ranks

جمله های نمونه

1. esfahan ranks second amongst iran's cities
در میان شهرهای ایران اصفهان مقام دوم را دارد.

2. lower ranks
رتبه های پایین تر

3. open ranks
(ارتش) گسترش باز (در سواره نظام)،صف باز

4. the commander ranks all officers
فرمانده مافوق کلیه ی افسران است.

5. the party's ranks were torn by dissenison
نفاق صفوف حزب را از هم پاشید.

6. love levels all ranks
عشق همه را در در یک سطح قرار می دهد.

7. tall pines whose ranks extended to the mountaintops
کاج های بلندی که رشته ی آنها تا بالای کوه ها ادامه داشت

8. the soldiers broke ranks
سربازان آرایش صفوف را به هم زدند.

9. to dress the ranks
نفرات را به صف کردن

10. in my judgement, he ranks last
به نظر من او آخر همه است.

11. people of different social ranks
مردم طبقات مختلف اجتماع

12. soldiers stood in tight ranks
سربازان در صفوف متراکم ایستاده بودند.

13. to rise from the ranks
از سربازی ارتقا پیدا کردن

14. a gap appeared in the ranks of the enemy's army
در صفوف قشون دشمن شکاف پیدا شد.

15. gradually, he ascended through the ranks
به تدریج از رتبه ای به رتبه ی دیگر ارتقا یافت.

16. i still don't know who ranks who in this office
هنوز نمی دانم در این اداره چه کسی مافوق است.

17. men and women were standing in two separate ranks
مردان و زنان در دو صف مجزا ایستاده بودند.

18. for his disobedience the captain was reduced to the ranks
به خاطر نافرمانی سروان را به درجه ی سربازی تنزل دادند.

پیشنهاد کاربران

اعضای عادی ( گروه، دسته، حزب، سازمان و . . . )
جرگه، دار رو دسته
مراتب، درجات، طبقات، صفوف

بپرس