request

/rɪˈkwest//rɪˈkwest/

معنی: درخواست، طلب، خواهش، خواست، ابرام، تقاضا، خواستار شدن، تمنا کردن، درخواست کردن، طلب کردن، طلبیدن، خواهش کردن، تقاضا کردن
معانی دیگر: (با: in) مورد درخواست، پرخواستار، پرخواهان، خواهان شدن، رو انداختن، (معمولا قبل از that یا مصدر)، دعوت کردن، خواسته

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act of asking for something, or the wish that is expressed.
مترادف: solicitation
مشابه: behest, desire

- The patient is making frequent requests for additional pain relief.
[ترجمه گوگل] بیمار درخواست های مکرر برای تسکین درد اضافی می کند
[ترجمه ترگمان] بیمار درخواست های مکرر برای تسکین درد بیشتر را انجام می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The company has received many requests for modification of the product.
[ترجمه گوگل] این شرکت درخواست های زیادی برای اصلاح محصول دریافت کرده است
[ترجمه ترگمان] این شرکت درخواست های زیادی برای اصلاح محصول دریافت کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The king granted his minister's request.
[ترجمه گوگل] پادشاه درخواست وزیرش را اجابت کرد
[ترجمه ترگمان] پادشاه درخواست وزیر را پذیرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The school is not able to fulfill the requests of all parents.
[ترجمه گوگل] مدرسه قادر به پاسخگویی به درخواست های همه والدین نیست
[ترجمه ترگمان] این مدرسه نمی تواند پاسخگوی نیازهای همه والدین باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a formal petition or written statement asking for something.
مترادف: application, petition, requisition
مشابه: bid

- The committee is drafting a request for funding.
[ترجمه گوگل] این کمیته در حال تهیه پیش نویس درخواست بودجه است
[ترجمه ترگمان] این کمیته در حال تهیه پیش نویس یک درخواست برای سرمایه گذاری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- We filled out a request for a new machine, and we submitted it two months ago.
[ترجمه گوگل] ما یک درخواست ماشین جدید را پر کردیم و دو ماه پیش آن را ارسال کردیم
[ترجمه ترگمان] ما درخواستی را برای یک ماشین جدید پر کردیم و ما آن را دو ماه پیش ارسال کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: something that is asked for.
مترادف: appeal, desire
مشابه: call

- White roses were the bride's request.
[ترجمه گوگل] گل رز سفید درخواست عروس بود
[ترجمه ترگمان] رزه ای سفید، درخواست عروس بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The band will play requests from the audience.
[ترجمه گوگل] گروه درخواست های مخاطبان را اجرا خواهد کرد
[ترجمه ترگمان] گروه از حضار درخواست خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: requests, requesting, requested
مشتقات: requester (n.)
(1) تعریف: to ask for (something), esp. in a courteous or formal manner.
مترادف: ask for, desire
مشابه: ask, beg for, beseech, call for, entreat, implore, petition, solicit, supplicate, wish

- The customer requested a table by the window.
[ترجمه گوگل] مشتری یک میز کنار پنجره درخواست کرد
[ترجمه ترگمان] مشتری از پنجره یک میز خواست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- His attorney requested a recess.
[ترجمه گوگل] وکیل او درخواست استراحت کرد
[ترجمه ترگمان] وکیلش درخواست استراحت کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to ask or beg in order to do something or in order that someone else do something.
مترادف: adjure, ask
مشابه: appeal to, beseech, bid, crave, entreat, implore, petition, seek, supplicate

- She requested to leave the meeting early.
[ترجمه گوگل] او درخواست کرد که جلسه را زودتر ترک کند
[ترجمه ترگمان] او درخواست کرد که جلسه را زود ترک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Her boss requested her to accompany him on the trip.
[ترجمه گوگل] رئیس او از او درخواست کرد که او را در سفر همراهی کند
[ترجمه ترگمان] رئیس از او خواست که همراه او در سفر همراهی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The teacher requested that the essays be typed neatly.
[ترجمه گوگل] معلم درخواست کرد که انشاها با دقت تایپ شوند
[ترجمه ترگمان] معلم درخواست کرد که مقالات به خوبی تایپ شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The judge requested that the defendant remain seated.
[ترجمه گوگل] قاضی درخواست کرد که متهم بنشیند
[ترجمه ترگمان] قاضی درخواست کرد که متهم همچنان نشسته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a request for help from some man in the hall
درخواست کمک از سوی مردی در سالن

2. her request was granted
درخواست او اجابت شد.

