replenishment

/rəˈplenɪʃmənt//rɪˈplenɪʃmənt/

معنی: دوباره پر کردن، بازپرسازی
معانی دیگر: دوباره پرکردن، بازپرسازی

جمله های نمونه

1. Computerization has enabled the automatic replenishment of stock.
[ترجمه Armin] کامپیوتری شدن تامین مجدد خودکار سهام را فعال کرده است
|
[ترجمه گوگل]کامپیوتری شدن مجدد سهام را به صورت خودکار فعال کرده است
[ترجمه ترگمان]شرکت Computerization تامین خودکار سهام را فعال ساخته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Carbohydrate replenishment Your body is most amenable to replenishing muscle glycogen in those first few hours after exercising.
[ترجمه گوگل]پر کردن کربوهیدرات بدن شما در همان چند ساعت اول پس از ورزش بیشترین آمادگی را دارد که گلیکوژن عضلانی را دوباره پر کند
[ترجمه ترگمان]انرژی تامین مجدد کربوهیدرات اغلب متمایل به پر کردن گلیکوژن عضلات در چند ساعت اول پس از ورزش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The night-time replenishment of ozone is presumably caused by transport of ozone-rich air from higher altitudes.
[ترجمه گوگل]پر شدن ازن در شب احتمالاً ناشی از انتقال هوای غنی از ازن از ارتفاعات بالاتر است
[ترجمه ترگمان]احتمالا تامین مجدد لایه ازن احتمالا با انتقال هوای غنی از اوزون از ارتفاعات بالاتر ایجاد می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Discussion centred on the replenishment of the Bank's capital resources.
[ترجمه گوگل]بحث در مورد پر کردن منابع سرمایه بانک متمرکز بود
[ترجمه ترگمان]بحث بر روی تامین مجدد منابع سرمایه بانک متمرکز بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The rate of withdrawal over natural replenishment is now roughly equivalent to the flow of the Colorado River.
[ترجمه گوگل]نرخ برداشت بیش از دوباره پر کردن طبیعی در حال حاضر تقریبا معادل جریان رودخانه کلرادو است
[ترجمه ترگمان]میزان عقب نشینی از تامین مجدد طبیعی اکنون تقریبا برابر با جریان رودخانه کلورادو است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. After Shenzhou seventh airship replenishment propellant, to will launch the location with rocket docking and the vertical transportation, will carry on the final condition check and the confirmation.
[ترجمه گوگل]پس از Shenzhou هفتمین پیشرانه پر کردن کشتی هوایی، به محل با موشک و حمل و نقل عمودی راه اندازی خواهد شد، بررسی وضعیت نهایی و تایید را انجام خواهد داد
[ترجمه ترگمان]بعد از بالن هفتم به نام سوخت تامین مجدد، که محل را با اتصال راکت و حمل و نقل عمودی راه اندازی خواهد کرد، شرایط نهایی بررسی و تایید آن را انجام خواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The bumper crop had facilitated replenishment of global reserves to pre-crisis levels.
[ترجمه گوگل]محصول سپر باعث شده بود که ذخایر جهانی دوباره به سطح قبل از بحران برسد
[ترجمه ترگمان]محصول فراوان، تامین مجدد ذخایر جهانی برای سطوح پیش از بحران را تسهیل کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Since the wartime population needed replenishment, pregnancies were a good sign.
[ترجمه گوگل]از آنجایی که جمعیت زمان جنگ نیاز به جبران داشت، بارداری نشانه خوبی بود
[ترجمه ترگمان]از آنجا که جمعیت زمان جنگ نیاز به تامین مجدد داشت، بارداری ها نشانه خوبی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A test-rig for closed cycle diesel oxygen replenishment is developed and the emphasis is focused upon the experimental research on the feedforward compensation for oxygen control.
[ترجمه گوگل]یک دستگاه آزمایشی برای پر کردن اکسیژن دیزلی با چرخه بسته توسعه یافته است و تأکید بر تحقیقات تجربی در مورد جبران پیش‌خور برای کنترل اکسیژن است
[ترجمه ترگمان]تجهیزات تست برای چرخه بسته تامین مجدد اکسیژن در چرخه بسته توسعه داده می شود و تاکید بر تحقیقات تجربی در مورد جبران feedforward برای کنترل اکسیژن متمرکز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The Sequencing or Line Replenishment Operator shall provide a dedicated machine for back up and contingency.
[ترجمه گوگل]اپراتور توالی یا تکمیل خط باید یک ماشین اختصاصی برای پشتیبان گیری و موارد احتمالی فراهم کند
[ترجمه ترگمان]ترتیب بندی مجدد اپراتور خط یا خط باید یک ماشین اختصاصی برای بالا و پایین آوردن امکانات فراهم کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Natural replenishment of this vast supply of underground water occurs very slowly.
[ترجمه گوگل]تکمیل طبیعی این منبع عظیم آب زیرزمینی بسیار کند اتفاق می افتد
[ترجمه ترگمان]تامین مجدد این منبع بزرگ آب زیرزمینی بسیار آهسته اتفاق می افتد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Politus populations Chapter 2: Replenishment of the mitochondrial genome of Scolopendra multilan.
[ترجمه گوگل]جمعیت های پولیتوس فصل 2: ​​پر کردن ژنوم میتوکندری Scolopendra multilan
[ترجمه ترگمان]جمعیت های Politus فصل ۲: replenishment ژنوم میتوکندری of multilan
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. At the same time, inventory replenishment order to rationalize operations, many companies adopted the EOS system.
[ترجمه گوگل]در همان زمان، سفارش دوباره پر کردن موجودی برای منطقی کردن عملیات، بسیاری از شرکت ها سیستم EOS را اتخاذ کردند
[ترجمه ترگمان]در همان زمان، سفارش تامین مجدد موجودی برای منطقی کردن عملیات، بسیاری از شرکت ها سیستم EOS را پذیرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The decision variable of the seller is the replenishment cycle time to minimize the total relevant cost.
[ترجمه گوگل]متغیر تصمیم فروشنده، زمان چرخه پر کردن برای به حداقل رساندن کل هزینه مربوطه است
[ترجمه ترگمان]متغیر تصمیم گیری فروشنده زمان چرخه تامین مجدد برای به حداقل رساندن هزینه مربوطه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Develop forecasts and replenishment strategy with supplier and buyers.
[ترجمه گوگل]پیش بینی ها و استراتژی تکمیل را با تامین کننده و خریداران ایجاد کنید
[ترجمه ترگمان]تهیه پیش بینی و تهیه استراتژی تامین مجدد با عرضه کننده و خریداران
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دوباره پر کردن (اسم)
replenishment

بازپرسازی (اسم)
replenishment

تخصصی

[سینما] داروهای تقویتی
[عمران و معماری] ذخیره مجدد - دوباره پر شدن
[زمین شناسی] ذخیره مجدد دوباره پر شدن

انگلیسی به انگلیسی

• act of filling up again, act of resupplying, act of restocking

پیشنهاد کاربران

جایگزین‎سازی
تجدید قوا
تجدید آماد ( علوم نظامی )
تامین مجدد
برای کنترل موجودی وقتی دوباره سفارش می دهیم و موجودی انبار تمام شده باشد
جایگزین کردن
( خرده فروشی ) تامین مجدد موجودی فروش رفته
ترمیم
دوباره سرمایه گذاری کردن
تجدید تدارکات
بازپرسازی
نفس تازه کردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس