ravioli

/ˌrævɪˈoʊli//ˌrævɪˈəʊli/

معنی: راویولی
معانی دیگر: (خوراک ایتالیایی) راویولی، نوعی غذای ایتالیایی از گوشت و نشاسته

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: (used with a sing. or pl. verb) small pouches of pasta filled with ground meat, cheese, or the like.

جمله های نمونه

1. Spaghetti, lasagne, vermicelli, ravioli and canneloni are all types of pasta.
[ترجمه گوگل]اسپاگتی، لازانیا، ورمیشل، راویولی و کانلونی همه انواع پاستا هستند
[ترجمه ترگمان]اسپاگتی، ماکارونی، vermicelli و ravioli همه نوع پاستا هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. When it was cut into ravioli, I decided, I would brush each one very lightly with egg white.
[ترجمه گوگل]وقتی به راویولی بریده شد، تصمیم گرفتم هر کدام را خیلی کم با سفیده تخم مرغ بمالم
[ترجمه ترگمان]وقتی آن را به گوشت می دادند، به این نتیجه رسیدم که هر کدام به نرمی با تخم مرغ تخم مرغی دست و پنجه نرم می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The ravioli are cooked al dente and topped with a rich tomato vodka sauce.
[ترجمه گوگل]راویولی ها آل دنته پخته می شوند و با سس ودکای گوجه فرنگی غنی می شوند
[ترجمه ترگمان]خوراک ماکارونی در dente پخته می شود و با سس گوجه فرنگی غنی تزئین می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The ravioli are draped in a parmesan-cream sauce and framed with whole fried sage leaves, like sage potato chips.
[ترجمه گوگل]راویولی‌ها در سس خامه‌ای پارمزان پوشانده می‌شوند و با برگ‌های مریم گلی سرخ‌شده کامل، مانند چیپس سیب‌زمینی مریم گلی، قاب می‌شوند
[ترجمه ترگمان]خوراک ماکارونی در یک سس parmesan قرار داده می شود و با تمام برگ های sage سرخ شده، مانند چیپس سیب زمینی، تهیه می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I was making bay scallop ravioli for Jasper, who was coming at six.
[ترجمه گوگل]داشتم برای جاسپر که ساعت شش می آمد راویولی گوش ماهی خلیجی درست می کردم
[ترجمه ترگمان]داشتم غذای حلزون برای جا سپر درست می کردم که ساعت شش می آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. My mum had finished shovelling the ravioli into the trolley.
[ترجمه گوگل]مامانم با بیل زدن راویولی در چرخ دستی تمام شده بود
[ترجمه ترگمان]مادرم بعد از ظهر آن ravioli را با چرخ دستی به پایان رسانده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The ravioli are huge, like saucers, each one stuffed with the exquisite mixture.
[ترجمه گوگل]راویولی ها بسیار بزرگ هستند، مانند نعلبکی، که هر کدام با مخلوطی نفیس پر شده است
[ترجمه ترگمان]ravioli خیلی بزرگ هستند، مثل saucers که هر کدام از آن مخلوط مطبوع را پر می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The cheese ravioli in vodka sauce.
[ترجمه گوگل]راویولی پنیر در سس ودکا
[ترجمه ترگمان] خوراک پنیر با سس ودکا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The clothing and sets resembling ravioli, tortellini and spaghetti could get you thinking about dinner.
[ترجمه گوگل]لباس ها و ست های شبیه راویولی، تورتلینی و اسپاگتی می توانند شما را به فکر شام بیاندازند
[ترجمه ترگمان]لباس ها و لباس های شبیه خوراک ماکارونی، ماکارونی و اسپاگتی می تواند شما را به شام دعوت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Simon ducked his head, cut a piece of ravioli in half with his fork and put it in his mouth.
[ترجمه گوگل]سیمون سرش را پایین انداخت و با چنگالش تکه ای از راویولی را از وسط دو نیم کرد و در دهانش گذاشت
[ترجمه ترگمان]سیمون سر خود را خم کرد، قطعه ای از آن را با چنگالش درآورد و در دهان گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Plus Sunday lunch ideas and step-by-step to ravioli.
[ترجمه گوگل]به علاوه ایده های ناهار یکشنبه و گام به گام راویولی
[ترجمه ترگمان]وعده های نهار روز یکشنبه و step برای خوراک ماکارونی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He orders ravioli with foie gras and white truffle shavings.
[ترجمه گوگل]او راویولی با فوی گراس و براده های ترافل سفید سفارش می دهد
[ترجمه ترگمان]He با foie قارچ و قارچ سفید سفارش می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I quickly scooped up another ravioli and popped it in my mouth.
[ترجمه گوگل]سریع یک راویولی دیگر برداشتم و در دهانم گذاشتم
[ترجمه ترگمان]به سرعت یک ravioli دیگر برداشتم و آن را در دهانم باز کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. They know I like cheese ravioli .
[ترجمه گوگل]آنها می دانند که من راویولی پنیر را دوست دارم
[ترجمه ترگمان] اونا می دونن که من از ravioli پنیر خوشم میاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Um. . . I'll have the mushroom ravioli.
[ترجمه گوگل]ام من راویولی قارچ می خورم
[ترجمه ترگمان]من خوراک قارچ دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

راویولی (اسم)
ravioli

انگلیسی به انگلیسی

• small pillow-like pieces of pasta filled with meat cheese or vegetables
ravioli is an italian food made from small squares of pasta which are filled with meat and served with a sauce.

پیشنهاد کاربران

noun - uncountable :
نوعی پاستای کوچک مربع شکل که درون آن با گوشت یا پنیر پر می شود.
به عنوان مثال :
When it was cut into ravioli, I decided, I would brush each one very lightly with egg white
ravioli
منابع• https://www.ldoceonline.com/dictionary/ravioli
پاستای ایتالیایی

بپرس