3. by request
طبق تقاضا،طبق درخواست،بنا به دعوت

4. an impossible request
درخواست انجام نشدنی

5. an official request
درخواست رسمی

6. at the request of
بنا به خواهش،طبق تقاضای

7. he nixed my request for a loan
او با درخواست وام من مخالفت کرد.

8. he ok'd my request
با درخواست من موافقت کرد.

9. she threw my request for a pay raise into the trash can!
تقاضای اضافه حقوق مرا در زباله دانی انداخت !

10. to make a request through army channels
از طریق سلسله مراتب نظامی درخواستی را ارائه دادن

11. he acceded to their request
به درخواست آنها تن در داد.

12. the boss disallowed his request to take the afternoon off
رئیس اجازه نداد که بعد از ظهر سرکار نیاید.

13. the commander denied his request
فرمانده درخواست او را رد کرد.

14. the denial of his request
رد درخواست او

15. my father said "nix" to my request
پدرم در جواب درخواستم گفت ((نه)).

16. your money will be returned upon request
به محض درخواست پول شما پس داده خواهد شد.

17. a song which is nowadays much in request
ترانه ای که این روزها خیلی خواهان دارد

18. invitations will be sent only upon written request
دعوت نامه ها فقط پس از دریافت درخواست کتبی ارسال خواهد شد.

19. His rareness disinclined me to grant his request.
[ترجمه گوگل]نادر بودن او من را از اجابت درخواستش منصرف کرد
[ترجمه ترگمان]rareness از من بی میل نبود که تقاضایش را برآورده کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. It seems a perfectly reasonable request to make.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد این درخواست کاملاً منطقی باشد
[ترجمه ترگمان]این یک درخواست کاملا منطقی به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. Mr Norris said he was hopeful that his request would elicit a positive response.
[ترجمه گوگل]آقای نوریس گفت امیدوار است که درخواست او پاسخ مثبتی را در پی داشته باشد
[ترجمه ترگمان]آقای نوریس گفت امیدوار است که درخواست آقای کالینز جواب مثبت بدهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. I request that you should come early.
[ترجمه گوگل]خواهش میکنم زودتر بیای
[ترجمه ترگمان]خواهش می کنم زود بیایید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. We received a negative answer to our request.
[ترجمه گوگل]ما به درخواست خود پاسخ منفی دریافت کردیم
[ترجمه ترگمان]ما پاسخ منفی به درخواست خود دریافت کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. Catalogues of our books will be mailed on request.
[ترجمه گوگل]کاتالوگ کتاب های ما در صورت درخواست پست خواهد شد
[ترجمه ترگمان]برخی از کتاب های ما به صورت درخواست پست خواهند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. She made a request for some water.
[ترجمه گوگل]او درخواست مقداری آب کرد
[ترجمه ترگمان] اون یه درخواست برای آب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

26. The request for money made them feel uncomfortable.
[ترجمه گوگل]درخواست پول باعث شد که آنها احساس ناراحتی کنند
[ترجمه ترگمان]درخواست پول باعث ناراحتی آن ها شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

27. Further information is available on request.
[ترجمه گوگل]اطلاعات بیشتر در صورت درخواست در دسترس است
[ترجمه ترگمان]اطلاعات بیشتر در مورد درخواست در دسترس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

28. I'd like to request a song.
[ترجمه گوگل]من می خواهم یک آهنگ درخواست کنم
[ترجمه ترگمان]من دوست دارم یه آهنگ درخواست کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

29. Your compliance with his request pleased your father.
[ترجمه گوگل]اطاعت شما از درخواست او باعث خوشحالی پدرتان شد
[ترجمه ترگمان] درخواست شما با درخواست اون، پدرت رو راضی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

30. He was there at the request of his manager / at his manager's request .
[ترجمه گوگل]او به درخواست مدیرش آنجا بود / به درخواست مدیرش
[ترجمه ترگمان]او به درخواست مدیر و به درخواست مدیر آنجا حضور داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

درخواست (اسم)
suit, application, appeal, solicitation, request, demand, requisition, postulate

طلب (اسم)
wish, desire, call, appeal, request, demand, search, quest

خواهش (اسم)
wish, desire, will, request, asking, begging, prayer

خواست (اسم)
wealth, wish, disposition, desire, will, request, demand, temptation, volition, eagerness, want, asset, property, tenure, desideratum

ابرام (اسم)
persistence, confirmation, request, importunity, persistency

تقاضا (اسم)
suit, solicitation, request, demand, plea, requisition, importance, requirement, postulate, prayer, rogation

خواستار شدن (فعل)
request, demand, pray

تمنا کردن (فعل)
request

درخواست کردن (فعل)
plead, request, bone, apply, solicit, beg, pray, supplicate, petition, cry off

طلب کردن (فعل)
request, demand, search, ask, seek, bag

طلبیدن (فعل)
summon, invite, request, search, ask, seek

خواهش کردن (فعل)
request, beg, ask, pray

تقاضا کردن (فعل)
adjure, request, demand, beseech, bone, put in, solicit, sue, cry off

تخصصی

[برق و الکترونیک] درخواست، تقاضا
[صنعت] درخواست، تقاضا، خواهش
[حقوق] درخواست کردن، سؤال کردن، مطالبه کردن، خواهش، درخواست، سؤال
[ریاضیات] سفارش جنس، تقاضا، درخواست

انگلیسی به انگلیسی

• petition, instance of asking for something; something that is asked for, object of a petition
ask for, petition for
to request something means to ask for it formally.
if you make a request for something, you ask for it.
if something is done on request, it is done when you ask for it.
if you do something at someone's request, you do it because they ask you to.

پیشنهاد کاربران

request: خواهش
demand
need
your request is not practical
درخاستت منطقی نیس عملی نیس
Thank you for registering for
Consume and reuse your APIs faster with Anypoint DataGraph
Save this email for details on the webcast:
LIVE WEBCAST DATE: June 08, 2021
LIVE WEBCAST TIME: 09:00 AM PDT
...
[مشاهده متن کامل]

Use the link below to enter the webcast up to 15 minutes before the start:
WEBCAST LINK: https://event. on24. com/wcc/r/3190465/2C377C30EC3A9EC9D5D5BAA97E66E279?mode=login&email=majidorak. ir@gmail. com
EMAIL: majidorak. ir@gmail. com
Additional resources:
MuleSoft Blog
eBook: How our Customers get it done with MuleSoft
Thank you and enjoy your webinar!

Twitter MuleSoft Champions Contact Us Work with us

� 2020 MuleSoft, LLC. A Salesforce Company. All Rights Reserved.
415 Mission Street, San Francisco, CA 94105, USA
MuleSoft takes your privacy seriously. Your personal data will be protected in accordance with MuleSoft's privacy policy and will only be used to provide information related to your interests.

Sister John
my kind friend
You can ask request
Understand my sad spirit waiting

مطالبه کردن
ask for s. th
تقاضا کردن
درخواست کردن i beg you من التماس میکنم من خواهش میکنم من درخواست میکنم
Thank you so much dear father , I beg you
Kindness in my right
خیلی ممنونم
پدر عزیزم، ازشما خواهش میکنم
لطف مهربانی را در حق من داشته باشید
Take your step around
Likeed the request I said, will be calling for a festive occasion

درخواست
Take your step around
Likeed the request I said, will be calling for a festive occasion
قدمتان جای رو چشم داره تشریف بیارید
همانند خواسته ی که گفتم خواستار مراسم جشن دوستانه خواهم بود
خواستن چیزی از دیگران
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس