readily

/ˈredəli//ˈredɪli/

بی درنگ، بلافاصله، فورا، به آسانی، با میل، به دلخواه، از روی میل، زود، بسهولت

بررسی کلمه

قید ( adverb )
(1) تعریف: promptly or easily.
مترادف: easily, effortlessly, promptly, straightaway, straightway
مشابه: apace, immediately, instantly, pronto, quickly, smoothly, swimmingly

- Many goods were not readily available during the war.
[ترجمه گوگل] بسیاری از کالاها در طول جنگ به راحتی در دسترس نبودند
[ترجمه ترگمان] بسیاری از کالاها در زمان جنگ به آسانی در دسترس نبودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: willingly.
مترادف: willingly
متضاد: reluctantly
مشابه: freely, graciously, soon

- They readily signed the contract.
[ترجمه گوگل] آنها به راحتی قرارداد را امضا کردند
[ترجمه ترگمان] آن ها بی درنگ قرارداد را امضا کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. readily accessible to the non-professional reader
به آسانی قابل درک برای خوانندگان غیرمتخصص

2. tomatoes readily bruise unless carefully packaged
گوجه فرنگی اگر با دقت بسته بندی نشود زود صدمه می بیند.

3. he agreed readily
بی درنگ موافقت کرد.

4. wool dyes readily with acid dyes
پشم با رنگ های اسیدی به آسانی رنگ می شود.

5. dyes that level readily
رنگ هایی که به آسانی به طور یکدست پخش می شوند

6. liquid amonia gasifies readily
آمونیاک مایع زود تبدیل به گاز می شود.

7. these plants establish readily on coastal hills
این گیاهان زود روی تپه های ساحلی نشو و نما می کنند.

8. information can be acquired readily in a library
در کتابخانه به آسانی می توان اطلاعات به دست آورد.

9. He readily agreed to help us.
[ترجمه گوگل]او به راحتی پذیرفت که به ما کمک کند
[ترجمه ترگمان]او به سرعت موافقت کرد که به ما کمک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She made the proposal, and I readily consented .
[ترجمه گوگل]او این پیشنهاد را مطرح کرد و من به راحتی موافقت کردم
[ترجمه ترگمان]او این پیشنهاد را مطرح کرد و من با کمال میل موافقت کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He had not expected the people so readily to internalize the values of democracy.
[ترجمه گوگل]او انتظار نداشت که مردم به این راحتی ارزش های دموکراسی را درونی کنند
[ترجمه ترگمان]او انتظار نداشت که مردم به این آسانی ارزش های دموکراسی را درونی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This plant prefers alkaline soil, though it will readily tolerate some acidity.
[ترجمه گوگل]این گیاه خاک قلیایی را ترجیح می دهد، اگرچه مقداری اسید را به راحتی تحمل می کند
[ترجمه ترگمان]این گیاه خاک قلیایی را ترجیح می دهد، اگرچه به راحتی برخی اسیدیته را تحمل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The information is readily accessible on the Internet.
[ترجمه گوگل]اطلاعات به راحتی در اینترنت قابل دسترسی است
[ترجمه ترگمان]اطلاعات به راحتی در اینترنت قابل دسترسی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I can readily believe that she is lazy at home — she is very lazy at school.
[ترجمه گوگل]من به راحتی می توانم باور کنم که او در خانه تنبل است - او در مدرسه بسیار تنبل است
[ترجمه ترگمان]به آسانی می توانم باور کنم که در خانه تنبل است - او در مدرسه بسیار تنبل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. This is a fact that most smokers readily acknowledge .
[ترجمه گوگل]این واقعیتی است که اکثر سیگاری ها به راحتی آن را تصدیق می کنند
[ترجمه ترگمان]این یک واقعیت است که اکثر افراد سیگاری به آسانی اقرار می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. I promise all costs will be readily returned.
[ترجمه گوگل]قول می دهم تمام هزینه ها به آسانی برگردانده می شود
[ترجمه ترگمان]قول می دهم که همه هزینه ها به راحتی باز گردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. All ingredients are readily available from your local store.
[ترجمه گوگل]تمام مواد تشکیل دهنده به راحتی از فروشگاه محلی شما در دسترس است
[ترجمه ترگمان]تمام مواد اولیه به راحتی از فروشگاه های محلی شما در دسترس هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[ریاضیات] به آسانی، به سهولت، به دلخواه، زود

انگلیسی به انگلیسی

• with pleasure, willingly, eagerly
if you do something readily, you do it in a way which shows that you are willing to do it.
you also use readily to say that something can be done or obtained quickly and easily.

پیشنهاد کاربران

داوطلبانه
بلادرنگ، به راحتی
readily ( adv ) = با میل، با اشتیاق/به راحتی، به آسانی، بدون دشواری، به سادگی/آزادانه، به دلخواه/با سرعت و به آسانی، بلافاصله، فوری/
readily available = با سرعت و به آسانی در دسترس، به آسانی در دسترس، به سهولت در دسترس
...
[مشاهده متن کامل]

مترادف است با کلمه : freely ( adv )
examples:
1 - He readily agreed to help.
او با میل ( خود ) پذیرفت که کمک کند.
2 - Information is readily available on the Internet.
اطلاعات با سرعت و به آسانی در اینترنت در دسترس است.
3 - After her proposal to the Association of Entrepreneurs, her proposal readily accepted.
پس از پیشنهاد او به انجمن کارآفرینان ، پیشنهاد وی بلافاصله پذیرفته شد.
4 - The parts of this computer system are readily available
قطعات این سیستم کامپیوتری به راحتی در دسترس هستند.
5 - she is becoming very angry because she readily lose her control.
او خیلی عصبانی می شود زیرا به راحتی کنترل خود را از دست می دهد.

به راحتی - فوراً
به سادگی
با کمال میل، بی حرف پس و پیش

از خدا خواسته، منتظر فرصت
با میل و آمادگی
خیلی راحت
به راحتی
بدون تعلل و سختی، به راحتی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس