ray

/ˈreɪ//reɪ/

معنی: پرتو، شعاع، تشعشع، روشنایی، اشعه، اشعه تابشی، تشعشع داشتن، برق زدن، درخشیدن
معانی دیگر: اسم خاص مذکر (مخفف: raymond)، (نور) شعاع (اشعه)، رخش، تاب، تابش، سو، نشانه ی عقل و هوش، (مجازی) تابناکی، مقدار کم، ذره، اندکی، (فیزیک) زنجیره ی نور، ذره ی نور، (دایره) شعاع، نیم ترامون (radius هم می گویند)، خط شعاعی، خط ترامونی، رجوع شود به: ray flower، (گیاه شناسی) پرتوه، پرتو افکنی کردن، رخشیدن، ساطع کردن یا شدن، (جانورشناسی) پرتوماهی (انواع ماهیان مسطح و بادبادک مانند از راسته ی rajiformes)، ماهی چهار گوش عمق زی که از حلزون تغذیه میکند ray sting

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a thin beam of radiation, esp. light.
مشابه: light

(2) تعریف: any of a number of lines originating at a central point.

(3) تعریف: a very small amount; trace.
مشابه: gleam

- a single ray of happiness in his sad life
[ترجمه امیرهوشنگ همایون فر] رگه ای از شادی در زندگی غم انگیزش
|
[ترجمه گوگل] یک پرتو شادی در زندگی غمگینش
[ترجمه ترگمان] تنها پرتوی از شادی در زندگی غم زده او،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• : تعریف: any of various fishes having cartilaginous skeletons, flattened bodies, large pectoral fins, and long narrow tails.

جمله های نمونه

1. a ray of his great intelligence
درخشش هوش زیاد او

2. a ray of hope
کوره امید

3. an alpha ray
پرتو آلفا

4. Have you heard? Sally and Ray are getting engaged .
[ترجمه گوگل]آیا شنیده اید؟ سالی و ری در حال نامزدی هستند
[ترجمه ترگمان]شما هم شنیدید؟ سالی \"و\" ری \"نامزد شدن\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A ray of sunshine shone through a gap in the clouds.
[ترجمه گوگل]پرتوی از آفتاب از میان شکافی در ابرها می درخشید
[ترجمه ترگمان]شعاعی از نور خورشید در میان ابرها می درخشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A ray of sunshine, outline for you my all memory.
[ترجمه گوگل]یک پرتو آفتاب، تمام خاطرات من را برای تو ترسیم کن
[ترجمه ترگمان]شعاعی از نور خورشید، تک تک خاطراتم را برای شما شرح می دهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Ray glanced at his watch and quickened his pace .
[ترجمه گوگل]ری نگاهی به ساعتش انداخت و سرعتش را تند کرد
[ترجمه ترگمان]ری به ساعتش نگاهی انداخت و قدم هایش را تند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. You are the first ray of sunshine at every dawn.
[ترجمه گوگل]تو در هر سحری اولین پرتو آفتابی
[ترجمه ترگمان]تو اولین اشعه خورشید در هر صبح هستی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Ray changed his mind, claiming that he had been forced into confessing.
[ترجمه گوگل]ری نظرش را تغییر داد و مدعی شد که مجبور به اعتراف شده است
[ترجمه ترگمان]ری تصمیمش را عوض کرد و ادعا کرد که او را مجبور کرده است اعتراف کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Ray went out, leaving the door on the latch.
[ترجمه گوگل]ری بیرون رفت و در را روی چفت گذاشت
[ترجمه ترگمان]ری بیرون رفت و در را روی دستگیره گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Her visit brought a ray of sunshine into the old man's life.
[ترجمه گوگل]دیدار او پرتوی از آفتاب را وارد زندگی پیرمرد کرد
[ترجمه ترگمان]دیدار او نور خورشید را به زندگی پیرمرد کشاند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. We love looking after our grandchild. He's a ray of sunshine!
[ترجمه گوگل]ما دوست داریم از نوه خود مراقبت کنیم او یک پرتو آفتاب است!
[ترجمه ترگمان] عاشق نوه هامون هستیم او یک اشعه خورشید است!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. There's still a ray of hope that the missing child will be found alive.
[ترجمه گوگل]هنوز امیدی وجود دارد که کودک گمشده زنده پیدا شود
[ترجمه ترگمان]هنوز امیدی هست که بچه گم شده را زنده پیدا کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Ray and sister Renee lived just 25 miles apart from each other.
[ترجمه گوگل]ری و خواهر رنه تنها 25 مایل از یکدیگر فاصله داشتند
[ترجمه ترگمان] ری \"و خواهر\" رنه \"فقط ۲۵ مایل دورتر از همدیگه زندگی میکردن\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He was the only ray of sunshine in her life.
[ترجمه گوگل]او تنها پرتو خورشید در زندگی او بود
[ترجمه ترگمان]تنها نور خورشید در زندگی او بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Ray has enough money to indulge his taste for expensive wines.
[ترجمه گوگل]ری به اندازه کافی پول دارد تا ذائقه خود را برای شراب های گران قیمت افراط دهد
[ترجمه ترگمان]ری به اندازه کافی پول دارد که مزه شراب گران قیمت را ارضا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پرتو (اسم)
light, beam, shaft, ray, radiance, shine, radiancy, rayon

شعاع (اسم)
beam, ray, radius

تشعشع (اسم)
ray, radiance, radiation, flash, glare, radiancy, refulgence

روشنایی (اسم)
ray, phosphorescence, lighting

اشعه (اسم)
ray

اشعه تابشی (اسم)
ray

تشعشع داشتن (فعل)
ray

برق زدن (فعل)
light, wink, ray, luster, flash, coruscate, glisten, glitter, fulgurate, glister, scintillate

درخشیدن (فعل)
lighten, glory, star, ray, shine, sheen, luster, coruscate, glint, glisten, glitter, glister, scintillate, lamp

تخصصی

[شیمی] پرتو، اشعه
[عمران و معماری] شعاع
[برق و الکترونیک] پرتو، اشعه
[مهندسی گاز] پرتو، شعاع، تشعشع، تشعشع داشتن
[ریاضیات] اشعه، نیم خط، پرتو، شعاع، خط شعاعی

انگلیسی به انگلیسی

• male first name; family name; james earl ray (1928-1998), alleged assassin of martin luther king jr.
beam; flicker, gleam; trace or hint of something (i.e. ray of hope)
radiate, give off rays, produce beams
a ray is a beam of heat or light.
you can refer to something that makes a bad situation seem better as a ray of hope or comfort.

پیشنهاد کاربران

اشعه
پرتو
نوعی ماهی بزرگ
1 -
a large, flat sea fish with a long, narrow tail
ماهی بزرگ و صاف دریایی با دمی بلند و باریک
سفره ماهی یا پرتوماهی ( Batoidea ) ، بالاراسته ای از غضروف ماهیان که معمولاً به عنوان پرتوها ( چهارگوش ماهیان ) و لقمه ماهیان شناخته شده، حدوداً ۵۶۰ گونه مشخّص در سیزده خانواده است. آن ها به همراه کوسه ها در زیررده نرم آبشش داران هستند که بدین روی، بسیار با یکدیگر شباهت دارند. پرتوماهی ها از روی بدن های مسطّح شان، باله های سینه ای بزرگ شده که به سر پیوسته ( فیوز ) شده اند و شیارهای آبششی که در سطح شکمی شان جای گرفته است، مشخّص شده اند.
...
[مشاهده متن کامل]

2 -
a narrow beam of light, heat, etc. travelling in a straight line from its place of origin
پرتو باریکی از نور، گرما و غیره که در یک خط مستقیم از محل مبدا حرکت می کند
A ray of sunshine shone through a gap in the clouds.
Light rays bend as they pass from air to water.
3 -
a small amount of a feeling that makes you feel happier or more full of hope
مقدار کمی از احساسی که باعث می شود احساس شادی بیشتری داشته باشید یا پر از امید باشید
There's still a ray of hope that the missing child will be found alive.

rayrayray
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/ray
بسته به جمله ممکن است ٫رگه٫ نیز ترجمه شود.
مانند رگه نور ( نوری که در گستره دید آدمی باشد )
ray ( زیست شناسی - علوم گیاهی )
واژه مصوب: اشعه
تعریف: مجموعه ای نرم آکنه ای که به صورت شعاعی در چوب و آبکش پسین قرار دارند|||متـ . پرّه 2
اشعه مانند، x - rays ( اشعه ایکس )
A line of light heat or energy that makes it
possible to see inside the body
در بحث های الکترونیک و نوری :اشعه، پرتو
هندسه:نیم خط
ریاضی :فِلِش
یعنی اشعه و پرتو
سفره ماهی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس