reservoir

/ˈrezəˌvwɑːr//ˈrezəvwɑː/

معنی: ذخیره، مخزن، اب انبار، مخزن اب
معانی دیگر: گنجینه، اندوخته، پسگذاشت، پسداشت، (زیست شناسی) اندوختگاه، آب انبار، آبداشتگاه، منبع آب، دریاچه ی پشت سد، آبگاه، موژ، آبگیر، شمر، انبار، داشتگاه، (در قلم خودنویس) جوهردان، (چراغ) نفت دان، روغن دان، - دان

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a place where water is collected and stored, esp. to supply a community or for agricultural purposes.

(2) تعریف: a receptacle where liquid is collected or stored.
مشابه: vessel

(3) تعریف: a large or additional supply.
مشابه: bank, mine, reserve

- He and the library are both reservoirs of knowledge.
[ترجمه گوگل] او و کتابخانه هر دو مخزن دانش هستند
[ترجمه ترگمان] او و کتابخانه هر دو مخازن دانش هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. my reservoir of physical energy
ذخیره ی انرژی بدنی من

2. the reservoir of a kerosene lamp
مخزن چراغ نفتی

3. his mind was a reservoir of learning
مغز او گنجینه ای از دانش بود.

4. the volume of the water reservoir
گنجایش آب انبار

5. the water is low in the reservoir
آب منبع کم شده است.

6. the controlled flow of water from the reservoir into the pipes
جریان تنظیم شده ی آب از مخزن به لوله ها

7. we have to even out the flow of water from the reservoir
باید جریان آب از انبار را یکنواخت کنیم.

8. This reservoir gives water to the whole city.
[ترجمه گوگل]این آب انبار به تمام شهر آب می دهد
[ترجمه ترگمان]این مخزن آب را به کل شهر می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They breed fish in the reservoir.
[ترجمه Mrjn] آنها در دریاچه ی پشت سد ماهی پرورش می دهند .
|
[ترجمه گوگل]آنها در مخزن ماهی پرورش می دهند
[ترجمه ترگمان]آن ها ماهی ها را در دریاچه زاد و ولد می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Torrents of water gushed into the reservoir.
[ترجمه گوگل]سیلاب های آب به داخل مخزن سرازیر شد
[ترجمه ترگمان]سیلی از آب به داخل مخزن سرازیر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The reservoir was very low after the long drought.
[ترجمه گوگل]پس از خشکسالی طولانی، مخزن بسیار کم بود
[ترجمه ترگمان]دریاچه پس از خشکسالی طولانی بسیار پایین بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The show is a veritable reservoir of new talent.
[ترجمه گوگل]این نمایش مخزن واقعی استعدادهای جدید است
[ترجمه ترگمان]این نمایش یک منبع واقعی استعداد جدید است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A contractor was hired to drain the reservoir and to excavate soil from one area for replacement with clay.
[ترجمه گوگل]یک پیمانکار برای تخلیه مخزن و خاکبرداری از یک منطقه برای جایگزینی با خاک رس استخدام شد
[ترجمه ترگمان]یک پیمان کار برای تخلیه مخزن و حفاری خاک از یک منطقه برای جایگزینی خاک رس استخدام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. When the reservoir becomes blocked, the only remedy lies in cleaning the entire system.
[ترجمه گوگل]هنگامی که مخزن مسدود می شود، تنها راه چاره در تمیز کردن کل سیستم است
[ترجمه ترگمان]وقتی که مخزن مسدود شود، تنها درمان در تمیز کردن کل سیستم قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The town is supplied with water from a reservoir.
[ترجمه گوگل]آب شهر از یک مخزن تامین می شود
[ترجمه ترگمان]شهر از یک مخزن آب تامین می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The reservoir was low after the long drought.
[ترجمه گوگل]پس از خشکسالی طولانی، مخزن کم بود
[ترجمه ترگمان]مخزن بعد از خشکسالی طولانی پایین بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Enterprise must have a reservoir of cheap labour.
[ترجمه گوگل]بنگاه باید مخزنی از نیروی کار ارزان داشته باشد
[ترجمه ترگمان]شرکت باید مخزن نیروی کار ارزان داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Water is piped from the reservoir to the city.
[ترجمه گوگل]آب از مخزن به شهر منتقل می شود
[ترجمه ترگمان]آب از مخزن به شهر لوله کشی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ذخیره (اسم)
stock, hoard, store, accumulation, reserve, supply, reservoir, reservation, spare, stockpile

مخزن (اسم)
store, reservoir, storeroom, storehouse, repository, pool, cache, warehouse, depot, tank, storage, repertory, fount, magazine, watering place, depository, fountain, stank, wareroom

اب انبار (اسم)
reservoir, pool, cistern, watering place

مخزن اب (اسم)
reservoir, cistern

تخصصی

[عمران و معماری] مخزن - خزانه
[برق و الکترونیک] مخزن، انبار
[مهندسی گاز] منبع، مخزن
[زمین شناسی] مخزن،معدن - تمرکزی طبیعی از مواد جامد،مایع یاگاز درپوسته زمین یادرون ان ،درشکل واندازه ای که استحصال اقتصادی یک ماده از آن امکان پذیرباشد.
[نساجی] ذخیره کننده - مخزن - منبع
[ریاضیات] مخزن آب
[نفت] مخزن
[آب و خاک] مخزن

انگلیسی به انگلیسی

• large lake for storing water; container used to collect and store water; additional supply, reserve; area or location where something is stored (esp. liquid)
a reservoir is a lake used for storing water before it is supplied to people.
a reservoir is also a large amount of something that is available for use when needed, even though you may not always know that it exists.

پیشنهاد کاربران

reservoir 2 ( n )
reservoir
reservoir 1 ( n ) ( rɛzərˌvwɑr ) =a natural or artificial lake where water is stored before it's taken by pipes to houses, etc.
reservoir
دریاچه ی پشت سد
دریاچه سد
انباری
اندوخته
reservoir ( زیست شناسی - میکرب شناسی )
واژه مصوب: مخزن 2
تعریف: [زیست شناسی - میکرب شناسی، علوم دارویی، مهندسی محیط زیست و انرژی] سازه ای که برای ذخیره سازی یا تنظیم یا پایش آب به کار می رود [میکرب] جایی که عامل بیماری زا به طور طبیعی در آن زندگی می کند و تکثیر می یابد|||[علوم دارویی] سازه ای که در آن دارو انباشته می شود
...
[مشاهده متن کامل]

There's a track that leads directly to the reservoir
یه رد پا مستقیماً منتهی میشه به اون مخزن
ذخیره، مخزن
Reservoir water
مخزن آب
معانی دیگر: گنجینه، اندوخته، پسگذاشت، پسداشت، ( زیست شناسی ) اندوختگاه، آب انبار، آبداشتگاه، منبع آب، دریاچه ی پشت سد، آبگاه، موژ، آبگیر، شمر، داشتگاه، ( در قلم خودنویس ) جوهردان، ( چراغ ) نفت دان، روغن دان، - دان

مخزن آب ( منبع آب )
1. آب انبار، دریاچه مصنوعی برای ذخیره آب برای استفاده مردم
2. ذخیره
3. مخزن
دریاچه ی مصنوعی
ذخیره آبی پشت سد
مخزن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس