reassure

/ˌriəˈʃʊr//ˌriːəˈʃʊə/

معنی: دوباره قوت قلب دادن، دوباره اطمینان دادن
معانی دیگر: مطمئن کردن، خاطر جمع کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: reassures, reassuring, reassured
مشتقات: reassuring (adj.), reassuredly (adv.), reassuringly (adv.), reassurance (n.)
(1) تعریف: to give back confidence to.
متضاد: alarm
مشابه: satisfy

- The hotel clerk reassured the guests that their valuables would be safe.
[ترجمه maryam] حسابدار هتل به مهمان اطمینان داد که وسایل ارزشمند و گران مایه ی آنها در مکان امنی خواهد بود.
|
[ترجمه گوگل] کارمند هتل به مهمانان اطمینان داد که اشیاء قیمتی آنها در امان خواهند بود
[ترجمه ترگمان] کارمند هتل به مهمانان اطمینان داد که اشیا ارزشمند آن ها امن خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- After the frightening incident, the police chief tried to reassure the public.
[ترجمه گوگل] پس از این حادثه وحشتناک، رئیس پلیس تلاش کرد تا مردم را آرام کند
[ترجمه ترگمان] پس از حادثه ترسناک، رئیس پلیس سعی کرد به مردم اطمینان دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The teacher's kind words reassured the child.
[ترجمه MHDS] جملات مهربان معلم ب کودکان قوت قلب داد
|
[ترجمه Angry] این جمله بندی درست نیست
|
[ترجمه هیولا] کلمات مهربان معلم به کودک دوباره اطمینان داد
|
[ترجمه خاندان تارگرین] کلمات معلم به کودک اطمینان خاطر داد
|
[ترجمه گوگل] سخنان محبت آمیز معلم باعث اطمینان کودک شد
[ترجمه ترگمان] معلم مهربان به کودک اطمینان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to assure again.

