risk

/ˈrɪsk//rɪsk/

معنی: مخاطره، خطر، ریسک، احتمال زیان و ضرر، گشاد بازی، بخطر انداختن
معانی دیگر: سیج خواهی، احتمال خطر، دل به دریا زنی، سیج گری، به مخاطر انداختن، خطر کردن، سیج کردن، سیج گری کردن، به خطر انداختن، دل به دریا زدن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the possibility of suffering injury or loss; dangerous chance.
مترادف: danger, hazard, jeopardy, peril
متضاد: impossibility, safety
مشابه: chance

- The explorers faced many risks as they made their way across the ice.
[ترجمه محمد علی] اکتشافگران هنگامی که به یخ ها رسیدند با خطرات بسیاری مواجه شدند.
|
[ترجمه مینا] کاوشگران هنگامیکه از میان یخ عبور کردند یا خطرات زیادی روبرو شدند
|
[ترجمه زینب سرآمد] همانطور که کاوشگران راه خود را از میان یخ باز می کردند باخطرات زیادی روبرو شدند.
|
[ترجمه گوگل] کاوشگران هنگام عبور از یخ با خطرات زیادی مواجه شدند
[ترجمه ترگمان] وقتی که راهشان را از روی یخ باز کردند، explorers با خطرات زیادی روبرو شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Life is filled with risks, but we must carry on nonetheless.
[ترجمه گوگل] زندگی پر از خطر است، اما با این وجود باید ادامه دهیم
[ترجمه ترگمان] زندگی پر از خطر است، اما با این وجود ما باید ادامه دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a person or thing that involves possible danger, injury, or loss.
مترادف: danger, gamble, hazard, peril, venture

- This kind of investment is always a risk.
[ترجمه گوگل] این نوع سرمایه گذاری همیشه یک ریسک است
[ترجمه ترگمان] این نوع سرمایه گذاری همیشه یک ریسک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: the probability of loss to an insurer, esp. an insurance company.

- The occupation of logging is considered one of high risk to the insurer.
[ترجمه گوگل] شغل چوب بری یکی از مشاغل پرخطر برای بیمه گذار در نظر گرفته می شود
[ترجمه ترگمان] اشغال درختان به عنوان یکی از ریسک بالا برای بیمه گر در نظر گرفته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: someone or something in regard to the likelihood of loss to the insurer.

- The company considered her a safe risk.
[ترجمه گوگل] شرکت او را یک خطر مطمئن در نظر گرفت
[ترجمه ترگمان] شرکت او را یک خطر ایمن تلقی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: risks, risking, risked
(1) تعریف: to subject to the possibility of injury or loss; hazard.
مترادف: endanger, gamble, hazard, imperil, jeopardize, venture
مشابه: adventure, menace, pawn, peril, stake, wager

- She risked her life to climb the mountain.
[ترجمه گوگل] او جان خود را برای بالا رفتن از کوه به خطر انداخت
[ترجمه ترگمان] اون زندگیش رو به خطر انداخت تا از کوه بالا بره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Are you willing to risk your reputation by making this claim?
[ترجمه گوگل] آیا حاضرید با این ادعا شهرت خود را به خطر بیندازید؟
[ترجمه ترگمان] حاضری این ادعا رو به خطر بندازی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to take the chance of or accept the possibility of (some harmful or adverse consequence).
مترادف: chance, hazard
مشابه: tempt, venture

- She risked punishment when she disobeyed the order.
[ترجمه گوگل] وقتی از دستور اطاعت نکرد، خطر مجازات را به جان خرید
[ترجمه ترگمان] وقتی از دستور سرپیچی کرد، او تنبیه خود را به خطر انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- They risked losing their jobs by protesting against conditions in the factory.
[ترجمه گوگل] آنها با اعتراض به شرایط کارخانه خطر از دست دادن شغل خود را داشتند
[ترجمه ترگمان] آن ها با اعتراض به شرایط موجود در کارخانه، خطر از دست دادن شغل خود را به خطر انداختند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He risked embarrassing himself by asking such a question, but he had to have an answer.
[ترجمه محمد رومزی] او ریسک خجالت زده شدن رو با پرسیدن چنین سوالی پذیرفت، ولی خب مجبور بود که جوابو داشته باشه
|
[ترجمه گوگل] او با پرسیدن چنین سوالی خطر شرمساری خود را داشت، اما باید پاسخی می داشت
[ترجمه ترگمان] او خودش را با پرسیدن این سوال شرم اور کرد، اما ناچار بود جوابی بدهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. risk one's neck
شهرت (یا شغل یا جان و غیره) خود را به خطر انداختن

2. the risk of another earthquake
خطر یک زلزله ی دیگر

3. at risk
در معرض خطر (یا خسارت و غیره)

4. a calculated risk
مخاطره ی پیش بینی شده

5. at one's own risk
به مسئولیت یا مخاطره ی خود،با احتمال خطر برای خود شخص

6. take (or run) a risk
مخاطره کردن،خطر کردن

7. if you go,you run the risk of being shot
اگر بروی خطر تیر خوردن را به خود هموار می کنی.

