، قابل توجه، استثنایی، قابل ملاحضه، برجسته، فوق العاده، شایان ذکر، شگفت انگیز
مترادف با کلمه : exceptional ( adj )
examples:
1 - Nelson Mandela was a truly remarkable man.
...
[مشاهده متن کامل]

"نلسون ماندلا" واقعاً شخصیتی استثنایی بود.
2 - The invention of the radio was a remarkable achievement.
اختراع رادیو یک دستاورد چشمگیر بود.
3 - Meeting you here in Rome is a remarkable coincidence.
دیدار با شما در اینجا در رم یک حسن تصادف شگفت انگیز است.
4 - We witnessed a remarkable chain of events in eastern Europe in 1989.
ما در سال 1989 شاهد وقایع زنجیره ای قابل ملاحضه ای در شرق اروپا بودیم.
5 - An Olympic gold medal is the only thing that has evaded her in her remarkable career.
مدال طلای المپیک تنها چیزی است که او را در حرفه ارزشمند خود دور کرده است.
6 - The book celebrates the hostages' remarkable triumph over appalling adversity.
این کتاب پیروزی چشمگیر گروگان ها بر سختی های وحشتناک را جشن می گیرد.
7 - He’s a remarkable young man.
او یک جوان استثنایی است

Remarkable change
تغییر قابل ملاحظه
قابل تحسین، شگفت انگیز
حیرت انگیز
فوق العاده , جالب
# He had a remarkable memory
# She was a truly remarkable woman
# His remarkable likeness to his brother
# Meeting you here in Rome is a remarkable coincidence
remarkable ( adj ) = noteworthy ( adj )
به معناهای : قابل توجه، در خور توجه، ارزشمند
worthy of attention
prominent
out of the ordinary
unusual
uncommon
impressive
extraordinary
amazing
astonishing
قابل توجه
Definition: worthy of mention, uncommon
منحصر به فرد
شگفت، شگفت انگیز
جالب
استثنایی
مطرح و قابل بحث
برجسته
شاخص
چشمگیر و قابل توجه
مثال a remarkable achievement
تحسین برانگیز
قابل توجه
غیر معمول و غافلگیر کننده
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٥)

بپرس