racket

/ˈrækət//ˈrækɪt/

معنی: پهنه، سر و صدا، راکت، راکت تنیس، جارو جنجال، صدای غیر متجانس، عیاشی و خوشگذرانی، مهمانی پر هیاهو، سر و صدا و اشوب کردن
معانی دیگر: جنجال، هیاهو، همهمه، مهمانی بزرگ و پر سر و صدا، سور و ساز، کار غیر قانونی (از طریق تهدید یا تطمیع یا رشوه)، حقه بازی، اخاذی، باجگیری، به زورستانی، ساره گیری، قاچاق، فریب، حیله، (معمولا با: around) بلوک گردی کردن، مسافرت و عیاشی کردن، (قدیمی) دوران جشن و شادمانی، دوران سور چرانی، (خودمانی) منبع پر درآمد، کار آسان و پر درآمد، (خودمانی) شغل، سر و صدا کردن، جنجال به پا کردن، هیاهو راه انداختن، (نادر) عیاشی کردن، سورچرانی کردن، (از ریشه ی عربی)، (تنیس و پینگ پنگ و غیره) راکت، کفش برف پیمایی (رجوع شود به: snowshoe)، مهمانی پر هیاهو racquet

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: loud and irritating noise; din.
مترادف: clangor, commotion, din, hubbub, noise, tumult, uproar
مشابه: clamor, crash

- The people next door were making such a racket that she couldn't get to sleep.
[ترجمه گوگل] همسایه ها چنان راکتی درست می کردند که خوابش نمی برد
[ترجمه ترگمان] در همسایگی آن ها چنان سر و صدا راه انداخته بودند که او نمی توانست بخوابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: illegal activities, such as extortion and fraud, carried out by an organized group of people, or an organization directing such activities.
مترادف: mob

- The clinic turned out to be a racket that defrauded Medicaid.
[ترجمه گوگل] معلوم شد که این کلینیک راکتی است که مدیکید را فریب داده است
[ترجمه ترگمان] این کلینیک جنجالی به راه انداخت که defrauded را فریب داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: rackets, racketing, racketed
• : تعریف: to make a lot of noise.
مترادف: clatter
مشابه: clamor, clang, noise, rattle
اسم ( noun )
(1) تعریف: a tight net strung on a light, usu. oval frame with a long handle, used to hit the ball in games such as tennis.

(2) تعریف: a paddle with a short handle, used to hit the ball in the game of table tennis.

(3) تعریف: (usu. pl.) a game played by two or four players in a walled court, with strung rackets for hitting the ball.

جمله های نمونه

1. fortune-telling racket
کلاهبرداری فالگیران

2. narcotics racket
قاچاق مواد مخدر

3. the racket of the student lunchroom
سر و صدای سالن ناهارخوری دانشجویان

4. with his new racket he slammed the ball so hard that it went over the wall
باراکت نو خود گوی را آنقدر محکم زد که از روی دیوار رد شد.

5. a press for a tennis racket
قالب برای راکت تنیس

6. the children made such a racket that i couldn't sleep
بچه ها آنقدر سر و صدا کردند که نتوانستم بخوابم.

7. they used to give at least one racket a year
آنها هر ساله لااقل یک سور پر سر و صدا می دادند.

8. i gave the thief a whack on the head with a tennis racket
با راکت تنیس ضربه ی محکمی به سر سارق زدم.