8. she is running an instant risk of suffocating
او در خطر فوری خفه شدن است.

9. unless you overcome your present muddle, your job is at risk
اگر بر سردرگمی فعلی خود فائق نشوی شغلت در خطر است.

10. Only those who will risk going too far can possibly find out how far one can go.
[ترجمه گوگل]فقط کسانی که خطر رفتن بیش از حد را دارند، احتمالاً می توانند بفهمند که تا کجا می توان پیش رفت
[ترجمه ترگمان]تنها کسانی که ریسک خواهند کرد احتمالا تا حد زیادی می توانند بفهمند که تا چه حد می تواند راه برود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Smoking can increase the risk of developing heart disease.
[ترجمه helia] سیگار خطر ابتلا به بیماری قلبی را افزایش می دهد
|
[ترجمه گوگل]سیگار کشیدن می تواند خطر ابتلا به بیماری قلبی را افزایش دهد
[ترجمه ترگمان]سیگار کشیدن می تواند خطر ابتلا به بیماری های قلبی را افزایش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Smokers face an increased risk of developing lung cancer.
[ترجمه helia] برای کسانی که سیگار می کشند احتمال ابتلا شدن به سرطان ریه بیشتر است
|
[ترجمه گوگل]افراد سیگاری با افزایش خطر ابتلا به سرطان ریه روبرو هستند
[ترجمه ترگمان]افراد سیگاری خطر ابتلا به سرطان ریه را افزایش داده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. You are taking a big risk driving so fast.
[ترجمه گوگل]شما ریسک بزرگی می کنید که خیلی سریع رانندگی کنید
[ترجمه ترگمان]شما ریسک بزرگی مرتکب می شوید که خیلی سریع رانندگی می کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He saved my life at the risk of losing his own.
[ترجمه گوگل]او با خطر از دست دادن زندگی خود، جان من را نجات داد
[ترجمه ترگمان]اون جون منو در معرض خطر از دست دادن خودش نجات داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Very vigorous exercise can increase the risk of heart attacks.
[ترجمه گوگل]ورزش بسیار شدید می تواند خطر حمله قلبی را افزایش دهد
[ترجمه ترگمان]ورزش بسیار شدید می تواند خطر حملات قلبی را افزایش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. I beg of you not to run any risk.
[ترجمه گوگل]من از شما خواهش می کنم که ریسک نکنید
[ترجمه ترگمان]از تو خواهش می کنم که هیچ ریسکی نکنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Without risk, there is no reward.
[ترجمه گوگل]بدون ریسک، هیچ پاداشی وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]بدون ریسک، هیچ پاداشی وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Do nuclear weapons really reduce the risk of war?
[ترجمه گوگل]آیا واقعاً سلاح های هسته ای خطر جنگ را کاهش می دهند؟
[ترجمه ترگمان]آیا سلاح های هسته ای واقعا خطر جنگ را کاهش می دهند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. There is still a risk that the whole deal will fall through.
[ترجمه گوگل]هنوز این خطر وجود دارد که کل معامله از بین برود
[ترجمه ترگمان]هنوز هم یک خطر وجود دارد که کل معامله از بین خواهد رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. The risk of infection is confined to groups such as medical personnel.
[ترجمه گوگل]خطر عفونت محدود به گروه هایی مانند پرسنل پزشکی است
[ترجمه ترگمان]خطر عفونت به گروه هایی مانند پرسنل پزشکی محدود می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مخاطره (اسم)
adventure, risk, hazard, venture, jeopardy, peril, menace

خطر (اسم)
risk, hazard, jeopardy, peril, dignity, importance, danger

ریسک (اسم)
risk, venture

احتمال زیان و ضرر (اسم)
risk

گشاد بازی (اسم)
risk, straddle

بخطر انداختن (فعل)
risk, hazard, jeopardize, imperil, jeopard

تخصصی

[حسابداری] مخاطره
[برق و الکترونیک] خطر کردن، ریسک
[صنعت] خطر، ریسک، به خطر انداختن
[حقوق] به مخاطره انداختن، خطر، مخاطره، احتمال خسارت، مورد بیمه
[ریاضیات] احتمال خسارت، احتمال زیان، ریسک، احتمال خطر، مخاطره، خطر، مورد بیمه، بیم، به خطر انداختن
[آمار] مخاطره
[آب و خاک] خطر، ریسک

