rub out

/ˈrəbˈaʊt//rʌbaʊt/

معنی: ساییدن
معانی دیگر: (با مداد پاک کن یا تخته پاکن و غیره) پاک کردن، زدودن، محو کردن، پاک کردن

جمله های نمونه

1. Rub out chalk marks with an eraser.
[ترجمه Kurdistan] با یک پاک کن گچ نوشته ها را پاک بکن.
|
[ترجمه گوگل]آثار گچ را با یک پاک کن پاک کنید
[ترجمه ترگمان] اون علامت های گچی رو با پاک کن بیار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I can't get it to rub out.
[ترجمه گوگل]من نمی توانم آن را مالش دهم
[ترجمه ترگمان]نمی توانم آن را پاک کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The quickest way to do this is to rub out dotted lines on a map.
[ترجمه گوگل]سریع ترین راه برای انجام این کار این است که خطوط نقطه چین را روی نقشه بکشید
[ترجمه ترگمان]سریع ترین راه برای انجام این کار این است که خطوط نقطه چین را روی یک نقشه بمالید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. You can rub out the chalk marks with the eraser.
[ترجمه گوگل]می توانید با پاک کن آثار گچ را پاک کنید
[ترجمه ترگمان]میتونی علامت های گچی رو با پاک کن پاک کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Nobody else believed that they had tried to rub out the pope.
[ترجمه گوگل]هیچ کس دیگری باور نمی کرد که آنها سعی کرده اند پاپ را از بین ببرند
[ترجمه ترگمان]هیچ کس باور نمی کرد که آن ها سعی کرده پاپ را از بین ببرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Rub out this word and write it again.
[ترجمه گوگل]این کلمه را پاک کنید و دوباره بنویسید
[ترجمه ترگمان] این کلمه رو بمال و دوباره بنویس
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Rub out the mark on the book.
[ترجمه گوگل]علامت روی کتاب را بمالید
[ترجمه ترگمان]علامت روی کتاب را بمالید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This ink stain won't rub out.
[ترجمه گوگل]این لکه جوهر پاک نمی شود
[ترجمه ترگمان]این لکه جوهر به درد نمی خوره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The mob is planning to rub out the key witness.
[ترجمه گوگل]اوباش در حال برنامه ریزی برای بیرون راندن شاهد اصلی هستند
[ترجمه ترگمان]گروه در حال برنامه ریزی برای از بین بردن شاهد کلیدی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. You won't be tempted to rub out ideas.
[ترجمه گوگل]شما وسوسه نخواهید شد که ایده ها را از بین ببرید
[ترجمه ترگمان]وسوسه هم نخواهی شد که اندیشه های خود را پاک کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The stains will not rub out.
[ترجمه گوگل]لکه ها ساییده نمی شوند
[ترجمه ترگمان]لکه ها از بین نخواهند رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. You use a rubber to rub out pencil marks which are wrong.
[ترجمه شیوارحیمی] تو از یک پاکن استفاده میکنی تا علامت مدادی که اشتباه زدی را پاک کنی
|
[ترجمه گوگل]از لاستیک برای پاک کردن ردهای مداد که اشتباه هستند استفاده می کنید
[ترجمه ترگمان]تو از یه کاندوم استفاده می کنی که جای مداد رو پاک کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The ink won't rub out.
[ترجمه گوگل]جوهر ساییده نمی شود
[ترجمه ترگمان]جوهر فرو نخواهد کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Rub out the wrong word.
[ترجمه گوگل]کلمه اشتباه را پاک کنید
[ترجمه ترگمان] کلمه اشتباهی رو خاموش کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ساییدن (فعل)
grind, abrade, rub, gnaw, pulverize, wear away, scuff, chafe, fray, grate, file, levigate, corrade, erode, pound, rub out, triturate, wear up

انگلیسی به انگلیسی

• erase, obliterate; kill, murder, slay (slang)

پیشنهاد کاربران

To kill someone, usually in a deliberate or premeditated manner. This slang term is often associated with organized crime or assassinations.
کشتن کسی، معمولاً به شیوه ای عمدی یا از پیش برنامه ریزی شده. این اصطلاح عامیانه اغلب با جنایات سازمان یافته یا ترور همراه است.
...
[مشاهده متن کامل]

We need to rub him out before he becomes a liability.
The evidence suggests that the victim was rubbed out by a professional killer.

منابع• https://fluentslang.com/slang-for-execute/
رنده شده
نابود کردن، از بین بردن
جق زدن
خودارضایی بانوان هم میشه
Remove marks made by a pencil, chalk .
پاک کردن یا حذف کردن
rub out lines on blackboard. کشیدن خط ها . . .

بپرس