recognizance

/rɪˈkɑːnəzəns//rɪˈkɒɡnɪzəns/

معنی: التزام، تعهد نامه، سپرده التزامی، وجه الضمانه
معانی دیگر: (حقوق) وجه الضمان، التزام نامه، تعهد اجرای دستورات قاضی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a formal promise made in court or to a judge obligating the promiser to do something such as appear in court.

(2) تعریف: an amount of money held in order to ensure fulfillment of such a promise.

جمله های نمونه

1. he was released on his own recognizance
با قید التزام که از خودش اخذ شده بود آزاد شد.

2. The heir submits a recognizance upon the application for registration of inheritance.
[ترجمه گوگل]ورثه پس از درخواست ثبت وراثت، شناسنامه ارائه می کند
[ترجمه ترگمان]وارث فرمانی مبنی بر درخواست ثبت وراثت را ارائه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He was granted bail on his own recognizance of $ 000.
[ترجمه گوگل]به او وثیقه 000 دلاری داده شد
[ترجمه ترگمان]او در قبال recognizance هزار دلار ضمانت آزاد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The 11 activists charged Wednesday were released on recognizance after the court hearing.
[ترجمه گوگل]11 فعالی که روز چهارشنبه متهم شدند، پس از جلسه دادگاه به صورت رسمی آزاد شدند
[ترجمه ترگمان]این ۱۱ فعال روز چهارشنبه پس از استماع دادگاه در recognizance آزاد شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This Recognizance has same law duty as the work contract.
[ترجمه گوگل]این شناخت دارای وظایف قانونی مشابه قرارداد کار است
[ترجمه ترگمان]این recognizance نیز وظیفه قانونی خود را به عنوان قرارداد کار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He is granted bail on his own recognizance of & 000.
[ترجمه گوگل]به او وثیقه ای صادر می شود که خود او 000 و به رسمیت شناخته است
[ترجمه ترگمان]او وثیقه & را به قید وثیقه به قید وثیقه آزاد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He is remanded on his own recognizance of $ 000.
[ترجمه گوگل]او به تشخیص خود 000 دلار بازداشت شده است
[ترجمه ترگمان]او در قبال recognizance هزار دلار در اختیار خودش قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Legislation provides for Administrative Detention a system of warrantor and recognizance, other than a hearing system, which is different from other administrative penalties.
[ترجمه گوگل]قانون برای بازداشت اداری یک سیستم ضمانت‌نامه و شناسایی، غیر از سیستم دادرسی، که با سایر مجازات‌های اداری متفاوت است، پیش‌بینی می‌کند
[ترجمه ترگمان]قانون گذاری برای بازداشت اداری سیستم of و recognizance، به غیر از یک سیستم شنوایی، که متفاوت از دیگر جرایم اجرایی است، فراهم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Court documents show that after Ms. Bush's June arraignment, which she attended by telephone from Hawaii, she relinquished her passport and was freed on her own recognizance.
[ترجمه گوگل]اسناد دادگاه نشان می دهد که پس از محاکمه خانم بوش در ماه ژوئن، که او با تلفن از هاوایی در آن شرکت کرد، گذرنامه خود را رها کرد و به تشخیص خود آزاد شد
[ترجمه ترگمان]اسناد دادگاه نشان می دهند که پس از اینکه خانم بوش به دادگاه احضار شد، که او با شرکت تلفنی از هاوایی در آن شرکت کرده بود، گذرنامه خود را رها کرد و در recognizance خودش آزاد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

التزام (اسم)
obligation, requirement, recognizance

تعهد نامه (اسم)
recognizance

سپرده التزامی (اسم)
recognizance

وجه الضمانه (اسم)
recognizance

تخصصی

[حقوق] التزام (نامه)، تعهد نامه، وجه الضمان، وجه التزام

انگلیسی به انگلیسی

• (law, finance) legal promise or obligation; formal agreement made by a person in court before a judge; money pledged as a bond (also recognisance)

پیشنهاد کاربران

بپرس