recession

/rəˈseʃn̩//rɪˈseʃn̩/

معنی: باز گشت، کسادی، هرس، اعاده، بحران اقتصادی، پس رفت
معانی دیگر: پس روی، عقب نشینی، فرونشینی، (در مراسم دانشگاهی و پارلمانی و غیره) صف شرکت کنندگان در حال ترک تالار، استرداد، بازگردانی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a period of reduced or declining economic activity.
مشابه: bust

- As orders declined during the recession, the company was forced to lay off workers.
[ترجمه تقی قیصری] با کاهش سفارش ها در دوره ی رکود، شرکت ناگزیر به اخراج کارگران شد.
|
[ترجمه گوگل] با کاهش سفارشات در دوران رکود، شرکت مجبور به اخراج کارگران شد
[ترجمه ترگمان] همانطور که دستور از زمان رکود کاهش یافته بود، این شرکت مجبور شد کارگران را اخراج کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a receding or going back from a forward position or highest level; withdrawal.
متضاد: advance
مشابه: ebb

- The recession of the flood waters came as a relief.
[ترجمه گوگل] رکود آب های سیل به عنوان یک تسکین بود
[ترجمه ترگمان] رکود آب های سیل به عنوان یک رهایی به وجود آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: a procession out of or back from the site of a ceremony.

- The organist played a joyful piece by Bach during the recession.
[ترجمه میثم زند] ارگ نواز، در زمان ترک سالن تئاتر توسط صف حضار، یک قطعه شاد از باخ می نواخت.
|
[ترجمه گوگل] نوازنده ارگ ​​در دوران رکود، قطعه ای شاد از باخ را نواخت
[ترجمه ترگمان] ارگ نواز، در زمان بحران اقتصادی، قطعه شادی را می نواخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• : تعریف: a ceding again; return of a former possession.

جمله های نمونه

1. the recession of a glacier
پسرفت یخرود

2. the recession of optimism
کم شدن درجه ی خوش بینی

3. the recession of the seashore
عقب نشینی ساحل دریا

4. Hundreds of firms went bankrupt during the recession.
[ترجمه گوگل]صدها شرکت در دوران رکود ورشکست شدند
[ترجمه ترگمان]صدها شرکت در زمان رکود ورشکست شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Japan's recession has prompted consumers to cut back on buying cars.
[ترجمه گوگل]رکود اقتصادی ژاپن باعث شده تا مصرف کنندگان از خرید خودرو خودداری کنند
[ترجمه ترگمان]رکود اقتصادی ژاپن مشتریان را بر آن داشته است تا خودروهای خرید را کاهش دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Despite the continuing recession, the government has asked people to keep faith with its reforms.
[ترجمه گوگل]با وجود ادامه رکود، دولت از مردم خواسته است که به اصلاحات خود ایمان داشته باشند
[ترجمه ترگمان]با وجود رکود ادامه دار، دولت از مردم خواسته است تا به اصلاحات خود ایمان داشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The company bellied up during the economic recession.
[ترجمه گوگل]این شرکت در دوران رکود اقتصادی شکست خورد
[ترجمه ترگمان]این شرکت در طی رکود اقتصادی شکم خود را از دست داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The country was plunged into recession.
[ترجمه گوگل]کشور در رکود فرو رفت
[ترجمه ترگمان]این کشور در رکود اقتصادی فرورفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This is the worst recession for fifty years.
[ترجمه گوگل]این بدترین رکود پنجاه سال اخیر است
[ترجمه ترگمان]این بدترین بحران اقتصادی برای پنجاه سال است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The industry is in the period of recession.
[ترجمه گوگل]این صنعت در دوره رکود قرار دارد
[ترجمه ترگمان]این صنعت در دوره رکود اقتصادی قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The government claims that the recession is bottoming out.
[ترجمه گوگل]دولت مدعی است که رکود در حال پایان است
[ترجمه ترگمان]دولت ادعا می کند که رکود اقتصادی از بین رفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The recession has exacerbated this problem.
[ترجمه گوگل]رکود اقتصادی این مشکل را تشدید کرده است
[ترجمه ترگمان]رکود اقتصادی این مشکل را تشدید کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It was the worst recession since the war.
[ترجمه گوگل]این بدترین رکود اقتصادی از زمان جنگ بود
[ترجمه ترگمان]این بدترین بحران اقتصادی از زمان جنگ بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The recession has weakened so many firms that many can no longer survive.
[ترجمه گوگل]رکود بسیاری از شرکت ها را ضعیف کرده است که بسیاری دیگر نمی توانند دوام بیاورند
[ترجمه ترگمان]رکود اقتصادی بسیاری از شرکت ها را تضعیف کرده است که بسیاری از آن ها دیگر نمی توانند زنده بمانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

باز گشت (اسم)
recess, reflection, reference, return, recurrence, comeback, reflexion, recidivism, recession, recursion

کسادی (اسم)
depression, slack, recession, stagnation, stringency

هرس (اسم)
recession, pruning

اعاده (اسم)
recourse, restoration, restitution, return, rebound, recession, repetition

بحران اقتصادی (اسم)
recession

پس رفت (اسم)
recession, retrogression

تخصصی

[حسابداری] رکود
[عمران و معماری] افتادگی - کاهش - پس نشینی - فروکش
[زمین شناسی] پس رفت، بازگشت، پسنشینی، افتادگی یا کاهش، کسادی، بحران اقتصادی
[ریاضیات] رکود، کسادی، دور شونده
[آب و خاک] افتادگی، پسرفت

انگلیسی به انگلیسی

• slow economy, period characterized by a decline in the gross domestic product during two or more consecutive quarters; ebb, decline; withdrawal, act of receding
a recession is a period when the economy of a country is not very successful, for example because industry is producing less and more people are becoming unemployed.

پیشنهاد کاربران

رُکود
فرو رفتگی
recession = economic decline= downturn
The recession in the building industry ( رکو یا بحران در صنعت ساختمان )
فروکش بیماری
Downturn رکود . رکود اقتصادی
Recession of a glacier
کم شدن درصد خوش بینی
Recession of optimism
پس رفت یا پس روی
Recession of the seashore
پس روی ساحل دریا
Recession rate: نرخ مصرف شدن
recession ( اقتصاد )
واژه مصوب: کسادی
تعریف: دورۀ موقت افت اقتصادی که در آن تجارت و فعالیت های صنعتی کاهش می یابد
Recession بحران اقتصادی
Depression رکود اقتصادی
رکود اقتصادی , بحران اقتصادی
# The country was plunged into recession
# Iran is sliding into the depths of recession
# a lot of companies have been affected by the recession
[اقتصاد]
خواب ، ماندگی
دوره عقب نشینی بازار ( پس رونق و پیش از رکود )
بحران اقتصادی
رکود اقتصادی که کمتر از 6 ماه به طول می انجامد، recession می نامند.
رکودی ( یا کسادی ) که چند سال به طول می انجامد، depression نامیده می شود.
رکود تورمی ( نرخ تورم بالا نرخ بیکاری بالا ) هم stagnation نامیده می شود.
بحران اقتصادی
"برای رکود به طور متعارف از واژه stagnation استفاده میشود"
ریزش
رکود اقتصادی

پس روی
رکود=slump
رکود
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٠)

بپرس