recalcitrance

/rɪˈkælsətrəns//rɪˈkælsɪtrəns/

معنی: سرکشی، تمرد، سر سختی، کله شقی، جواب رد
معانی دیگر: recalcitrancy سرسختی

جمله های نمونه

1. Your recalcitrance obliges firmness on my part.
[ترجمه گوگل]سرکشی شما، قاطعیت من را ملزم می کند
[ترجمه ترگمان]recalcitrance، ثبات و استحکام شما را به من تحمیل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. At first he showed some energy, but as recalcitrance persisted on both sides this quickly exhausted itself.
[ترجمه گوگل]در ابتدا او کمی انرژی نشان داد، اما با تداوم سرکشی در هر دو طرف، این به سرعت خود را خسته کرد
[ترجمه ترگمان]ابتدا مقداری انرژی به او نشان داد، اما چون recalcitrance در هر دو طرف پافشاری کرد، این کار به سرعت خود را خسته کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. For all companies' general recalcitrance, there is evidence that businesses in some narrow fields are adapting to the new environment.
[ترجمه گوگل]برای سرکشی عمومی همه شرکت‌ها، شواهدی وجود دارد که نشان می‌دهد کسب‌وکارها در برخی زمینه‌های محدود در حال سازگاری با محیط جدید هستند
[ترجمه ترگمان]برای همه شرکت ها، شواهدی وجود دارد که کسب و کارها در برخی زمینه های محدود با محیط جدید تطبیق دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. This finding, however, may not represent recalcitrance on the part of orthopaedic surgeons to embrace change.
[ترجمه گوگل]با این حال، این یافته ممکن است نشان دهنده سرپیچی از سوی جراحان ارتوپد برای پذیرش تغییر نباشد
[ترجمه ترگمان]با این حال، این یافته ممکن است نماینده recalcitrance در بخشی از جراحان ارتوپدی باشد که این تغییر را بپذیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Your recalcitrance obliges firmness on me.
[ترجمه گوگل]سرکشی تو مرا بر استواری واجب می کند
[ترجمه ترگمان] recalcitrance، ثبات و ثبات رو به من تحمیل می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I would add here that America's recalcitrance relative to the rest of the rich world reflects two things about the United States.
[ترجمه گوگل]من در اینجا اضافه می کنم که سرکشی آمریکا نسبت به بقیه کشورهای ثروتمند نشان دهنده دو چیز در مورد ایالات متحده است
[ترجمه ترگمان]من اینجا اضافه می کنم که recalcitrance های آمریکا نسبت به بقیه جهان غنی نشان دهنده دو چیز در مورد ایالات متحده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Though they did not repeat Mr Bergsten's criticism of Chinese "recalcitrance", they said that "without a strong G the G20 will disappoint".
[ترجمه گوگل]اگرچه آنها انتقاد آقای برگستن از "سرکشی" چین را تکرار نکردند، اما گفتند که "بدون G قوی G20 ناامید خواهد شد"
[ترجمه ترگمان]اگر چه آن ها انتقاد آقای Bergsten از \"recalcitrance\" چینی را تکرار نکردند، آن ها گفتند که \" بدون یک جی قدرتمند، گروه ۲۰ ناامید خواهد شد \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Unusually, his account of Tevez's recalcitrance was volunteered to the press without prompting.
[ترجمه گوگل]به‌طور غیرمعمول، روایت او از سرکشی توز بدون هیچ درخواستی در اختیار مطبوعات قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]Unusually، حساب او از recalcitrance Tevez بدون اشاره به مطبوعات داوطلب شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They cited new data highlighting the company's recalcitrance in correcting dangerous conditions.
[ترجمه گوگل]آنها به داده های جدیدی استناد کردند که سرکشی شرکت را در اصلاح شرایط خطرناک برجسته می کند
[ترجمه ترگمان]آن ها به داده های جدید اشاره کردند که the شرکت را در تصحیح شرایط خطرناک برجسته می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Gates found their recalcitrance equally frustrating.
[ترجمه گوگل]گیتس سرکشی آنها را به همان اندازه ناامید کننده دید
[ترجمه ترگمان](گیتس)هم به همان اندازه نا امید کننده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. They chastise Mr Netanyahu for his recalcitrance.
[ترجمه گوگل]آنها آقای نتانیاهو را به خاطر سرپیچی او تنبیه می کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها آقای نتانیاهو را به خاطر recalcitrance محکوم می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Mindful, perhaps, of the events of 1801 and 182 he feared aristocratic recalcitrance more than a peasant rebellion.
[ترجمه گوگل]شاید با توجه به وقایع 1801 و 182 او بیش از شورش دهقانان از سرکشی اشرافی هراس داشت
[ترجمه ترگمان]شاید با توجه به حوادث سال ۱۸۰۱ و ۱۸۲ او از recalcitrance اشراف بیشتر از شورش دهقانان بیمناک بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Second, and more important, even nobles who were determined to be recalcitrant expressed their recalcitrance in many different ways.
[ترجمه گوگل]دوم، و مهمتر از آن، حتی بزرگانی که مصمم به سرکشی بودند، سرکشی خود را به طرق مختلف ابراز کردند
[ترجمه ترگمان]دوم، و مهم تر از آن، حتی نجیب زادگان که مصمم بودند سرکش باشند، recalcitrance خود را به طرق مختلف ابراز داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سرکشی (اسم)
disobedience, obstinacy, rebellion, contumacy, inspection, mutiny, insubordination, recalcitrance, recalcitrancy, indiscipline

تمرد (اسم)
rebellion, contumacy, insurgency, insurgence, recalcitrance, recalcitrancy

سر سختی (اسم)
tenacity, subsistence, obstinacy, endurance, recalcitrance, recalcitrancy, pertinacity

کله شقی (اسم)
recalcitrance, recalcitrancy

جواب رد (اسم)
recalcitrance, recalcitrancy

انگلیسی به انگلیسی

• rebelliousness, disobedience; stubbornness, state of being unmanageable
recalcitrance is a stubborn unwillingness to obey orders or to co-operate; a formal word.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : recalcitrance
✅️ صفت ( adjective ) : recalcitrant
✅️ قید ( adverb ) : _
جواب منفی تمرد
جواب رد ، تمرد
جواب منفی

بپرس