raving

/ˈreɪvɪŋ//ˈreɪvɪŋ/

دیوانه، هذیان گوی، خروشان و جوشان، (شدیدا) تحسین انگیز، یاوه گو

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: wild and unrestrained; frenzied; delirious.
مشابه: delirious, maniacal, rabid

(2) تعریف: (informal) so remarkable as to inspire great admiration or enthusiasm in others.

- a raving beauty
[ترجمه گوگل] یک زیبایی تحسین برانگیز
[ترجمه ترگمان] یک زیبایی هذیان آمیز
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: ravingly (adv.)
• : تعریف: incoherent, irrational speech; babble.

جمله های نمونه

1. raving mad
دیوانه ی زنجیری (هذیان گوی)

2. a raving beauty
زنی با زیبایی اعجاب آور

3. the raving waves of the sea
امواج خروشان دریا

4. the mother was raving about her daughter's beauty
مادر درباره ی زیبایی دخترش داد سخن می داد.

5. the dying man began raving
مرد در حال نزع شروع به هذیان گویی کرد.

6. He must be a raving idiot/lunatic.
[ترجمه گوگل]او باید یک احمق/دیوانه پرخاشگر باشد
[ترجمه ترگمان] اون باید یه احمق و خل و چل باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She seemed to have gone stark raving mad.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید که او به شدت دیوانه شده است
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که او دیوانه شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The mob burst into the office ranting and raving.
[ترجمه گوگل]اوباش با داد و بیداد و هیاهو وارد دفتر شدند
[ترجمه ترگمان]جمعیت به داخل دفتر هجوم آوردند و دیوانه وار شروع به حرف زدن کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He stood on the steps raving at the enemies.
[ترجمه گوگل]او بر روی پله ها ایستاده بود و به دشمنان هیاهو می کرد
[ترجمه ترگمان]او روی پله ها ایستاد و به دشمن حمله کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Her last book was a raving best-seller/success.
[ترجمه گوگل]آخرین کتاب او پرفروش/موفق بود
[ترجمه ترگمان]آخرین کتاب او پرفروش ترین آلبوم پرفروش و پرفروش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. They are raving about the food they had in China.
[ترجمه گوگل]آنها در مورد غذاهایی که در چین خورده بودند عصبانی هستند
[ترجمه ترگمان]آن ها درباره غذایی که در چین داشتند پرگویی می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Her son thinks she's an absolute raving lunatic.
[ترجمه گوگل]پسرش فکر می‌کند که او یک دیوانه مطلق است
[ترجمه ترگمان]پسرش فکر می کند که او یک دیوانه تمام عیار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. You must be stark raving mad to risk your money like that!
[ترجمه گوگل]شما باید به شدت دیوانه باشید تا پول خود را به این ترتیب به خطر بیندازید!
[ترجمه ترگمان]تو باید کاملا دیوانه شده باشی که چنین پولی را به خطر بیندازی!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She was ranting and raving about some imagined insult.
[ترجمه گوگل]او در مورد برخی توهین های خیالی غر می زد و هیاهو می کرد
[ترجمه ترگمان]اون به خاطر توهین به یه مشت فحش داد و بیداد می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• wild delirious talk, frantic speech
delirious, crazed, frantic
if you describe someone as raving or raving mad, you mean that you think they are completely mad; an informal word.

پیشنهاد کاربران

این کلمه در سه نقش دستوری صفت، اسم و قید تأکیدی ( intensifier ) بکار می رود:
1. ( adj ) delirious; frenzied
مجنون؛ دیوانه؛ دچار هزیان شده؛ شیدا؛ شوریده؛ پَرت؛ در اوهام؛ پریشان
Example 1: 👇
the band’s raving fans.
...
[مشاهده متن کامل]

طرفداران شیدایِ گروه موسیقی
Example 2: 👇
Have you gone raving mad?
پریشان احوال و مجنون شدی؟
2. ( n - usually plural ) frenzied, irrational, or wildly extravagant talk or utterances.
صحبت ها یا گفته های دیوانه وار، غیرمنطقی یا گزافه گویانه؛ پرت و پلا گویی؛ هزیان گویی؛ پریشان گویی
Example: 👇
the ravings of a madwoman
پرت و پلاهای یک زن دیوانه
3. ( intensifier - informal ) to emphasize the bad or extreme quality of someone or something.
جهت تأکید بر صفات و یا کیفیت بد یا شدید و فوق العاده ی ( که الزاما بد نیست بلکه خوب هم می تواند باشد ) چیزی یا کسی
Example 1:👇
Isn’t she a raving beauty!
آیا او یک زیباییِ دیوانه کننده ( متحیر کننده؛ خیره کننده؛ پریشان کننده ) نیست؟
Example 2: 👇
DINAH: What—what brings you here, Mr. Haven?
DEXTER: Dinah, my Angel! Why, she's turned into a raving beauty! Awfully sweet and thoughtful of you to ask me to launch Tray.
TRACY: Not at all.
* The Philadelphia Story - a play by Philip Barry
دینا: چه چیزی شما را به اینجا کشونده، آقای هیون؟
دکستر: دینا، فرشته من! نگاهش کن، او به یک زیبایی دیوانه کننده ( خیره کننده ) تبدیل شده! حرکت با ملاحظه و دلچسبی از جانب شما بود که من رو به نهار دعوت کردید، تِری.
تریسی: خواهش می کنم.
گفتگوی انتخابی: از نمایشنامه ی #داستان فیلادلفیا، # اثر فیلیپ بری

raving
raving 2 ( adj ) =used to emphasize a particular state or quality, e. g. She's no raving beauty. His latest novel is already a raving success.
raving
raving 1 ( adj ) ( reɪvɪŋ ) = ( of a person ) talking or behaving in a way that shows they are crazy, e. g. The man's a raving lunatic.
raving
هذیان گویی
دو معنی اصلی :
1 - با اشتیاق در مورد کسی یا چیزی صحبت کردن
2 - هذیان و چرت و پرت گفتن
Raving fan
طرفدار پروپاقرص
پر اشتیاق
پرجوش و خروش

بپرس