rota

/ˈroʊtə//ˈrəʊtə/

معنی: دادگاه کاتولیکی
معانی دیگر: (انگلیس) رجوع شود به: roster، فهرست اسامی شاگردان یا سربازان

جمله های نمونه

1. I've been asked to draw up the cleaning rota.
[ترجمه گوگل]از من خواسته شده است که روت تمیز کردن را ترسیم کنم
[ترجمه ترگمان]از من خواستند که the را جمع و جور کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. We share the babysitting duties on a rota basis.
[ترجمه گوگل]ما وظایف نگهداری از کودک را به صورت نوبتی به اشتراک می گذاریم
[ترجمه ترگمان]ما وظایف نگهداری از بچه را به صورت فهرست به اشتراک می گذاریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. We share out the babysitting on a rota basis.
[ترجمه گوگل]ما مراقبت از کودک را به صورت چرخشی به اشتراک می گذاریم
[ترجمه ترگمان]ما از بچه نگهداری می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I suggest that you work out a careful rota which will make it clear who tidies the room on which day.
[ترجمه گوگل]پیشنهاد می‌کنم یک چرخش دقیق انجام دهید تا مشخص شود چه کسی اتاق را در چه روزی مرتب می‌کند
[ترجمه ترگمان]من پیشنهاد می کنم که شما با دقت هرچه تمام تر کار کنید و آن را روشن کنید که چه کسی آن روز اتاق را روشن می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We could certainly do with a rota of people to man the museum and more volunteers to put on it.
[ترجمه گوگل]ما مطمئناً می‌توانیم با تعداد زیادی از مردم موزه را مدیریت کنیم و داوطلبان بیشتری در آن قرار دهند
[ترجمه ترگمان]ما قطعا می توانیم با یک فهرست از مردم این موزه و داوطلبان بیشتری را برای قرار دادن آن انجام دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. In La Strada, Fellini and Rota also demonstrate the poetic power of film music.
[ترجمه گوگل]در لا استرادا، فلینی و روتا نیز قدرت شاعرانه موسیقی فیلم را به نمایش می گذارند
[ترجمه ترگمان]در La Strada، Fellini و روتا همچنین قدرت شاعرانه موسیقی فیلم را نشان می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Rota reads the laws, finds out what reports are demanded, and writes a brief description for his book.
[ترجمه گوگل]روتا قوانین را می خواند، متوجه می شود که چه گزارش هایی درخواست می شود و شرح مختصری برای کتابش می نویسد
[ترجمه ترگمان]روتا قوانین را مطالعه می کند، چیزهایی را که از آن ها خواسته شده، پیدا می کند و شرحی مختصر برای کتابش می نویسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Dave organized a cleaning rota.
[ترجمه گوگل]دیو یک برنامه تمیزکاری ترتیب داد
[ترجمه ترگمان]دیو برای تمیز کردن فهرست اسامی مرتب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Loi began the rota, partly because he insisted but also because he at least knew how to control our two cookers.
[ترجمه گوگل]لوی روتا را شروع کرد، تا حدی به این دلیل که اصرار داشت، بلکه به این دلیل که حداقل می دانست چگونه دو اجاق ما را کنترل کند
[ترجمه ترگمان]Loi شروع کرد به صحبت کردن، تا حدودی به خاطر این که او اصرار داشت، بلکه به خاطر این بود که حداقل می دانست که چگونه باید two را کنترل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Students fill in diaries on a rota basis, with regular cross referencing to check on the accuracy of the entries.
[ترجمه گوگل]دانش‌آموزان دفترچه‌های خاطرات را به‌صورت نوبتی، با ارجاع متقابل منظم برای بررسی صحت مدخل‌ها پر می‌کنند
[ترجمه ترگمان]دانش آموزان دفترچه خاطرات روزانه را با ارجاع متقابل مرتب برای بررسی صحت ورودی های فهرست پر می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A new rota was issued to committee members.
[ترجمه گوگل]رونوشت جدید برای اعضای کمیته صادر شد
[ترجمه ترگمان]فهرست جدیدی برای اعضای کمیته صادر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Miss Lodsworth, who organized the flower rota, had excelled herself.
[ترجمه گوگل]خانم لادزورث، که روتای گل را سازماندهی کرد، از خودش برتر بود
[ترجمه ترگمان]میس Lodsworth که گل rota را مرتب می کرد، بر خود چیره شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Execution rota is a duty that I dread.
[ترجمه گوگل]اعدام تکلیفی است که من از آن می ترسم
[ترجمه ترگمان]اعدام اعدام، وظیفه ای است که من از آن می ترسم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دادگاه کاتولیکی (اسم)
rota

انگلیسی به انگلیسی

• rotation of tasks, round of duties; roster, chart indicating when each person must perform a particular assignment
a rota is a list of people who take turns to do a particular job.

پیشنهاد کاربران

a schedule that lists who will do a particular job and when they will do it.
جدولی برنامه ریزی شده است که مشخصی می کند چه فردی یک کار خاص را در چه زمانی انجام خواهد داد.
( مانند برنامه کلاسی که در آن مشخص می شود در ساعت 14 تا 16 فلان درس توسط فلان استاد تدریس خواهد شد )
ریشه در واژه Rotation دارد
به معنی لیست گردش شغلی است. لیست کارکنان که باید در ساعت مشخص یا در محلی مشخص جابجا شوند.
لیست تقسیم وظایف
ترتیب چرخشی ( کارها یا افراد )
be zaban torkiye manish mishe masir
فهرستِ کارهایی که باید انجام شود.

بپرس