restraining


معنی: ضابط

جمله های نمونه

1. a law for restraining the power of banks to raise interest rates
قانونی برای محدود کردن قدرت بانک ها در بالا بردن نرخ بهره

مترادف ها

ضابط (صفت)
restraining, retentive

پیشنهاد کاربران

خودداری
بازدارندگی
رام کننده ( حیوانات ) ، مهارکننده
بازدارنده
نگه دارنده
مانا
پایدار

بپرس