reconstruction

/ˌrikənˈstrəkʃn̩//ˌriːkənˈstrʌkʃn̩/

معنی: نوسازی، تجدید بنا، نمونه مطابق اصل
معانی دیگر: بازسازی (رجوع شود به: construct بعلاوه ی re-)، مدل، عمران : دوباره سازى

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: reconstructional (adj.)
(1) تعریف: the act or result of reconstructing.
مشابه: repair

- The reconstruction of the city after the disaster took several years.
[ترجمه گوگل] بازسازی شهر پس از فاجعه چندین سال به طول انجامید
[ترجمه ترگمان] بازسازی این شهر پس از وقوع این فاجعه چندین سال به طول انجامید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: (cap.) in U.S. history, the period immediately following the Civil War.

جمله های نمونه

1. a program of reconstruction was put into play
یک برنامه ی تجدید ساختمان به مرحله ی اجرا در آمد.

2. long-term plans for the reconstruction of roads
نقشه های دراز مدت برای بازسازی راه ها

3. A group of enthusiasts have undertaken the reconstruction of a steam locomotive.
[ترجمه گوگل]گروهی از علاقه مندان بازسازی یک لوکوموتیو بخار را بر عهده گرفته اند
[ترجمه ترگمان]گروهی از مشتاقان بازسازی یک لوکوموتیو بخار را به عهده گرفته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Work began on the reconstruction of the road.
[ترجمه گوگل]کار بازسازی جاده آغاز شد
[ترجمه ترگمان]کار بر روی بازسازی جاده آغاز شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The country faces a huge task of national reconstruction following the war.
[ترجمه گوگل]پس از جنگ، کشور با یک وظیفه بزرگ بازسازی ملی روبرو است
[ترجمه ترگمان]این کشور پس از جنگ با وظیفه بزرگی از بازسازی ملی مواجه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Police have planned a reconstruction of the crime tomorrow in the hope this will jog the memory of passers-by.
[ترجمه گوگل]پلیس برای فردا بازسازی جنایت را برنامه ریزی کرده است به این امید که خاطره عابران را آرام کند
[ترجمه ترگمان]پلیس فردا برای بازسازی این جرم برنامه ریزی کرده است، اما امید می رود که این کار خاطره عابران را از بین ببرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He said the task of reconstruction would demand much patience, hard work and sacrifice.
[ترجمه گوگل]او گفت که کار بازسازی نیازمند صبر، کار سخت و فداکاری است
[ترجمه ترگمان]او گفت که وظیفه بازسازی نیازمند صبر بسیار، کار سخت و فداکاری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The police have staged a reconstruction of the events leading up to the murder.
[ترجمه گوگل]پلیس بازسازی وقایع منتهی به قتل را ترتیب داده است
[ترجمه ترگمان]پلیس در حال انجام بازسازی رویدادهایی است که منجر به این قتل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Post-war economic reconstruction in the country must begin with the resumption of agricultural production.
[ترجمه گوگل]بازسازی اقتصادی پس از جنگ در کشور باید با از سرگیری تولیدات کشاورزی آغاز شود
[ترجمه ترگمان]بازسازی اقتصادی پس از جنگ در کشور باید با از سرگیری تولید کشاورزی آغاز شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Detectives want to stage a reconstruction of events.
[ترجمه گوگل]کارآگاهان می خواهند بازسازی وقایع را به صحنه ببرند
[ترجمه ترگمان]کاراگاهان می خواهند که یک بازسازی رخدادها را به نمایش بگذارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The doorway is a 19th century reconstruction of Norman work.
[ترجمه گوگل]درگاه یک بازسازی قرن نوزدهمی از آثار نورمن است
[ترجمه ترگمان]آستانه در قرن ۱۹ میلادی بازسازی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Last night police staged a reconstruction of the incident.
[ترجمه گوگل]پلیس شب گذشته عملیات بازسازی این حادثه را انجام داد
[ترجمه ترگمان]دیشب پلیس یک بازسازی این حادثه را ترتیب داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The reconstruction of the Town Hall is scheduled to start next month.
[ترجمه گوگل]بازسازی تاون هال قرار است از ماه آینده آغاز شود
[ترجمه ترگمان]بازسازی شهرک شهرک در ماه آینده برنامه ریزی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The national reconstruction agenda is taking priority.
[ترجمه گوگل]دستور کار بازسازی ملی در اولویت قرار دارد
[ترجمه ترگمان]دستور کار بازسازی ملی در اولویت قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. In fact they are vital to the accurate reconstruction of past human activities.
[ترجمه گوگل]در واقع آنها برای بازسازی دقیق فعالیت های انسانی گذشته حیاتی هستند
[ترجمه ترگمان]در حقیقت، آن ها برای بازسازی دقیق فعالیت های انسانی گذشته حیاتی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نوسازی (اسم)
novation, modernization, renovation, instauration, reconstruction, rehabilitation

تجدید بنا (اسم)
instauration, reconstruction

نمونه مطابق اصل (اسم)
reconstruction

تخصصی

[عمران و معماری] دوباره سازی - بازسازی
[کامپیوتر] دوباره سازی
[برق و الکترونیک] تجدید، بازسازی
[حقوق] بازسازی، تجدید سازمان (شرکت یا مؤسسه)، اصلاحات سازمانی
[آمار] بازسازی

انگلیسی به انگلیسی

• (u.s. history) post-civil war process of reaccepting of confederate states into the union; (1865-1877) period during which confederate states were reaccepted into the union
process of rebuilding, process of erecting again; recreation, process of remaking
reconstruction is the process of making a country normal again after a war, for example by replacing buildings that have been damaged or destroyed.
when the reconstruction of a building takes place, it is built again after it has been damaged or destroyed.
a reconstruction of an event such as a crime is an attempt to act it out again using all the information about it that is available, to help people to understand how it happened or remember details that they have forgotten.

پیشنهاد کاربران

بازتعریف
احیاء
reconstruction ( زبان‏شناسی )
واژه مصوب: بازسازی 1
تعریف: در زبان شناسی تاریخی و تطبیقی، روشی مبتنی بر مقایسۀ داده های زبانی برای ساختن صورت های فرضی
نوسازی و کاری را دوباره انجام دادن
بازسازی

بپرس