- The coach reassured the team that he would not be retiring next year.
[ترجمه گوگل] مربی به تیم اطمینان داد که سال آینده بازنشسته نخواهد شد
[ترجمه ترگمان] مربی به تیم اطمینان داد که سال آینده بازنشسته نخواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. I tried to reassure her, "Don't worry about it. We won't let it happen again. ".
[ترجمه گوگل]سعی کردم به او اطمینان دهم، "نگران نباش اجازه نمی‌دهیم دوباره تکرار شود "
[ترجمه ترگمان]سعی کردم به او اطمینان خاطر بدهم، \" نگران نباش ما نمی گذاریم این اتفاق بیافتد \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Banks are built to look solid to reassure their customers.
[ترجمه گوگل]بانک ها به گونه ای ساخته شده اند که برای اطمینان بخشیدن به مشتریان خود، محکم به نظر برسند
[ترجمه ترگمان]بانک ها برای اطمینان از مشتریان خود ساخته شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. They sought to reassure the public.
[ترجمه گوگل]آنها به دنبال اطمینان دادن به مردم بودند
[ترجمه ترگمان]آن ها به دنبال اطمینان دادن به مردم بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He tried to reassure me that my mother would be okay.
[ترجمه گوگل]او سعی کرد به من اطمینان دهد که حال مادرم خوب خواهد شد
[ترجمه ترگمان]او سعی کرد به من اطمینان دهد که مادرم حالش خوب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The president hastened to reassure his people that he was in perfect health.
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور با عجله به مردم خود اطمینان داد که در سلامت کامل است
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور به سرعت به مردم خود اطمینان داد که در سلامت کامل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The report will do much to reassure parents of children at the school.
[ترجمه گوگل]این گزارش کمک زیادی به والدین کودکان در مدرسه خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]این گزارش کاره ای زیادی برای اطمینان دادن به والدین کودکان در مدرسه انجام خواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He tried to reassure her(sentence dictionary), but Carrie's mind was racing.
[ترجمه گوگل]سعی کرد به او اطمینان دهد (فرهنگ جملات)، اما ذهن کری در حال تپش بود
[ترجمه ترگمان]او سعی کرد به او اطمینان خاطر بدهد (فرهنگ لغت)، اما ذهن کاری در حال مسابقه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. They tried to reassure her, but she still felt anxious.
[ترجمه گوگل]آنها سعی کردند به او اطمینان دهند، اما او هنوز احساس اضطراب می کرد
[ترجمه ترگمان]سعی کردند به او اطمینان یابند، اما او هنوز نگران بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I was glad to see him, to reassure myself that I was still capable of assessing strangers and appreciating travel.
[ترجمه گوگل]از دیدن او خوشحال شدم تا به خودم اطمینان دهم که هنوز قادر به ارزیابی غریبه ها و قدردانی از سفر هستم
[ترجمه ترگمان]از دیدن او خوشحال شدم، تا به خودم اطمینان دهم که هنوز قادر به ارزیابی غریبه ها و قدردانی از سفر هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I tried to reassure Billy's mother that it was a passing phase, but I don't think I succeeded.
[ترجمه گوگل]سعی کردم به مادر بیلی اطمینان دهم که این یک مرحله گذرا است، اما فکر نمی کنم موفق شدم
[ترجمه ترگمان]سعی کردم به مادر بیلی اطمینان بدهم که این یک مرحله گذرا است، اما فکر نمی کنم موفق شده باشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I can reassure you that your sexy dreams are nothing to worry about.
[ترجمه گوگل]من می توانم به شما اطمینان دهم که رویاهای سکسی شما جای نگرانی ندارد
[ترجمه ترگمان]میتونم بهت اطمینان بدم که رویای سکسی تو چیزی نیست که نگرانش باشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He used the long passageways to reassure himself that no one followed, before emerging at the start of avenue Foch.
[ترجمه گوگل]او از گذرگاه‌های طولانی استفاده کرد تا به خود اطمینان دهد که هیچ‌کس دنبال آن نمی‌رود، قبل از اینکه در ابتدای خیابان فوچ ظاهر شود
[ترجمه ترگمان]از راه های طولانی برای اطمینان به خودش استفاده کرد تا مطمئن شود کسی آن ها را تعقیب نمی کند، قبل از بیرون آمدن از جاده فوچ
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Desperately she wanted to reassure him, but could find no words.
[ترجمه گوگل]ناامیدانه می خواست به او اطمینان دهد، اما هیچ کلمه ای پیدا نکرد
[ترجمه ترگمان]با ناامیدی دلش می خواست به او اطمینان بدهد، اما نتوانست کلمه ای بر زبان آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The company tried to reassure shareholders about the safety of their stocks.
[ترجمه گوگل]این شرکت سعی کرد به سهامداران در مورد ایمنی سهام خود اطمینان دهد
[ترجمه ترگمان]این شرکت تلاش کرد تا به سهامداران در مورد ایمنی سهام خود اطمینان دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. To reassure investors, some utilities have taken to selling bonds with insurance, once an unusual tactic for utility bonds.
[ترجمه گوگل]برای اطمینان بخشیدن به سرمایه گذاران، برخی شرکت های آب و برق اقدام به فروش اوراق قرضه با بیمه کرده اند که زمانی یک تاکتیک غیرمعمول برای اوراق مشارکت بود
[ترجمه ترگمان]برای اطمینان دادن به سرمایه گذاران، برخی از خدمات رفاهی برای فروش اوراق قرضه با بیمه، زمانی که یک تاکتیک غیر معمول برای اوراق قرضه عمومی است، اتخاذ شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دوباره قوت قلب دادن (فعل)
reassure

دوباره اطمینان دادن (فعل)
reassure

انگلیسی به انگلیسی

• restore confidence; comfort, pacify
if you reassure someone, you say or do things to stop them worrying.

پیشنهاد کاربران

دلگرم ساختن
تسلی دادن
خاطر جمع کردن
اطمینان دادن
خیال کسی را راحت کردن
Comfort/soothe/put someone at ease
اطمینان خاطر دادن به کسی
خیال کسی را راحت کردن
دوباره اطمینان دادن
دوباره اطمینان دادن
make sb feel less worried about sth
اطمینان حاصل کردن ( مثلا در کسی یا چیزی )
قوت قلب دادن
اطمینان دادن به

بپرس