replacement cost

جمله های نمونه

1. What is the current replacement cost of these assets?
[ترجمه گوگل]هزینه جایگزینی فعلی این دارایی ها چقدر است؟
[ترجمه ترگمان]هزینه جایگزین فعلی این دارایی ها چیست؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Consultants undertook the highways valuation on a depreciated replacement cost basis.
[ترجمه گوگل]مشاوران ارزیابی بزرگراه ها را بر اساس هزینه جایگزینی مستهلک شده انجام دادند
[ترجمه ترگمان]مشاوران ارزیابی بزرگراه ها را بر پایه هزینه جایگزین با ارزش پایین انجام دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The answers using historic cost, replacement cost and net realizable value basis are as follows.
[ترجمه گوگل]پاسخ ها با استفاده از بهای تمام شده تاریخی، هزینه جایگزینی و مبنای خالص ارزش فروش به شرح زیر است
[ترجمه ترگمان]پاسخ با استفاده از هزینه تاریخی، هزینه جایگزین و اساس ارزش خالص قابل تشخیص به شرح زیر هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. In times of inflation the replacement cost of an asset may be much greater than its original cost.
[ترجمه گوگل]در زمان تورم، هزینه جایگزینی یک دارایی ممکن است بسیار بیشتر از هزینه اصلی آن باشد
[ترجمه ترگمان]در زمان تورم هزینه جایگزینی یک دارایی بیشتر از هزینه اولیه آن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Stocks are also most often shown at their replacement cost.
[ترجمه گوگل]سهام همچنین اغلب با هزینه جایگزینی نشان داده می شود
[ترجمه ترگمان]سهام هایی نیز اغلب با هزینه جایگزین خود نمایش داده می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. This is known as replacement cost accounting as opposed to historic cost accounting when the original cost is retained.
[ترجمه گوگل]این به عنوان حسابداری بهای تمام شده جایگزین شناخته می شود، برخلاف حسابداری بهای تمام شده تاریخی که هزینه اصلی حفظ می شود
[ترجمه ترگمان]این مساله به عنوان حسابداری هزینه جایگزین با حسابداری هزینه تاریخی در زمانی که هزینه اصلی حفظ می شود، شناخته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Replacement cost method and income method are the most widely used asset valuation methods.
[ترجمه گوگل]روش هزینه جایگزینی و روش درآمد، پرکاربردترین روش های ارزیابی دارایی هستند
[ترجمه ترگمان]روش هزینه جایگزین و روش درآمد پرکاربردترین روش های ارزش گذاری دارایی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In the evaluation process, replacement cost method was used concurrently with the market method.
[ترجمه گوگل]در فرآیند ارزیابی، از روش هزینه جایگزینی همزمان با روش بازار استفاده شد
[ترجمه ترگمان]در فرآیند ارزیابی، روش هزینه جایگزین همزمان با روش بازار به کار گرفته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The difference between the current replacement cost of a company's inventory and the LIFO cost shown in the accounting records.
[ترجمه گوگل]تفاوت بین هزینه جایگزینی فعلی موجودی یک شرکت و هزینه LIFO نشان داده شده در سوابق حسابداری
[ترجمه ترگمان]تفاوت بین هزینه جایگزین فعلی موجودی شرکت و هزینه LIFO نشان داده شده در سوابق حسابداری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The borrower will pay any replacement cost for damaged or lost library materials.
[ترجمه گوگل]وام گیرنده هرگونه هزینه جایگزینی برای مواد کتابخانه آسیب دیده یا گم شده را پرداخت خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]وام گیرنده باید هر گونه هزینه جایگزینی برای مصالح صدمه دیده یا از دست رفته کتابخانه پرداخت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. As for the present value, net realizable value, replacement cost measurement attributes, very few people involved.
[ترجمه گوگل]در مورد ارزش فعلی، ارزش خالص فروش، ویژگی های اندازه گیری هزینه جایگزینی، افراد بسیار کمی درگیر هستند
[ترجمه ترگمان]همان طور که برای ارزش فعلی، ارزش خالص قابل فهم، مشخصه های سنجش هزینه جایگزین، افراد بسیار کمی درگیر هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. You can still buy under the replacement cost.
[ترجمه گوگل]هنوز هم می توانید با هزینه تعویض خریداری کنید
[ترجمه ترگمان]شما هنوز هم می توانید با هزینه جایگزین خرید کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Historical cost, fair value, replacement cost, net realizable value, present value.
[ترجمه گوگل]بهای تمام شده تاریخی، ارزش منصفانه، بهای جایگزینی، ارزش فروش خالص، ارزش فعلی
[ترجمه ترگمان]هزینه تاریخی، ارزش منصفانه، هزینه جایگزین، ارزش خالص قابل فهم، ارزش فعلی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Replacement cost accounting almost always shows that corporate earnings have declined significantly in the past decade.
[ترجمه گوگل]حسابداری هزینه جایگزینی تقریباً همیشه نشان می دهد که درآمد شرکت ها در دهه گذشته به طور قابل توجهی کاهش یافته است
[ترجمه ترگمان]حسابداری هزینه جایگزین تقریبا همیشه نشان می دهد که درآمده ای شرکت در دهه گذشته به میزان قابل توجهی کاهش یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. If the replacement cost of an item in the inventory is lower than its cost, the use of the lower of cost or market rule provides two advantages. . . .
[ترجمه گوگل]اگر هزینه جایگزینی یک کالا در موجودی کالا کمتر از قیمت تمام شده آن باشد، استفاده از قانون کمتر بهای تمام شده یا بازار دو مزیت را به همراه دارد
[ترجمه ترگمان]اگر هزینه جایگزین یک آیتم در فهرست موجودی کم تر از هزینه آن باشد، استفاده از کاهش قیمت یا قانون بازار دو مزیت دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[حسابداری] ارزش جایگزینی

انگلیسی به انگلیسی

• price for replacing one asset with another similar asset (accounting)

پیشنهاد کاربران

بپرس