9. What a racket the children are making!
[ترجمه وانیا شیراوند] چقدر سر و صدا مسکنند بچه ها
|
[ترجمه گوگل]بچه ها چه راکتی درست می کنند!
[ترجمه ترگمان]بچه ها چه سر و صدا می کنند!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He makes such a racket I'm afraid he disturbs the neighbours.
[ترجمه وانیا شیراوند] او چنان سر و صدایی راه میندازد که میترسم مزاحم همسایه ها شود
|
[ترجمه گوگل]او چنان راکتی می سازد که می ترسم مزاحم همسایه ها شود
[ترجمه ترگمان]او چنان سر و صدا راه می اندازد که می ترسم همسایه ها را به هم بزند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He was known for running a brutal extortion racket.
[ترجمه گوگل]او به خاطر اجرای یک راکت اخاذی وحشیانه معروف بود
[ترجمه ترگمان]اون به خاطر فرار از اخاذی خشن و خشن شناخته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Can you loan me your tennis racket?
[ترجمه سامان جوادی نژاد] می توانی راکت تنیست را به من قرض ( امانت ) بدهی؟
|
[ترجمه گوگل]می‌توانی راکت تنیس خود را به من قرض بدهی؟
[ترجمه ترگمان]میتونی راکت تنیس رو بهم قرض بدی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He holds his tennis racket in/with a vice-like grip.
[ترجمه سامان جوادی نژاد] او راکت تنیسش را محکم در دست نگه میدارد ( . . . . . . . . محکم به دست می گیرد )
|
[ترجمه گوگل]او راکت تنیس خود را در/با یک قبضه مانند نگه می دارد
[ترجمه ترگمان] اون توپ تنیس رو در دست داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The ball rebounded from his racket into the net.
[ترجمه سامان جوادی نژاد] توپ پس از برخورد به راکت او به سمت تور برگشت.
|
[ترجمه گوگل]توپ از راکت او به تور برگشت
[ترجمه ترگمان]گلوله به طرف تور برگشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Adjust the string tension of your tennis racket to suit your style of playing.
[ترجمه گوگل]کشش رشته راکت تنیس خود را متناسب با سبک بازی خود تنظیم کنید
[ترجمه ترگمان]کشش رشته ای را از راکت تنیس خود تنظیم کنید تا با سبک بازی تان هماهنگ باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. I found my tennis racket at the back of the cupboard.
[ترجمه گوگل]راکت تنیس ام را پشت کمد پیدا کردم
[ترجمه ترگمان]من در پشت قفسه، سر تنیس راکت تنیس را پیدا کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. He had to shout over the racket.
[ترجمه گوگل]او مجبور شد بالای راکت فریاد بزند
[ترجمه ترگمان]او مجبور بود سر و صدا کند و سر و صدا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پهنه (اسم)
field, area, racket, arena, sheet, width

سر و صدا (اسم)
smash, bruit, clamor, noise, racket, brabble, fuss, explosion, blatancy, roar, rattle, rumble, crash, hullabaloo, stramash, dust-up, vociferance, kick-up, noisiness, swash

راکت (اسم)
racket, rocket, racquet

راکت تنیس (اسم)
racket, racquet

جارو جنجال (اسم)
racket, racquet

صدای غیر متجانس (اسم)
racket, racquet

عیاشی و خوشگذرانی (اسم)
racket, racquet

مهمانی پر هیاهو (اسم)
racket, racquet

سر و صدا و اشوب کردن (فعل)
alert, noise, racket, uprise

انگلیسی به انگلیسی

• loud noise, din; uproar, tumult; organized crime; deceptive act or scheme; profession, occupation; racket, light bat with an oval frame filled with netting (used in sports such as tennis, badminton, etc.)
live wildly, participate in riotous activities
a racket is a loud unpleasant noise.
you can refer to an illegal activity used to make money as a racket.
a racket is also a bat in the shape of an oval with strings across it which is used in games such as tennis and badminton.

پیشنهاد کاربران

a dishonest or illegal activity that makes money
یک فعالیت غیر صادقانه یا غیرقانونی که باعث درآمدزایی می شود
They were jailed for running a protection/prostitution racket.
The politician was accused of being involved in a bribery racket to secure government contracts for his friends.
...
[مشاهده متن کامل]

The businessman was caught running a money - laundering racket to hide his illegal profits.
The gangsters were involved in a gambling racket that was busted by the police.

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/racket
جارو جنجال ، عیاشی و خوشگذرانی ، مهمانی پر هیاهو , راکت تنیس
Dowry has become a racket
جهیزیه کشی به یک مهمانی پر از هیاهو تبدیل شده
صدای بلند و اذیت کننده
نکته : این کلمه تست کنکور زبان دی ماه ( نوبت اول ) 1401 بوده است.
racket
در ارتباط با نظر mina. CA
اونی که شما میگی rocket هست نه racket
racket ( ورزش )
واژه مصوب: دستاک 2
تعریف: ابزاری ورزشی متشکل از دسته و صفحه ای معمولاً گرد یا بیضی برای ضربه زدن به توپ یا پرتوپ|||متـ . راکت
Make a racket
سروصدای زیاد کردن ( مهمانی )
Racket تنیس
Sport=راکت تنیس

بپرس