recognized

جمله های نمونه

1. i recognized his footsteps in the snow
جای پای او را در برف ها شناختم.

2. the dog recognized his master
سگ،صاحب خود را شناخت.

3. the alert neighbors recognized the thief and called the police
همسایه های هشیار دزد را شناختند و به پلیس خبر دادند.

4. i apologize for not having recognized you at first
از اینکه ابتدا شما را بجا نیاوردم عذر می خواهم.

5. the intellect of the city recognized his superiority
خردمندان شهر برتری او را تشخیص دادند.

6. The head is recognized by the tongue.
[ترجمه گوگل]سر با زبان تشخیص داده می شود
[ترجمه ترگمان]زبان توسط زبان شناخته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A prophet is not recognized in his own land.
[ترجمه گوگل]پیامبر در سرزمین خود شناخته نمی شود
[ترجمه ترگمان]یک پیام امروز در سرزمین خودش شناخته نمی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I recognized her by her red hair.
[ترجمه گوگل]من او را از موهای قرمزش شناختم
[ترجمه ترگمان]موهای سرخش را شناختم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I recognized Mary by her red hat.
[ترجمه گوگل]من مریم را از کلاه قرمزی اش شناختم
[ترجمه ترگمان]مری را با کلاه سرخ او شناختم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Many employers have recognized that age discrimination is unfair.
[ترجمه گوگل]بسیاری از کارفرمایان دریافته اند که تبعیض سنی ناعادلانه است
[ترجمه ترگمان]بسیاری از کارفرمایان تشخیص داده اند که تبعیض سنی ناعادلانه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He is recognized to be a qualified announcer.
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک گوینده واجد شرایط شناخته شده است
[ترجمه ترگمان]او به عنوان یک گوینده شایسته شناخته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This letter must be from Frank; I recognized his scrawl.
[ترجمه گوگل]این نامه باید از طرف فرانک باشد خراشش را شناختم
[ترجمه ترگمان]این نامه باید از طرف فرانک باشد من خط خطی او را تشخیص دادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I recognized Peter although I hadn't seen him for 10 years.
[ترجمه شایان حسنی] من پیتر رو شناختم، با اینکه ده سال بود ندیده بودمش
|
[ترجمه گوگل]من پیتر را شناختم اگرچه 10 سال بود که او را ندیده بودم
[ترجمه ترگمان]من پیتر را می شناختم، هرچند ده سال بود که او را ندیده بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I recognized her soft singsong immediately.
[ترجمه گوگل]من فورا آواز آرام او را شناختم
[ترجمه ترگمان]بلافاصله صدای غر زدن او را تشخیص دادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[حسابداری] شناسائی شده

انگلیسی به انگلیسی

• identified; known, acknowledged; accepted (also recognised)
recognized means generally approved or accepted as having a particular quality or position.

پیشنهاد کاربران

شناخته شده
مشخص شده
برگزیده
Lawrence’s novel was eventually recognized as a work of genius.
رمان لورنس برگزیده شد به عنوان یک کار نابغه
تحسین شده
Lawrence’s novel was eventually recognized as a work of genius.
رمان لورنس تحسین شده به عنوان یک کار نابغه
i can't go anywhere without being recognized
من نمیتونم هرجایی برم بدون اینکه منو بشناسن ( همه منو میشناسن )
دانستن اینکه دیگران قدردان شخص هستند/قدردانی شده
i love how Korean dramas are getting recognized. deserves it
خوشم میاد کی دراماها دارن شناخته میشن ( در سطح جهانی ) . لیاقتش رو دارن
شناخته
به رسمیت شناخته می شود
ثبت شده
تایید شده، معتبر
مشخص گردیده_ مشخص شده_ ثابت شده
شناختن
بازشناخته ( شده )
تشخیص دادن
ثبت شدن
معروف، مشهور، سرشناس، بنام، شناخته شده، پذیرفته، مورد قبول عام
به رسمیت شناخته شده
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)

بپرس