انگلیسی به انگلیسی

• danger, peril, hazard; possibility of injury, possibility of harm
endanger, put in peril, jeopardize
if there is a risk of something unpleasant, there is a possibility that it will happen.
if something is a risk, it might have dangerous or unpleasant results.
if you risk something unpleasant, you do something knowing that the unpleasant thing might happen as a result.
if you risk doing something, you do it, even though you know that it might have undesirable consequences.
if you risk someone's life, you put them in a dangerous position.
to be at risk means to be in a situation where something unpleasant or dangerous might happen.
if you are doing something at your own risk, it will be your own responsibility if you are harmed.
if you run the risk of doing or experiencing something undesirable or dangerous, you do something knowing that this thing might happen as a result.
if you take a risk, you do something which you know might be dangerous.

پیشنهاد کاربران

خطر
مثال: Smoking increases the risk of lung cancer.
سیگار کشیدن خطر سرطان ریه را افزایش می دهد.
حقوق : مسـؤلیت
buyers risk starts :مسؤلیت خریدار شروع می شود
به آزمون گزاشتن
risk
نگرشی بر این باور است که risk از " رِزق " اَرَبی و آن هم از " روز ، روزَک ، روزی ، روزیک " پارسی بر گرفته شده و این گونه فهمیده می شود که به دست آوری " روزیک یا روزی یا رِزق " سیژناک و خطرناک یا دُشوار بوده و روی هم رفته آسان و سَهل نبوده است.
...
[مشاهده متن کامل]

اگرچه نگر یکی از کاربَران با همریشه بودن رزق با " ریش یا ریشیک " به مونه ی : زخم ، جَرح و رَنج هم ، اَندیشیدنی و دِرَنگیدَنی ست !

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : risk
✅️ اسم ( noun ) : risk / riskiness
✅️ صفت ( adjective ) : risky
✅️ قید ( adverb ) : riskily
خطر پذیری
تهدید
فرصت
خطر
اَز دیدگاه بنده برابرِ این واژه در فارسی - ریش - می باشد زیرا هر 2زبان دارای ریشه یِ مشترک آریایی هستند پس واژگان یکسان دارند ریش به معنایِ چیزِ ناراحت کننده ورنج آور می باشد
بیم . . . را به جان خریدن
probability that hazard happens
خَطَریدن.
ریسکیدن.
ریسکاندن چیزی/کسی.
Risk = Lack of Knowledge
ریسک = فقدان/کبود دانش
تهدید کردن
خطرات
Risk something over something :
به خطر انداختن چیزی به خاطر یک چیز دیگر
خود را در معرض خطر ( چیزی ) قرار دادن
خطر . . . . را در پی داشتن.
Some argue that U. S involvement risks a wider war with Russia.
برخی استدلال میکنند که درگیری/دخالت ایالات متحده خطر جنگ گسترده تری را با روسیه در پی دارد/داشته باشد.
خطر . . . . . را در پی داشتن
میزان ( یا احتمال ) خطر ، میزان ( یا احتمال ) آسیب زایی ، میزان ( یا احتمال ) آسیب بینی
ریسک
خطر

خطرناک
I don't want to risk losing my home
من نمیخواهم خطر از دست دادن خانه ام را بپذیرم 9️⃣
سودا
این کلمه ریشه فارسی داره
خطر چیزی را به جان خریدن، تن به خطر دادن
مخاطره آمیز
خطر در برآورد ( آینده ) پیش بینی مخاطره انگیز سود
معادل علمی و تخصصی ریسک، خطرپذیری است.
خطر واژه ای عربی و بر وزن فعل است و برابر پارسی ان : آسیب زا است،
خطرآور یا تهدید کننده :آسیب زا، آسیب زننده ولی باز در چم این واژه کمی اگر بیندیشیم می بینیم بدین روی است هر کنشگری که درونمایه ترس داشته باشد. پس بهتر است واژه آسیب پذیری را برابر ریسک ( risk ) نهاد.
...
[مشاهده متن کامل]

با نگرش به دهخدا و معین واژه کهن سیج که برخی دوستان به کار برده اند این واژه همان بلا و رنج را نشان می دهد.
با سپاس

خطر
عبارت risk همان ریسک ترجمه شود مناسبتر است

ریسک
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣١)

بپرس