recast

/riˈkæst//ˌriːˈkɑːst/

معنی: از نو طرح کردن، از نو قالب کردن، از نو ریختن
معانی دیگر: از نو قالب گیری کردن، نوریزی کردن، از نو ریختن (در قالب)، دوباره محاسبه کردن، بازشمردن، بازشماری کردن، (برای نمایشنامه) بازیگران تازه یافتن، (به بازیگر) نقش دیگری را رجوع کردن، نوریزی (در قالب)، قالب گیری مجدد

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: recasts, recasting, recast
(1) تعریف: to melt down (a metal object) and pour into another mold.

(2) تعریف: to rewrite, reconstruct, or conceive again in a different form.

- The boy didn't seem to catch her meaning, so she recast her question in simpler terms.
[ترجمه گوگل] پسر به نظر نمی رسید که معنای او را درک کند، بنابراین سؤال خود را به زبان ساده تر مطرح کرد
[ترجمه ترگمان] به نظر نمی رسید که پسر منظور او را درک کند، بنابراین او سوال او را در شرایط ساده تر تغییر داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to choose a new set of actors for (a play).
اسم ( noun )
(1) تعریف: the action or process of recasting.

(2) تعریف: a new object or form produced by recasting.

جمله های نمونه

1. She recast her novel as a musical comedy.
[ترجمه گوگل]او رمان خود را به عنوان یک کمدی موزیکال بازسازی کرد
[ترجمه ترگمان]رمان او را به عنوان یک کمدی اجرا می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The sentence has to be recast.
[ترجمه گوگل]جمله باید بازنویسی شود
[ترجمه ترگمان]جمله باید روشن شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She recast her lecture as a radio talk.
[ترجمه گوگل]او سخنرانی خود را به عنوان یک سخنرانی رادیویی بازخوانی کرد
[ترجمه ترگمان] اون سخنرانی رو به عنوان یه مکالمه رادیویی شبیه سازی می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The shake-up aims to recast IBM as a federation of flexible and competing sub-sidiaries.
[ترجمه گوگل]هدف این تغییر شکل دادن IBM به عنوان فدراسیونی از شرکت های فرعی انعطاف پذیر و رقیب است
[ترجمه ترگمان]هدف از این تغییر دادن (آی بی ام)به عنوان یک فدراسیون انعطاف پذیر و رقیب در حال رقابت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This column of figures must be recast.
[ترجمه گوگل]این ستون از ارقام باید دوباره ساخته شود
[ترجمه ترگمان]این ستون از شکل ها را باید دوباره روشن کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. You'd better recast the first paragraph in more formal wording.
[ترجمه گوگل]بهتر است پاراگراف اول را با عبارات رسمی تر بازنویسی کنید
[ترجمه ترگمان]بهتر است یک پاراگراف اول را به طور رسمی بنویسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Stoppard had to recast four of the principal roles.
[ترجمه گوگل]استوپارد مجبور شد چهار نقش اصلی را بازگردانی کند
[ترجمه ترگمان]Stoppard باید چهار نقش اصلی را مطرح کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She has been recast as Juliet.
[ترجمه زباری] او با نقش جولیت به بازیگری مجدد گرفته شد.
|
[ترجمه گوگل]او دوباره به عنوان ژولیت انتخاب شده است
[ترجمه ترگمان]اون به عنوان \"جولیت\" تغییر شکل داده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. In despair, the theatre director recast the leading role.
[ترجمه زباری] مدیر تئاتر ، در اوج ناامیدی، نقش اول خود را مجدداً بازنویسی کرد.
|
[ترجمه گوگل]کارگردان تئاتر با ناامیدی دوباره نقش اصلی را بازی کرد
[ترجمه ترگمان]در نومیدی کارگردان تئاتر نقش رهبری را روشن کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It forces the investigator to recast his ideas from the beginning.
[ترجمه گوگل]این کار محقق را مجبور می کند تا ایده های خود را از ابتدا بازنویسی کند
[ترجمه ترگمان]این باعث می شود که بازرس ایده های خود را از ابتدا روشن کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Recast and streamlined for the current season, it is languishing in a no-win time slot on Thursdays.
[ترجمه گوگل]بازنویسی و ساده‌سازی شده برای فصل جاری، پنج‌شنبه‌ها در یک بازه زمانی بدون برد در حال از بین رفتن است
[ترجمه ترگمان]در صورتی که در فصل جاری ساده تر و سرراست باشد، در روزه ای پنجشنبه در یک بازه زمانی بدون برد به سر می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Brennan has worked diligently to recast the company's image.
[ترجمه گوگل]برنان برای بازسازی تصویر شرکت سخت کوش کار کرده است
[ترجمه ترگمان]برنن \"خیلی تلاش کرده تا تصویر شرکت رو نشون بده\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I've been recast as Brutus.
[ترجمه زباری] من در نقش بروتس مجدداً بازی کردم
|
[ترجمه گوگل]من دوباره به عنوان بروتوس انتخاب شده ام
[ترجمه ترگمان]به عنوان برو توس در حال شکل گیری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

از نو طرح کردن (فعل)
recast

از نو قالب کردن (فعل)
recast

از نو ریختن (فعل)
recast

انگلیسی به انگلیسی

• remodel, reshape, refashion
if you recast something, you change it by organizing it in a different way; a formal use.
if a part in a play or film is recast, it is given to a different actor or actress.

پیشنهاد کاربران

دوباره منجمد شده یا سرد شده یا جامد شده
cast: بازیگیری کردن و recast: مجدداً بازنویسی فیلم نامه و یا تعویض نقش یک بازیگر
دوباره پخش کردن
دوباره نمایش دادن
باز نمایش
باز پخش [به معنای باز افکندن]
recreation
معادل دهی
بازنویسی
عامل، مجری

بپرس