realistic

/ˌriəˈlɪstɪk//ˌrɪəˈlɪstɪk/

معنی: واقع بین، تحقق گرای، راستین گرای
معانی دیگر: realist واقع بین

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: realistically (adv.)
(1) تعریف: of or based upon what is actual or feasible.
مترادف: faithful, literal, practical, truthful
متضاد: fanciful, unrealistic
مشابه: authentic, clear-eyed, down-to-earth, earthy, exact, genuine, honest, lifelike, living, matter-of-fact, objective, pragmatic, rational, real, reasonable, sensible, true, valid

(2) تعریف: characterized by a concern to reflect things as they actually are.
مشابه: earthy, graphic, literal, living, practical

- a realistic portrait
[ترجمه n.k] واقع گرا
|
[ترجمه Alireza] تصویر واقع گرایانه
|
[ترجمه ریحانه] واقع بین
|
[ترجمه گوگل] یک پرتره واقع گرایانه
[ترجمه ترگمان] پرتره واقع گرایانه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Malcolm is a shrewd and realistic businessman.
[ترجمه ب گنج جو] مالکوم یه تاجر به تمام معناست؛ هفت خط و واقع بین.
|
[ترجمه گوگل]مالکوم یک تاجر زیرک و واقع بین است
[ترجمه ترگمان]Malcolm یک تاجر زیرک و واقع بین است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. We have to be realistic about our chances of winning.
[ترجمه گلبو] ما باید درباره ی شانس هایمان در برنده شدن واقع بین باشیم
|
[ترجمه ب گنج جو] اینکه شانس و امکانی برا موفق شدن داریم یا نه باید در موردش خیال بافی نکنیم.
|
[ترجمه گوگل]ما باید در مورد شانس خود برای پیروزی واقع بین باشیم
[ترجمه ترگمان]ما باید در مورد شانس برنده شدن، واقع بین باشیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It's just not realistic to expect a promotion so soon.
[ترجمه گوگل]انتظار ارتقاء به این زودی غیرواقعی نیست
[ترجمه ترگمان]پیش بینی اینکه به زودی ترفیع پیدا کنید، واقع گرایانه نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Police have to be realistic about violent crime.
[ترجمه گوگل]پلیس باید در مورد جرایم خشن واقع بین باشد
[ترجمه ترگمان]پلیس باید در مورد جرایم خشونت آمیز واقع گرایانه باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It is not realistic to expect people to spend so much money.
[ترجمه گوگل]انتظار اینکه مردم این همه پول خرج کنند، واقع بینانه نیست
[ترجمه ترگمان]این واقع گرایانه نیست که انتظار داشته باشیم مردم این همه پول خرج کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. These proposals represent a realistic starting point for negotiation.
[ترجمه گوگل]این پیشنهادات نقطه شروع واقع بینانه برای مذاکره است
[ترجمه ترگمان]این پیشنهادها نقطه شروع واقع گرا برای مذاکره هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. You must set realistic aims and objectives for yourself.
[ترجمه گوگل]شما باید اهداف و اهداف واقع بینانه را برای خود تعیین کنید
[ترجمه ترگمان]باید اهداف و اهداف واقع گرایانه خود را برای خودتان تعیین کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Try to keep your ambitions realistic.
[ترجمه گوگل]سعی کنید جاه طلبی های خود را واقع بینانه نگه دارید
[ترجمه ترگمان]سعی کنید جاه طلبی خود را واقع گرایانه نگاه دارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Be realistic you can't expect a big salary at eighteen.
[ترجمه Mobina] واقع بین باشید ، شما نمی توانید انتظار یک حقوق هنگفت را در 18 سالگی داشته باشید.
|
[ترجمه گوگل]واقع بین باشید که نمی توانید در هجده سالگی انتظار حقوق زیادی داشته باشید
[ترجمه ترگمان]واقعگرا باشید، انتظار یک حقوق بزرگ در سن ۱۸ سالگی را ندارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It isn't a realistic plan.
[ترجمه گوگل]این یک طرح واقع بینانه نیست
[ترجمه ترگمان]این یک برنامه واقع بینانه نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. You aren't being realistic.
[ترجمه رضا] شما واقع بین نیستید.
|
[ترجمه گوگل]شما واقع بین نیستید
[ترجمه ترگمان]تو واقع بین نیستی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Training includes realistic simulation of casualty procedures.
[ترجمه گوگل]آموزش شامل شبیه سازی واقع بینانه رویه های مصدوم است
[ترجمه ترگمان]آموزش شامل شبیه سازی واقع گرایانه از روش های تلفات می باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. We are now far more sober and realistic.
[ترجمه گوگل]ما اکنون بسیار هوشیارتر و واقع بین هستیم
[ترجمه ترگمان]الان کاملا هوشیار و واقع بین هستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She is a realistic woman.
[ترجمه reza] او یکی زن واقع گرا ( واقع بین ) است.
|
[ترجمه گوگل]او یک زن واقع بین است
[ترجمه ترگمان]او یک زن واقعی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

واقع بین (صفت)
pragmatic, down-to-earth, realistic

تحقق گرای (صفت)
realistic, realist

راستین گرای (صفت)
realistic, realist

تخصصی

[ریاضیات] راستین گرا، واقع گرایانه

انگلیسی به انگلیسی

• based on reality; practical, pragmatic; pertaining to realism in philosophy or the arts
if you are realistic about a situation, you recognize and accept its true nature and try to deal with it practically.
a realistic painting, story, or film attempts to represent things and people in a way that is like real life.

پیشنهاد کاربران

واقعگرایانه
در عمل
نشون دادن چیزها همان طور که هستند ( واقع بینانه ) و این کلمه adj هست که noun آن realism می باشد.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : realize
اسم ( noun ) : reality / realism / realist / realization
صفت ( adjective ) : real / realizable / realistic
قید ( adverb ) : real / really / realistically
رخدادگرا_ رخدادگرایانه
رئالیستی
واقع گرایی
رخدادگرا
واقع بینی
واقع گرایانه
واقع بینانه
واقع بین
realistic population
جمعیت واقعی
واقع بین : واقعیتگرا
واقعی
واقع بینانه
used about an artificial object or substance that looks very much like a natural object or substance
tending to or expressing an awareness of things as they really are
of or relating to the representation of objects, actions, or social conditions as they actually are
واقع بینانه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس